غزل شمارهٔ ۲۵۵
خبر شوق مرا هر که به یاران ببرد
چه مضاعف حسنانی که بمیزان ببرد
سیآتش حسنات آید و دردش درمان
خبر مرگ مرا هر که بدرمان ببرد
چه دعاها کنمش گر خبری باز آرد
از دل من غم و اندوه فراوان ببرد
مژدهٔ وصل گر آرد بسوی من پیکی
چه ثوابی که بپاداش بدیوان ببرد
یک عنایت که از آنان برساند هی های
چه دعاها چه ثناها که از اینان ببرد
گر طوافی بکند ان سر کو را از من
ببرد اجر چهل حج که بپایان ببرد
اجر صد حج ببرد گر غم من عرض کند
قصه رنج مرا سوی طبیبان ببرد
قصه غصه دوری چو بخواند یک یک
تا چو قاصد خبر آرد به عوض جان ببرد
دل و جان هر دو به مکتوب دهم تا مکتوب
دل به دلدار دهد جان بر جانان ببرد
قاصدی کو که غمم را بتواند بر داشت
سیل اشکم مگر این کوه به پایان ببرد
آتش هجر کزآن جان و دلم میسوزد
که تواندشرری را به نشان زان ببرد
آهی ار سر دهم از سینه بسوزد دوزخ
رخصت دیده دهم قلزم و عمان ببرد
مگر این آتش هجران به تنم در گیرد
باد خاکم بسر کوی عزیران ببرد
فیض را شوق عزیزان جهان باقیست
کیست کز وی خبری جانب ایشان ببرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خبر شوق مرا هر که به یاران ببرد
چه مضاعف حسنانی که بمیزان ببرد
هوش مصنوعی: هر کس که شوق و عشق من را به دوستانم برساند، چه خوب است که زیباییهای این عشق را به خوبی درک کند و به عقیدهاش بیفزاید.
سیآتش حسنات آید و دردش درمان
خبر مرگ مرا هر که بدرمان ببرد
هوش مصنوعی: هرکس که با خوبیها و نیکیها به من کمک کند و دردهایم را درمان کند، خبر مرگ مرا به کسی میرساند.
چه دعاها کنمش گر خبری باز آرد
از دل من غم و اندوه فراوان ببرد
هوش مصنوعی: اگر او از دل من باخبر شود، تمام غمها و اندوههایم را از بین میبرد. من چقدر برایش دعا میکنم.
مژدهٔ وصل گر آرد بسوی من پیکی
چه ثوابی که بپاداش بدیوان ببرد
هوش مصنوعی: اگر پیامآوری خبر وصال و رسیدن یار را به سوی من بیاورد، چه پاداش و ثوابی نصیب او خواهد شد که آن را در دیوان حسنات ثبت کنند.
یک عنایت که از آنان برساند هی های
چه دعاها چه ثناها که از اینان ببرد
هوش مصنوعی: اگر توجهی از جانب آنها به ما شود، چه دعای خیر و چه ستایشی از طرف ما، همگی به این خاطر خواهد بود که از محبت و عنایت آنها بهرهمند شویم.
گر طوافی بکند ان سر کو را از من
ببرد اجر چهل حج که بپایان ببرد
هوش مصنوعی: اگر کسی در اطراف آن مکان مقدس بگردد و از من بیفتد، اجر چهل حج را به سود خود برداشت خواهد کرد.
اجر صد حج ببرد گر غم من عرض کند
قصه رنج مرا سوی طبیبان ببرد
هوش مصنوعی: اگر کسی غم و اندوه من را برای پزشکان بگوید، برایش اجر صد حج خواهد بود، زیرا داستان رنج من آنقدر ارزشمند است که میتواند قلبها را به سمت خود جذب کند.
قصه غصه دوری چو بخواند یک یک
تا چو قاصد خبر آرد به عوض جان ببرد
هوش مصنوعی: وقتی داستان غم و دوری را برای کسی بازگو میکنند، هر کلمهاش مانند قاصدی میشود که خبرهای دلشکن را میآورد و این اخبار به اندازهای دردناک هستند که گویی جان را میگیرند.
دل و جان هر دو به مکتوب دهم تا مکتوب
دل به دلدار دهد جان بر جانان ببرد
هوش مصنوعی: من با تمام وجود و احساساتم نامهای را مینویسم تا احساسم را به معشوق منتقل کند و جانم را به او بسپارد.
قاصدی کو که غمم را بتواند بر داشت
سیل اشکم مگر این کوه به پایان ببرد
هوش مصنوعی: کسی پیدا میشود که بتواند غمهای مرا برطرف کند؟ اشکهای من طوری زیاد شده که فقط اگر این کوه را از بین ببرد، ممکن است کم شود.
آتش هجر کزآن جان و دلم میسوزد
که تواندشرری را به نشان زان ببرد
هوش مصنوعی: آتش جدایی، که از آن جان و دل من را میسوزاند، چگونه میتواند نشانی از خود باقی بگذارد؟
آهی ار سر دهم از سینه بسوزد دوزخ
رخصت دیده دهم قلزم و عمان ببرد
هوش مصنوعی: اگر از سینهام آهی برکشم، آتش دوزخ شعلهور میشود؛ حال اگر چشمهایم را ببندم، دریا و عمان را در میابم و به سویی میروم.
مگر این آتش هجران به تنم در گیرد
باد خاکم بسر کوی عزیران ببرد
هوش مصنوعی: آیا این آتش جدایی به من آسیب نمیزند؟ بادی که خاک مرا به سوی کوی عزیزان ببرد.
فیض را شوق عزیزان جهان باقیست
کیست کز وی خبری جانب ایشان ببرد
هوش مصنوعی: انسانی که شوق و محبت به عزیزانش دارد، در جهان باقی و جاودان میماند. اما چه کسی هست که اطلاعات و اخبار مربوط به آنان را به او برساند؟