غزل شمارهٔ ۲۶
ترا سزاست خدایی نه جسم را و نه جان را
تو را سزد که خودآیی نه جسم را و نه جان را
تویی تویی که تویی و منی و مایی و اویی
منی نشاید و مایی نه جسم را و نه جان را
تویی که تای ندارد وحید و فردی و یکتا
نبود غیر دوتایی نه جسم را و نه جان را
تو را رسد که در آیینهٔ رسالت احمد
جمال خویش نمایی نه جسم را و نه جان را
تو را رسد به نسیم کلام آل محمد ص
زر از چهره گشایی نه جسم را و نه جان را
تو را رسد که هزاران هزار نقش بدایع
ز کلک صنع نمایی نه جسم را و نه جان را
ترا رسد که دو صدساله زنگ کفر و گنه را
ز لوح دل بزدایی نه جسم را و نه جان را
ترا رسد که چو جا نشد ز جسم جسم ز هم ریخت
دگر اعاده نمایی نه جسم را و نه جان را
ترا رسد که در آیینهٔ نعیم و عقوبت
به لطف و قهر در آیی نه جسم را و نه جان را
به لطف خویش ببخشا اسیر قهر خودت را
چو نیست از تو رهایی نه جسم را و نه جان را
نهایم از تو جدا موجهای بحر وجودیم
نباشد از تو جدایی نه جسم را و نه جان را
ز ما و من چون بپرداخت فیض خانهٔ دل را
تو را رسد که در آیی نه جسم را و نه جان را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترا سزاست خدایی نه جسم را و نه جان را
تو را سزد که خودآیی نه جسم را و نه جان را
هوش مصنوعی: تو سزاوار خدایی هستی، نه فقط بدن و نه تنها جان. تو شایستهای که خود را بشناسی و از محدودیتهای جسم و جان فراتر بروی.
تویی تویی که تویی و منی و مایی و اویی
منی نشاید و مایی نه جسم را و نه جان را
هوش مصنوعی: تو همان کسی هستی که در همهجا حضوری، من و ما و او هم در تو وجود دارند. اما این موجودیتِ ما، نه به جسم مربوط است و نه به جان.
تویی که تای ندارد وحید و فردی و یکتا
نبود غیر دوتایی نه جسم را و نه جان را
هوش مصنوعی: تو یکتا و بینظیری و هیچ موجود دیگری همانند تو وجود ندارد، نه در جسم و نه در روح، هیچچیز به جز تو وجود ندارد که بتوان آن را دو نفره نامید.
تو را رسد که در آیینهٔ رسالت احمد
جمال خویش نمایی نه جسم را و نه جان را
هوش مصنوعی: شما باید در آینهٔ رسالت حضرت احمد، زیباییهای درونی خود را نشان دهید و نه صرفاً جسم و جانتان را.
تو را رسد به نسیم کلام آل محمد ص
زر از چهره گشایی نه جسم را و نه جان را
هوش مصنوعی: تو به لطافت کلام آل محمد (ص) آشنا هستی، نه فقط به ظاهر و جسم، بلکه به عمق وجود و روح.
تو را رسد که هزاران هزار نقش بدایع
ز کلک صنع نمایی نه جسم را و نه جان را
هوش مصنوعی: تو میتوانی هزاران نقش زیبا و جدید بسازی، اما نه با جسم و نه با روح.
ترا رسد که دو صدساله زنگ کفر و گنه را
ز لوح دل بزدایی نه جسم را و نه جان را
هوش مصنوعی: شایستهاست که تو در مدت دوصد سال، زنگار کفر و گناه را از صفحه دل خود پاک کنی، نه فقط جسم و نه فقط جان.
ترا رسد که چو جا نشد ز جسم جسم ز هم ریخت
دگر اعاده نمایی نه جسم را و نه جان را
هوش مصنوعی: وقتی که دیگر جسم تو در جایی قرار نگرفته و همه چیز از هم پاشیده است، آیا هنوز میتوانی دوباره آن را به حالت قبلی برگردانی، نه جسم و نه جان؟
ترا رسد که در آیینهٔ نعیم و عقوبت
به لطف و قهر در آیی نه جسم را و نه جان را
هوش مصنوعی: تو باید در آینهٔ نعمت و عذاب با لطف و خشم وارد شوی، نه بدن و نه روح را.
به لطف خویش ببخشا اسیر قهر خودت را
چو نیست از تو رهایی نه جسم را و نه جان را
هوش مصنوعی: لطفاً با مهرت به من که در دام خشم تو گرفتار شدهام، کمک کن. هیچ راه نجاتی از تو نیست، نه برای بدن و نه برای روح.
نهایم از تو جدا موجهای بحر وجودیم
نباشد از تو جدایی نه جسم را و نه جان را
هوش مصنوعی: ما از تو جدا نیستیم، همچون موجهای دریا در هم تنیدهایم. جدایی از تو برای ما ممکن نیست، نه در جسم و نه در جان.
ز ما و من چون بپرداخت فیض خانهٔ دل را
تو را رسد که در آیی نه جسم را و نه جان را
هوش مصنوعی: وقتی که از خود و تعلقات دنیوی عبور کنی، فیض و برکت به خانه دل تو میرسد، و آنگاه میتوانی به حقیقتی درونت دست پیدا کنی که نه وابسته به جسم است و نه به جان.
حاشیه ها
1403/06/14 11:09
عرب عامری.بتول
از مشخصه های این غزل زیبا، این هست که چندین بیت که با حرف ت آغاز شده، جهت مشاعره میشه حفظ کرد، ضمن اینکه یک غزل پرمفهوم رو هم از حفظ بود.