غزل شمارهٔ ۲۵۱
خورشید فلک روشنی از روی تو دارد
هر جاست گلی چاشنی از بوی تو دارد
چشمی که رباید دل خلقی به نگاهی
آن دلبری از نرگس جادوی تو دارد
هر جا که زند خیمه بر و بوم بسوزد
قربان شومت عشق تو هم خوی تو دارد
حیرتکدهای گشت سراپای وجودم
هر ذره خدا چشم و دلی سوی تو دارد
گه سوزی و گه داغ نهی گاه گدازی
هر عیش که دل راست ز پهلوی تو دارد
هر عاشق بیچاره که در بند بلا نیست
آشفتگی از نکهت گیسوی تو دارد
چون فیض نباشد ز هم اجزای وجودش؟
هر ذره جدا عزم سر کوی تو دارد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خورشید فلک روشنی از روی تو دارد
هر جاست گلی چاشنی از بوی تو دارد
هوش مصنوعی: خورشید آسمان به خاطر زیبایی تو روشن است و در هر جا که بویی به مشام میرسد، نشانهای از وجود تو در آنجا حس میشود.
چشمی که رباید دل خلقی به نگاهی
آن دلبری از نرگس جادوی تو دارد
هوش مصنوعی: چشمی که با یک نگاه قلب مردم را به دست میآورد، زیباییاش مانند جادوی نرگس است.
هر جا که زند خیمه بر و بوم بسوزد
قربان شومت عشق تو هم خوی تو دارد
هوش مصنوعی: هر جا که چادر و خانهای برپا باشد، آتش به پا میشود و من فدای تو میشوم. عشق تو هم به گونهای شبیه به خودت است.
حیرتکدهای گشت سراپای وجودم
هر ذره خدا چشم و دلی سوی تو دارد
هوش مصنوعی: سراسر وجودم به جایی پر از شگفتی تبدیل شده، هر قسمت از وجودم به خدا نگاه میکند و دلی به سمت تو دارد.
گه سوزی و گه داغ نهی گاه گدازی
هر عیش که دل راست ز پهلوی تو دارد
هوش مصنوعی: گاهی آتش میزنی و گاهی هم داغ میکنی، و گاه و بیگاه هر شادیای که دل به تو بسته است را ذوب میکنی.
هر عاشق بیچاره که در بند بلا نیست
آشفتگی از نکهت گیسوی تو دارد
هوش مصنوعی: هر عاشق بیچارهای که در دردها و مشکلاتی گرفتار نیست، دلنگرانی و آشفتگیاش به خاطر عطر و زیبایی گیسوی توست.
چون فیض نباشد ز هم اجزای وجودش؟
هر ذره جدا عزم سر کوی تو دارد
هوش مصنوعی: وقتی که لطف و رحمت نباشد، اجزای وجود هر کدام به تنهایی عشق و ارادهی رسیدن به تو را دارند.
حاشیه ها
1394/04/10 19:07
کسرا
دوست دارم این شعر رو