گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۹

دل از ادنی کند آن کس که بر اعلی نظر بندد
شکوفه برگ افشاند که تا بادام تر بندد
ترا رفعت اگر باید ره افتادگی بسپر
ز بالا قطره می‌بندد که در پائین گهر بندد
نسوزد تا دل از عشقی به سر شوری نمی‌افتد
ندارد درد سر چون کس چرا چیزی به سر بندد
نمیگنجد بیکدل غیر یک معشوق، ممکن نیست
نه بندد تا بمعشوقی ز معشوقی نظر بندد
سر اندر راه آن بازو کمر در خدمت آن بند
که فرقت را نهد تاج و میانت را کمر بندد
نهی سر بر درش بخشد ترا از معرفت تاجی
بفرمانش کمر بندی ترا مهرش کمر بندد
یدالله دست جان گیرد یحب‌الله دهد جانش
اگر بعد از قل الله همتی بر ثم در بندد
دلی با حق به پیوندد که اخلاصی در آن باشد
کسی مخلص تواند شد که خود را بر خطر بندد
بیا ای فیض دست از خویشتن بردار یکباره
که تا دست خدا بر رویت ازاغبار در بندد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل از ادنی کند آن کس که بر اعلی نظر بندد
شکوفه برگ افشاند که تا بادام تر بندد
هوش مصنوعی: کسی که به چیزهای بزرگ و بالا نگاه می‌کند، دلش از امور ناچیز و بی‌ارزش دور می‌شود. مانند درختی که شکوفه می‌زند تا میوه‌ای بهتر مانند بادام تولید کند.
ترا رفعت اگر باید ره افتادگی بسپر
ز بالا قطره می‌بندد که در پائین گهر بندد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به مرتبه‌ای عالی برسی، باید از خودخواهی و غرور دست بکشی. به یاد داشته باش که یک قطره آب در بالای کوه نمی‌تواند بماند و سرانجام به پایین می‌افتد، در حالی که جواهرات، در عمق زمین به خوبی جا می‌گیرند.
نسوزد تا دل از عشقی به سر شوری نمی‌افتد
ندارد درد سر چون کس چرا چیزی به سر بندد
هوش مصنوعی: دل به عشق نمی‌سوزد مگر آنکه شور و شوقی در آن باشد. اگر کسی دردی نداشته باشد، به چه دلیل چیزی را در ذهن خود بپروراند؟
نمیگنجد بیکدل غیر یک معشوق، ممکن نیست
نه بندد تا بمعشوقی ز معشوقی نظر بندد
هوش مصنوعی: کسی که دلش فقط به عشق یک نفر گیره، نمی‌تواند بیش از یک معشوق را در دل خود جا بدهد. این امکان ندارد که دل او به معشوقی دیگر تعلق بگیرد، چون تمام توجهش فقط معطوف به معشوق اصلی‌اش است.
سر اندر راه آن بازو کمر در خدمت آن بند
که فرقت را نهد تاج و میانت را کمر بندد
هوش مصنوعی: در تلاشم که در مسیر خدمت به تو قرار بگیرم و به خاطر تو، فراق را مانند تاجی بر سر نگذارم و تو را در دل خود جای دهم.
نهی سر بر درش بخشد ترا از معرفت تاجی
بفرمانش کمر بندی ترا مهرش کمر بندد
هوش مصنوعی: اگر بر در او سر به زیر بگذاری و تسلیم شوی، او به تو تاجی از معرفت عطا خواهد کرد و عشقش تو را به بند خواهد کشید.
یدالله دست جان گیرد یحب‌الله دهد جانش
اگر بعد از قل الله همتی بر ثم در بندد
هوش مصنوعی: خداوند دست یاری خود را به کسی می‌دهد که او را دوست دارد و این شخص نیز جان خود را برای خدا می‌دهد. اگر بعد از اینکه بگوید "بخدا"، همت جدی داشته باشد، موفق خواهد شد.
دلی با حق به پیوندد که اخلاصی در آن باشد
کسی مخلص تواند شد که خود را بر خطر بندد
هوش مصنوعی: دل باید با خداوند ارتباطی واقعی و صمیمی برقرار کند، و این ارتباط زمانی ممکن است که در آن اخلاص و صداقت وجود داشته باشد. فقط کسی می‌تواند مخلص باشد که جرات کند خود را در معرض خطر قرار دهد و در این راه از راحتی‌های دنیوی بگذرد.
بیا ای فیض دست از خویشتن بردار یکباره
که تا دست خدا بر رویت ازاغبار در بندد
هوش مصنوعی: بیا ای فیض، خودت را کنار بگذار و به راحتی دست خدا را بر روی خودت بگذار تا از مشکلات و سختی‌ها رها شوی.

حاشیه ها

1389/06/15 10:09
منصور محمدزاده

بیت اول و سوم به صورت زیر صحیح است:
دل از ادنی کند آنکس که بر اعلی نظر بندد
شکوفه برگ افشاند که تا بادام تر بندد
نسوزد تا دل از عشقی بسر شوری نمی‌افتد
ندارد درد سر چون کس چرا چیزی بسر بندد
---
پاسخ: با تشکر، در بیت اول «ارنی» با «ادنی» جایگزین شد و در بیت سوم «تا»ی اضافه حذف شد. لطف بفرمایید به جای این شیوه غلطها را با ذکر محل بیت و جایگزین پیشنهادی تذکر دهید.