غزل شمارهٔ ۲۳۰
نمیبینم در این میدان یکی مرد
زنانند این سبک عقلان بیدرد
ندیدم مرد حق هر چند بردم
بگرد این جهان چشم جهان کرد
گرفته گرد گرداگرد عالم
نمیبینم سواری زیر آن کرد
سواری هست پنهان از نظرها
زنا محرم زنان پنهان بود مرد
بود مرد آنکه حق را بنده باشد
به داغ بندگی بر دست هر مرد
بود مرد آنکه او زد بر هوا پای
رگ و ریشه هوس از سربدر کرد
بود مرد آنکه دل کند از دو عالم
بیکجا داد و گشت از خویشتن فرد
بود مردآنکه با حق انس بگرفت
باو پیوست و ترک ما سوا کرد
بود مرد آنکه اورست از من و ما
برآورد از نهاد خویشتن گرد
بود مرد آنکه فانی گشت از خود
ز تشریف بقای حق قبا کرد
گرافشانی ز گرد خویش خود را
بگردش کی رسی تا برخوری گرد
ز گرد خود برا در گرد اورس
سراغی یابی ازگرد چنین مرد
خداوندا بفضل خود مدد کن
که ره یابم بمردی تا شوم مرد
بمردی میرسی ای فیض و مردی
بشرط آنکه کردی از خودی فرد
خودی گردیست بر آینهٔ دل
بمردی وارهان خود را ازین گرد
غزل شمارهٔ ۲۲۹: دل از ادنی کند آن کس که بر اعلی نظر بنددغزل شمارهٔ ۲۳۱: مرا دردیست در دل نه چو هر درد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نمیبینم در این میدان یکی مرد
زنانند این سبک عقلان بیدرد
هوش مصنوعی: در این میدان، هیچ مردی را نمیبینم و همه زنان هستند، این افراد عقل و درک درستی ندارند و دلسوز نیستند.
ندیدم مرد حق هر چند بردم
بگرد این جهان چشم جهان کرد
هوش مصنوعی: هرگز مردی را که حقیقت را درک کرده باشد ندیدم، هرچند که به جستجوی او در این دنیا پرداختم و چشمم به دوردستها دوخته شده بود.
گرفته گرد گرداگرد عالم
نمیبینم سواری زیر آن کرد
هوش مصنوعی: در اطراف دنیا، که همه جا را فرا گرفته، هیچ سوارکاری را نمیبینم که زیر آن حرکت کند.
سواری هست پنهان از نظرها
زنا محرم زنان پنهان بود مرد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به فردی اشاره میکند که به طور مخفیانه در بین زنان حضور دارد و این حضور او به گونهای است که دیگران متوجه او نمیشوند. او در واقع به عنوان یک زن، در بین زنان دیگر جا گذاشته شده است و به همین دلیل دیده نمیشود. این تصویرسازی نشاندهندهٔ راز و رمزهایی است که در روابط انسانی وجود دارد.
بود مرد آنکه حق را بنده باشد
به داغ بندگی بر دست هر مرد
هوش مصنوعی: مردی وجود دارد که در برابر حقیقت تسلیم شده و نشان این تسلیم را به عنوان علامت بندگی بر دستان خود دارد.
بود مرد آنکه او زد بر هوا پای
رگ و ریشه هوس از سربدر کرد
هوش مصنوعی: مردی وجود دارد که با ارادهاش بر تمایلات و خواستههای خود غلبه کرده و آنها را کنار گذاشته است.
بود مرد آنکه دل کند از دو عالم
بیکجا داد و گشت از خویشتن فرد
هوش مصنوعی: مردی بود که از هر دو جهان دل برید و همه چیز را به یکباره فدای عشق کرد و از خود جدا شد.
بود مردآنکه با حق انس بگرفت
باو پیوست و ترک ما سوا کرد
هوش مصنوعی: مردی بود که به حقیقت و راستی ارتباط نزدیکی پیدا کرد، او به آن حقیقت پیوست و از همه چیز جز آن جدا شد.
بود مرد آنکه اورست از من و ما
برآورد از نهاد خویشتن گرد
هوش مصنوعی: مرد واقعی کسی است که از خود و شرایطش فراتر میرود و به کمال و رستگاری میرسد.
بود مرد آنکه فانی گشت از خود
ز تشریف بقای حق قبا کرد
هوش مصنوعی: انسانی وجود داشت که از خود گذشت و برای بقای حقیقت، خود را فدای آن کرد.
گرافشانی ز گرد خویش خود را
بگردش کی رسی تا برخوری گرد
هوش مصنوعی: در اینجا به ما گفته میشود که انسان باید به دور از خودخواهی و مرکزیت خود، دیگران را در نظر گیرد و به آنها اهمیت بدهد. اگر فقط به خود فکر کنیم و در دایره فردی خود بمانیم، هرگز به تعامل و درک بهتر از دیگران نخواهیم رسید. در واقع، آرزویی برای ارتباط با دیگران و داشتن تجربیات مفیدتر از زندگی جمعی است.
ز گرد خود برا در گرد اورس
سراغی یابی ازگرد چنین مرد
هوش مصنوعی: از دور و نزدیک میتوانی در جستجوی صفات نیکو در شخصیتهای برجسته باشی؛ این افراد مانند یک گرداب هستند که ویژگیهایشان میتواند تو را جذب کند.
خداوندا بفضل خود مدد کن
که ره یابم بمردی تا شوم مرد
هوش مصنوعی: ای خدا، با لطف و کرم خود به من یاری کن تا بتوانم به سوی مردانگی و کمال راه پیدا کنم و به رشد و تعالی برسم.
بمردی میرسی ای فیض و مردی
بشرط آنکه کردی از خودی فرد
هوش مصنوعی: به مردی میرسی ای فیض، اما تنها در صورتی که از خودخواهی و خودپسندی دست برداری.
خودی گردیست بر آینهٔ دل
بمردی وارهان خود را ازین گرد
هوش مصنوعی: در آینهٔ دل، خود را همچون گردی ببین و از این گرد و غبار که بر وجودت نشسته رهایی پیدا کن.