گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۱

مرا دردیست در دل نه چو هر درد
دوای آن نه در گرمست و نه سرد
دوای درد من دردیست سوزان
که آتش در زند در گرم و در سرد
دوای درد من درد رسائیست
که از هر درد بیرون آورد گرد
دوای درد من دردیست شافی
که روبد از دل و جان گرد هر درد
طبیبی مشفقی ربانیی کو
که دردم را تواند چارهٔ کرد
دوایی خواهم از دست طبیبی
که تا گردم سراپا جملگی درد
نمی‌بینم بعالم سرخ روئی
نهم تا بر در او چهرهٔ زرد
بسوی اولیای حق نشانی
بنزد کیست یا رب از زن و مرد
بسی گشتم بسی جستم ندیدم
کسی کو باشدش یکذره زین درد
همه عمرم درین سودا بسر شد
نه مقصودم بدست آمد نه هم درد
بنه دل فیض بر دردی که داری
خوشا حال کسی کو دارد این درد
طبیب حق دوا جز درد حق نیست
بدرد او شفا یابی ز هر درد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا دردیست در دل نه چو هر درد
دوای آن نه در گرمست و نه سرد
هوش مصنوعی: در دل من دردی وجود دارد که مانند هر درد دیگری نیست. این درد نه به گرما مربوط می‌شود و نه به سرما، و درمانی ندارد.
دوای درد من دردیست سوزان
که آتش در زند در گرم و در سرد
هوش مصنوعی: درمان درد من، دردی است سوزان که هم در گرما و هم در سرما وجود دارد و به مانند آتش در وجودم می‌سوزد.
دوای درد من درد رسائیست
که از هر درد بیرون آورد گرد
هوش مصنوعی: داروی درمان درد من، خود دردی است که از تمامی دردها بزرگ‌تر و متمایز است.
دوای درد من دردیست شافی
که روبد از دل و جان گرد هر درد
هوش مصنوعی: دردی که من دارم، دارویی است که به طور کامل من را از تمام دردهایم آزاد می‌کند و از دل و جانم می‌زداید.
طبیبی مشفقی ربانیی کو
که دردم را تواند چارهٔ کرد
هوش مصنوعی: پزشکی دلسوز و الهی پیدا کن که بتواند به دردم رسیدگی کند و راه حلی برای آن بیابد.
دوایی خواهم از دست طبیبی
که تا گردم سراپا جملگی درد
هوش مصنوعی: می‌خواهم دارویی از پزشکی بگیرم که خود باعث درد و رنج من شده است.
نمی‌بینم بعالم سرخ روئی
نهم تا بر در او چهرهٔ زرد
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم زیبایی و جذابیت را در دنیای سرخ‌رنگی ببینم تا زمانی که در آستانه‌اش چهره‌ای زرد داشته باشم.
بسوی اولیای حق نشانی
بنزد کیست یا رب از زن و مرد
هوش مصنوعی: کسی را می‌شناسی که به اولیای حقیقت نشان بدهد، ای پروردگار، از میان زن و مرد؟
بسی گشتم بسی جستم ندیدم
کسی کو باشدش یکذره زین درد
هوش مصنوعی: من مدت‌ها به دنبال کسی بوده‌ام و جست‌وجو کرده‌ام، اما هیچ‌کس را پیدا نکردم که حتی کمی از این درد را داشته باشد.
همه عمرم درین سودا بسر شد
نه مقصودم بدست آمد نه هم درد
هوش مصنوعی: تمام عمرم در این آرزو گذشت، نه به هدفم رسیدم و نه حتی دردی کشیدم.
بنه دل فیض بر دردی که داری
خوشا حال کسی کو دارد این درد
هوش مصنوعی: دل خود را به خوشی و رحمت سپاس بگو، چرا که خوشبختی در درد و رنجی است که کشیده‌ای. خوشا به حال کسی که این درد را درک می‌کند و آن را می‌پذیرد.
طبیب حق دوا جز درد حق نیست
بدرد او شفا یابی ز هر درد
هوش مصنوعی: خداوند، درمانی جز درد خود را برای ما نمی‌شناسد. اگر به درد او پی ببریم، از تمام دردها درمان خواهیم شد.