گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۰

خوشا آن سر که سودای تو دارد
خوشا آندل که غوغای تو دارد
ملک غیرت برد افلاک حسرت
جنونی را که شیدای تو دارد
دلم در سر تمنای وصالت
سرم در دل تماشای تو دارد
فرود آید به جز وصل تو هیهات
سر شوریده سودای تو دارد
دلم کی باز ماند چون بپرواز
هوای قاف عنقای تو دارد
چو ماهی می‌طپم بر ساحل هجر
که جانم عشق در پای تو دارد
دل و جانرا کنم ماوای آن کو
دل و جان بهر ماوای تو دارد
نهم در پای آن شوریده سر کو
سر شوریده در پای تو دارد
فدایت چون کنم بپذیر جانا
چرا کاین سر تمنای تو دارد
چگونه تن زند از گفت‌وگویت
چو در سر فیض هیهای تو دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوشا آن سر که سودای تو دارد
خوشا آندل که غوغای تو دارد
هوش مصنوعی: خوش به حال آن کسی که در دلش آرزوی تو را دارد و خوش به حال آن که به یاد تو هیاهو و شوق دارد.
ملک غیرت برد افلاک حسرت
جنونی را که شیدای تو دارد
هوش مصنوعی: مقام بالای سلطنت غیرت در آسمان‌ها، آرزوی دیوانه‌واری را برانگیخته که عاشق توست.
دلم در سر تمنای وصالت
سرم در دل تماشای تو دارد
هوش مصنوعی: دل من در آرزوی وصال تو می‌تپد و سرم در دل، مشغول تماشای توست.
فرود آید به جز وصل تو هیهات
سر شوریده سودای تو دارد
هوش مصنوعی: به جز پیوستن به تو، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند آرامم کند؛ هیچ کدام از چیزهایی که به آنها نزدیک می‌شوم، نمی‌توانند جای تو را بگیرند.
دلم کی باز ماند چون بپرواز
هوای قاف عنقای تو دارد
هوش مصنوعی: دل من هرگز درنگ نخواهد کرد، زیرا روح و آرزوی پرواز به سمت تو را در خود دارد.
چو ماهی می‌طپم بر ساحل هجر
که جانم عشق در پای تو دارد
هوش مصنوعی: به مانند ماهی که بر کناره دریا می‌جهد و دست و پا می‌زند، من نیز در حال و هوای فراق و جدایی از تو هستم. با این حال، عشق من نسبت به تو بسیار عمیق و قوی است، به‌گونه‌ای که تمام وجودم در پای تو فدای عشق تو شده است.
دل و جانرا کنم ماوای آن کو
دل و جان بهر ماوای تو دارد
هوش مصنوعی: دل و جانم را در مکان و جایگاهی قرار می‌دهم که آن کسی که دل و جانش تنها برای توست، در آنجا باشد.
نهم در پای آن شوریده سر کو
سر شوریده در پای تو دارد
هوش مصنوعی: من در پای آن دیوانه عشق، از شور و شوق به سر می‌زنم، چرا که آن دیوانه در مقابل تو به سر می‌برد.
فدایت چون کنم بپذیر جانا
چرا کاین سر تمنای تو دارد
هوش مصنوعی: عزیزم، چگونه می‌توانم فدای تو شوم؟ چرا که این دل همواره خواستار تو است.
چگونه تن زند از گفت‌وگویت
چو در سر فیض هیهای تو دارد
هوش مصنوعی: چطور می‌تواند بدن از صحبت‌هایت زندگی کند، در حالی که در دلش سعادت و شادی تو را می‌نوشد؟