گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۶

مخموری از خمار بجامی که میخرد
تا کردمش اسیر غلامی که میخرد
از مستی الست خماریست در الست
سر را ازین خمار بجامی که می خرد
جان در تن آیدم چو پیامی رسد زدوست
جانی برای من به پیامی که میخرد
داد کرم به بذل معارف که میدهد
جانهای گرسنه بطعامی که می خرد
خیزد چو نیمشب به عبادت رسد بوصل
خود را زفرقتش به قیامی که می خرد
حق گفت ترک خواب کن از بهر من شبی
عیش شبی به ترک منامی که می خرد
فرمودهٔ که سجده کن و نزدیک شو بمن
در قرب حق بسجده مقامی که می خرد
خود را چو دادکام تواند گرفت از او
خود را که میفروشد و کامی که می خرد
نامی برآورد که شود در رهش شهید
جانی که میفروشد و نامیکه می خرد
آن کیست کو زلذت ده روزه بگذرد
در باغ خلد عیش دوامی که میخرد
از حسن ناتمام بتان دل که میکند
از حسن ساز حسن تمامی که میخرد
ام الخبآئث ار بچشی میکشی طهور
شرب حلال را بحرامی که می خرد
بهر نعیم خلد توان زین جهان گذشت
کام ابد به تلخی کامی که می خرد
دشنام دشمنان چو بر افروزد آتشی
کنج سلامتی بسلامی که می خرد
فیض خود نیم پخته و شعرش تمام خام
از نیم پخته گفته خامی که میخرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مخموری از خمار بجامی که میخرد
تا کردمش اسیر غلامی که میخرد
هوش مصنوعی: شخصی که تحت تأثیر نوشیدنی قرار دارد، از باده‌ای که می‌نوشد، به تصرف دوستی درآمده است که او را به بند کشیده است.
از مستی الست خماریست در الست
سر را ازین خمار بجامی که می خرد
هوش مصنوعی: در حالتی از خوشحالی و سرمستی هستم که یادآور گذشته و لحظات شیرین آن دوران است. در این وضعیت، سرم به خواب و خمار رفته و به دنبال جرعه‌ای هستم که این احساس را بیشتر تجربه کنم.
جان در تن آیدم چو پیامی رسد زدوست
جانی برای من به پیامی که میخرد
هوش مصنوعی: وقتی پیامی از دوست به من برسد، جانم به تنم باز می‌گردد؛ مانند جانی که به خاطر پیام آن شخص به دست می‌آید.
داد کرم به بذل معارف که میدهد
جانهای گرسنه بطعامی که می خرد
هوش مصنوعی: احسان و بخشش دانش به مانند غذایی است که جان‌های تشنه را سیراب می‌کند و به آنها حیات می‌بخشد.
خیزد چو نیمشب به عبادت رسد بوصل
خود را زفرقتش به قیامی که می خرد
هوش مصنوعی: نیمه‌ی شب بر می‌خیزد و به عبادت مشغول می‌شود و با این قیام و تلاش، خود را از دوری و جدایی به وصال می‌رساند.
حق گفت ترک خواب کن از بهر من شبی
عیش شبی به ترک منامی که می خرد
هوش مصنوعی: خداوند به من گفت که به خاطر من خواب را ترک کن و شب را به عیش و خوشی بگذران، زیرا این شب را برای بیداری و هوشیاری نیاز داری.
فرمودهٔ که سجده کن و نزدیک شو بمن
در قرب حق بسجده مقامی که می خرد
هوش مصنوعی: به تو دستور داده شده که سجده کنی و به من نزدیک شوی. در نزدیکی حق، سجده کردن مقام و مرتبه‌ای را به تو می‌دهد که ارزش و طعمی خاص دارد.
خود را چو دادکام تواند گرفت از او
خود را که میفروشد و کامی که می خرد
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند خود را مانند یک معامله‌گر بسنجد، می‌تواند از او چیزی بگیرد. اما کسی که خود را می‌فروشد و چیزی را می‌خرد، در واقع در حال انجام معامله‌ای است.
نامی برآورد که شود در رهش شهید
جانی که میفروشد و نامیکه می خرد
هوش مصنوعی: شخصی نامی را بلند می‌کند که در این راه جانش را فدای آن کند، در حالی که کسی دیگر جانش را می‌فروشد و به دنبال نامی است که به دست آورد.
آن کیست کو زلذت ده روزه بگذرد
در باغ خلد عیش دوامی که میخرد
هوش مصنوعی: کیست آن شخص که از لذت‌های دنیوی و خوشی‌های موقتی گذر کند، در حالی که به دنبال لذت‌های ابدی و واقعی است؟
از حسن ناتمام بتان دل که میکند
از حسن ساز حسن تمامی که میخرد
هوش مصنوعی: زیبایی ناتمامی که معشوقان دارند، دل را می‌برد، اما زیبایی کامل و تمام، تنها به وسیله عشق به معشوق واقعی به دست می‌آید.
ام الخبآئث ار بچشی میکشی طهور
شرب حلال را بحرامی که می خرد
هوش مصنوعی: هرکس که از بدی‌ها لذت ببرد، به زودی عواقب آن را می‌چشد؛ زیرا نوشیدن حلال و پاکی که می‌خواهد، به واسطه حرامی که انتخاب کرده، از او دور می‌شود.
بهر نعیم خلد توان زین جهان گذشت
کام ابد به تلخی کامی که می خرد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به نعمت‌های بهشتی، باید از این دنیا گذشت. کسی که به خوشی‌های ابدی فکر می‌کند، باید تلخی‌های این دنیا را تحمل کند تا به آنچه می‌خواهد برسد.
دشنام دشمنان چو بر افروزد آتشی
کنج سلامتی بسلامی که می خرد
هوش مصنوعی: وقتی دشنام‌ها و کینه‌توزی‌های دشمنان آتش به پا می‌کند، با آرامش و مسالمت به آن پاسخ ده و به نیکی و مهربانی ادامه بده.
فیض خود نیم پخته و شعرش تمام خام
از نیم پخته گفته خامی که میخرد
هوش مصنوعی: شاعر می‌گوید که نتیجه کار او هنوز به کمال نرسیده و شعرش هنوز در مراحل ابتدایی است. اما خوشبختانه، همان نیمه‌کاره هم ارزش دارد و کسی پیدا می‌شود که آن را می‌پزیرد.