غزل شمارهٔ ۲۵۹
تا بکی بی باده و مطرب مدارم بگذرد
تا بکی در نیک نامی روزگارم بگذرد
عمر ضایع شد گهی در خانقه گه مدرسه
یارئی یاران که در مستی مدارم بگذرد
جامهٔ در عشق ورندی نیز می باید درید
در لباس زهد تا کی روزگارم بگذرد
عمر بگذشت و نچیدم گل زروی گلرخی
چند فصل زندگانی بی بهارم بگذرد
تا کشیدم باده واعظ توبه میفرمایدم
صبر کن ای بی مروت تا خمارم بگذرد
نیست کارم غیرمستی کار این کار است و بس
می بده ساقی مهل تا روزگارم بگذرد
کرده ام با بیقراری از دل و از جان قرار
می بده تا بی قراری برقرارم بگذرد
چند بیکاری گزینم بهر کاری آمدم
شاید این پیرانه سرچندی بکارم بگذرد
کار دیگر بار دیگر ژیش می باید گرفت
تا بکی در رسم و عادت کار و بارم بگذرد
بعد ازین دست من و زلف نگار سیمنن
تا بکی بیهوده عمر تارو مارم بگذرد
در خیالم می نگارم بعد ازین نقش بتی
تا بکی عمر گرامی بی نگارم بگذرد
بعد ازین روی چو ماه و زلف چون مشک سیاه
تا بکام زندگی لیل و نهارم بگذرد
دلبری گیرم که جان بخشد مرا بار دیگر
گر شوم خاک رهش چون برغبارم بگذرد
مرقدم گردد بهشتی بعد مردن سالها
یکنفس گر گلعذاری بر مزارم بگذرد
در غم بیهودهٔ سال دگر ای فیض چند
سربسر امسال روز و شب چوپارم بگذرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا بکی بی باده و مطرب مدارم بگذرد
تا بکی در نیک نامی روزگارم بگذرد
هوش مصنوعی: چقدر باید بدون نوشیدنی و آهنگ زندگی کنم؟ تا کی باید به امید روزهای خوب گذران عمر کنم؟
عمر ضایع شد گهی در خانقه گه مدرسه
یارئی یاران که در مستی مدارم بگذرد
هوش مصنوعی: زندگیام به هدر رفت؛ گاهی در خانقاه و گاهی در مدرسه. گاه با دوستانم در حال مستی به سر میبرم و میخواهم که ایام به همین منوال بگذرد.
جامهٔ در عشق ورندی نیز می باید درید
در لباس زهد تا کی روزگارم بگذرد
هوش مصنوعی: در عشق و محبت، گاهی باید از ظواهر و ظاهر سازیها گذشت و به عمق احساسات رسید. ادامه دادن زندگی با تظاهر به زهد و پرهیزکاری، آخر و عاقبت ندارد.
عمر بگذشت و نچیدم گل زروی گلرخی
چند فصل زندگانی بی بهارم بگذرد
هوش مصنوعی: زندگی من سپری شد و هنوز از زیباییها لذت نبردم. چندین دوره از زندگیام بدون شادی و نشاط خواهد گذشت.
تا کشیدم باده واعظ توبه میفرمایدم
صبر کن ای بی مروت تا خمارم بگذرد
هوش مصنوعی: تا زمانی که باده نوشیدم، واعظ به من توصیه میکرد که توبه کنم. اما بمان تا حالی که مست شدم بگذرد.
نیست کارم غیرمستی کار این کار است و بس
می بده ساقی مهل تا روزگارم بگذرد
هوش مصنوعی: من هیچ کار دیگری جز مستی نمیکنم و تمام کارم همین است. ای ساقی، کمی باده به من بده تا روزهایم سپری شود.
کرده ام با بیقراری از دل و از جان قرار
می بده تا بی قراری برقرارم بگذرد
هوش مصنوعی: من با تمام وجود و بیتابی، از دل و جانم درخواستی کردهام که به من آرامش بدهی تا این بیقراری و ناراحتیام به پایان برسد.
چند بیکاری گزینم بهر کاری آمدم
شاید این پیرانه سرچندی بکارم بگذرد
هوش مصنوعی: من به این فکر کردهام که چقدر بیکاری را تحمل کنم، چون به هر کاری که بیفتم، ممکن است این روزهای سخت و گذرا را از سر بگذرانم.
کار دیگر بار دیگر ژیش می باید گرفت
تا بکی در رسم و عادت کار و بارم بگذرد
هوش مصنوعی: باید دوباره کارها را به دست بگیرم تا زندگی و عادات روزمرهام ادامه یابد.
بعد ازین دست من و زلف نگار سیمنن
تا بکی بیهوده عمر تارو مارم بگذرد
هوش مصنوعی: از این به بعد، دستان من و موهای سیاه و زیبای معشوقهام در هم گره خواهد خورد، تا چه زمانی بیهدف و بیفایده، عمر من به هدر برود.
در خیالم می نگارم بعد ازین نقش بتی
تا بکی عمر گرامی بی نگارم بگذرد
هوش مصنوعی: در ذهنم تصویر یک مجسمه زیبا را میسازم تا زمانی که عمر باارزش من بدون دیدن این تصویر نگذرد.
بعد ازین روی چو ماه و زلف چون مشک سیاه
تا بکام زندگی لیل و نهارم بگذرد
هوش مصنوعی: پس از این، چهرهام همچون ماه و موهایم مانند مشک سیاه خواهد بود، تا روزها و شبهایم به خوبی بگذرد.
دلبری گیرم که جان بخشد مرا بار دیگر
گر شوم خاک رهش چون برغبارم بگذرد
هوش مصنوعی: میخواهم کسی را به دست آورم که بار دیگر بتواند به من زندگی ببخشد. اگر من به حدی ذرهای شوم که در زیر پای او قرار بگیرم، حتی اگر از روی من عبور کند، باز هم خوشحال خواهم بود.
مرقدم گردد بهشتی بعد مردن سالها
یکنفس گر گلعذاری بر مزارم بگذرد
هوش مصنوعی: پس از سالها از مرگم، اگر کسی مانند گل معطری بر قبرم عبور کند، به مانند بهشتی برایم خواهد بود.
در غم بیهودهٔ سال دگر ای فیض چند
سربسر امسال روز و شب چوپارم بگذرد
هوش مصنوعی: در سالی که به ناراحتی و بیفایده میگذرد، ای فیض! چه فایدهای دارد که روزها و شبها را فقط بگذرانم.