گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۴

خنگ آنکو دلش شد از جهان سرد
روانش یافت از برد الیقین برد
تعلقها بدل خاریست یک یک
خوش آنکو از دلش خاری بر آورد
نمیدانم چسان می‌بایدم زیست
شود تا ما سوی الله بر دلم سرد
نمی‌دانم چه حلیت باید اندوخت
بر آرم تا ز خارستان دل و درد
نمی‌دانم که خواهم باخت یا برد
بریزم رو برو بر تخته نرد
نمی‌دانم چه می‌باید مرا گفت
نمی‌دانم چه می‌باید مرا کرد
ز گرمیهای خامان سوخت جانم
دلم افسرد از گفتار دم سرد
خداوندا مرا بینائیی ده
ندانم که چه باید گفت و چون کرد
نمیسازد ترا جز نیستی فیض
بر آور از نهاد خویشتن گرد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خنگ آنکو دلش شد از جهان سرد
روانش یافت از برد الیقین برد
هوش مصنوعی: آن کسی که دلش از زندگی پر از سردی و بی‌احساسی شده، به یقین به آرامش و حقیقتی عمیق دست می‌یابد.
تعلقها بدل خاریست یک یک
خوش آنکو از دلش خاری بر آورد
هوش مصنوعی: آنچه ما به آن وابسته‌ایم، مانند خارهایی است که به ما آسیب می‌زند؛ خوشا به حال کسی که بتواند از دل خود این خارها را دور کند.
نمیدانم چسان می‌بایدم زیست
شود تا ما سوی الله بر دلم سرد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم باید چگونه زندگی کنم تا قلبم آرامش پیدا کند و به سمت خدا برود.
نمی‌دانم چه حلیت باید اندوخت
بر آرم تا ز خارستان دل و درد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چه راه حلی باید پیدا کنم تا از این دل پر از غم و ناراحتی بیرون بیایم و رهایی یابم.
نمی‌دانم که خواهم باخت یا برد
بریزم رو برو بر تخته نرد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم که در بازی برنده می‌شوم یا بازنده، اما همه توانم را در مقابل حریف به کار می‌برم.
نمی‌دانم چه می‌باید مرا گفت
نمی‌دانم چه می‌باید مرا کرد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم باید به من چه بگویند و نمی‌دانم چه کاری باید با من انجام دهند.
ز گرمیهای خامان سوخت جانم
دلم افسرد از گفتار دم سرد
هوش مصنوعی: از گرمای اظهارات نادرست و بی‌معنا رنجیده‌ام و قلبم از شنیدن حرف‌های بی‌روح و سرد احساس دلتنگی می‌کند.
خداوندا مرا بینائیی ده
ندانم که چه باید گفت و چون کرد
هوش مصنوعی: ای خدا، به من بینایی عطا کن تا بتوانم درک کنم که چه باید بگویم و چگونه عمل کنم.
نمیسازد ترا جز نیستی فیض
بر آور از نهاد خویشتن گرد
هوش مصنوعی: تنها نبودن تو می‌تواند تو را بسازد، پس از ذات خود بهره ببر و وجود خود را به فعلیت برسان.