غزل شمارهٔ ۲۴۲
هر دم سر پر شورم سودای دگر دارد
آهوی جنون من صحرای دگر دارد
طوفان محیط عشق با دل چه تواند کرد
این قطره خون در سر دریای دگر دارد
ای خواجه سوداگر سودا ببرم از سر
کاین دم سر سودائی سودای دگر دارد
پیش نظر عاشق بالای فلک پست است
بالاتر از این بالا بالای دگر دارد
پهنای فلک گر هست ضربالمثل وسعت
صحرای دل عاشق پهنای دگر دارد
روی تو بهر لحظه نوعی بنظر آید
هر بار که میبینم سیمای دگر دارد
بلبل نگران گل پروانه اسیر شمع
حسن تو بهر روئی شیدای دگر دارد
مجنون ز تو مجنون شد وز تو جگرش خونشد
هرچند که در صورت لیلای دگر دارد
شیرین دهنان هستند شیرین سخنان هستند
اما لب نوشینت حلوای دگر دارد
گویند که عنقائیست در قاف جهان پنهان
قاف دل عشاقت عنقای دگر دارد
از حسن دل افروزت فردای من امروزست
امروز بدل زاهد فردای دگر دارد
با عشق مکن نسبت سودای هوسنا کان
کاین جای دگر دارد آن جای دگر دارد
هر دل که درو تازد اغیار بپردازد
دل در عرصهٔ دلها عشق یغمای دگر دارد
دل را سر دنیا نیست آرامگه اینجا نیست
تن را چو ز سر وا کرد ماوای دگر دارد
فیض ارچه زناسوتست آئینهٔ لاهوت است
جانرا چه کند صیقل سیمای دگر دارد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر دم سر پر شورم سودای دگر دارد
آهوی جنون من صحرای دگر دارد
هوش مصنوعی: هر لحظه از شور و هیجان من، آرزوهای جدیدی در سرم میچرخد. آهو که نماد جنون و هیجان من است، در دنیای دیگری به سر میبرد.
طوفان محیط عشق با دل چه تواند کرد
این قطره خون در سر دریای دگر دارد
هوش مصنوعی: طوفان عشق با دل چه کار میتواند بکند؟ این قطره خون در دریا، نشان از عمق و وسعت احساسات دارد.
ای خواجه سوداگر سودا ببرم از سر
کاین دم سر سودائی سودای دگر دارد
هوش مصنوعی: ای آقا، من از فکر خرید و فروش دست برداشتهام، زیرا اکنون در سرم آرزوی دیگری به وجود آمده است.
پیش نظر عاشق بالای فلک پست است
بالاتر از این بالا بالای دگر دارد
هوش مصنوعی: برای یک عاشق، آنچه در آسمان است بیاهمیت و پست به شمار میآید، زیرا او چیزهایی بالاتر و ارزشمندتری در دل دارد که از آسمان هم فراتر است.
پهنای فلک گر هست ضربالمثل وسعت
صحرای دل عاشق پهنای دگر دارد
هوش مصنوعی: اگر آسمان وسیع و گسترده باشد، وسعت دل یک عاشق به مراتب بیشتر از آن است.
روی تو بهر لحظه نوعی بنظر آید
هر بار که میبینم سیمای دگر دارد
هوش مصنوعی: هر بار که تو را میبینم، همیشه چیزی جدید و متفاوت در چهرهات مشاهده میکنم.
بلبل نگران گل پروانه اسیر شمع
حسن تو بهر روئی شیدای دگر دارد
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر گل نگران است و پروانه به خاطر زیبایی تو به شمع وابسته شده و شیدای زیبایی دیگری است.
مجنون ز تو مجنون شد وز تو جگرش خونشد
هرچند که در صورت لیلای دگر دارد
هوش مصنوعی: مجنون به خاطر عشق تو دیوانه شد و دلش از غم پر خون گشت، هرچند که در ظاهر، لیلای دیگری را میبیند.
شیرین دهنان هستند شیرین سخنان هستند
اما لب نوشینت حلوای دگر دارد
هوش مصنوعی: افراد زیادی هستند که سخنان دلنشینی دارند و کلماتشان شیرین است، اما لبهای تو طعمی متفاوت و خاص از خوشمزهگی دارند.
گویند که عنقائیست در قاف جهان پنهان
قاف دل عشاقت عنقای دگر دارد
هوش مصنوعی: میگویند در جهان قاف، پرندهای به نام عنقا وجود دارد که پنهان است. اما در دل عاشق، عنقای دیگری وجود دارد که مخصوص عشق اوست.
از حسن دل افروزت فردای من امروزست
امروز بدل زاهد فردای دگر دارد
هوش مصنوعی: زیبایی و دلربایی تو برای من امروز روشنایی آیندهام را میسازد. امروز من به خاطر تو، مانند زاهدی که روزی دیگر را در فکر دارد، دلی دیگر را تجربه میکنم.
با عشق مکن نسبت سودای هوسنا کان
کاین جای دگر دارد آن جای دگر دارد
هوش مصنوعی: با عشق، احساسات سطحی و زودگذر را درهم نزن، زیرا این احساسات جایگاه خاصی ندارند و باید در جای دیگری پیگیری شوند.
هر دل که درو تازد اغیار بپردازد
دل در عرصهٔ دلها عشق یغمای دگر دارد
هوش مصنوعی: هر دلی که تحت تأثیر مردم دیگر قرار بگیرد، در دنیای احساسات، عشق و علاقهای متفاوت و جدید را تجربه میکند.
دل را سر دنیا نیست آرامگه اینجا نیست
تن را چو ز سر وا کرد ماوای دگر دارد
هوش مصنوعی: دل در این دنیا آرامش ندارد، زیرا اینجا مکان مناسبی برای سکونت آن نیست. وقتی که بدن از سر جدا شود، جایی دیگر پیدا میکند که در آنجا زندگی کند.
فیض ارچه زناسوتست آئینهٔ لاهوت است
جانرا چه کند صیقل سیمای دگر دارد
هوش مصنوعی: اگرچه نعمت و فیض از عالم ماده نشئت میگیرد، اما همچنان آینهای از عالم معنویت است. روح انسان چه ارتباطی به آن دارد که زیباییاش با دیگران متفاوت است.