غزل شمارهٔ ۲۴۷
سرم سودای سودائی ندارد
دلم پروای پروائی ندارد
بجز سودای عشق لا ابالی
سر شوریده سودائی ندارد
بجز پروای بیپروا نگاری
دل دیوانه پروائی ندارد
دل آزادهام از هر دو عالم
تمنای تمنائی ندارد
دلم از زندگانی سرد از آن نیست
که دیک عیش حلوائی ندارد
دلم از زندگانی سرد از آنست
که غم در دل دگر جائی ندارد
دل عاشق نمیاندیشد از مرگ
که بر آزادگان پائی ندارد
چو عیسی جای او در آسمانست
که در روی زمین جائی ندارد
اگردنیات باید دل بکن زو
که دنیا دوست دنیائی ندارد
نباشد هیچ عقیائی به ار عشق
نگوئی فیض عقبائی ندارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرم سودای سودائی ندارد
دلم پروای پروائی ندارد
هوش مصنوعی: سرم هیچ کجای خاصی را نمیخواهد و دلم هم هیچ دغدغهای ندارد.
بجز سودای عشق لا ابالی
سر شوریده سودائی ندارد
هوش مصنوعی: جز اشتیاق به عشق، هیچ چیز دیگری نمیتواند دل بیقرار و آشفتهام را تسکین دهد.
بجز پروای بیپروا نگاری
دل دیوانه پروائی ندارد
هوش مصنوعی: جز عشق و علاقه به آن بیپروا و بیخود، دل دیوانه هیچ علاقه و توجهی ندارد.
دل آزادهام از هر دو عالم
تمنای تمنائی ندارد
هوش مصنوعی: دل آزاد من از همه چیز، نه به چیزی از این دنیا و نه از آن دنیا هیچ آرزویی ندارد.
دلم از زندگانی سرد از آن نیست
که دیک عیش حلوائی ندارد
هوش مصنوعی: دل من از زندگی بیانگیزه و سرد نیست، زیرا که لذتی در زندگیام وجود ندارد.
دلم از زندگانی سرد از آنست
که غم در دل دگر جائی ندارد
هوش مصنوعی: دل من از زندگی بیرمق و بیحس شده، زیرا دیگر جایی برای غم و ناراحتی در دل من نمانده است.
دل عاشق نمیاندیشد از مرگ
که بر آزادگان پائی ندارد
هوش مصنوعی: دل عاشق درباره مرگ فکر نمیکند، زیرا مرگ برای آزادگان تأثیری ندارد.
چو عیسی جای او در آسمانست
که در روی زمین جائی ندارد
هوش مصنوعی: عیسی در آسمان جایگاه ویژهای دارد و در زمین، جایی برای او نیست.
اگردنیات باید دل بکن زو
که دنیا دوست دنیائی ندارد
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از دنیا استفاده کنی، باید از آن دلت را جدا کنی؛ زیرا دنیا هیچ دوستی برای ما ندارد.
نباشد هیچ عقیائی به ار عشق
نگوئی فیض عقبائی ندارد
هوش مصنوعی: اگر در عشق سخن نگویی، هیچ عقلی وجود ندارد و در واقع از عشق، بهرهای نخواهی برد.