گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۷

جان جز خیال رویت نقشی دگر نبندد
دل جز بعزم کویت رخت سفر نبندد
بوی تو تا نیاید جان ننگرد گلی را
روی تو تا نبیند بر بت نظر نبندد
مهر تو تا نتابد یک جان ز جا نخیزد
گر خدمتت نباشد یک دل کمر نبندد
ز آن روح کایزد پاک در جسم تو نهان کرد
چشم قضا نبیند دست قدر نه نبندد
در گلشن حقایق یک گل چو تو نروید
در روضهٔ خلایق چون تو ثمر نبندد
ننمائی ار رخانرا نگشائی ار لبانرا
از خار گل نروید در نی شکر نبندد
آنکس‌که دید رویت، میِ خورد از سبویت
غیر تو در ضمیرش صورت دگر نبندد
رو از تو بر نتابم تا کام خود بیابم
دانم یقین خداوند بر بنده در نبندد
سودای شعر گفتن از تست در سر فیض
آنرا که درد سر نیست چیزی بسر نبندد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان جز خیال رویت نقشی دگر نبندد
دل جز بعزم کویت رخت سفر نبندد
هوش مصنوعی: جان هیچ چیز دیگری جز تصور چهره‌ات را نمی‌پذیرد و دل نیز بدون اراده رفتن به سوی تو، آماده سفر نمی‌شود.
بوی تو تا نیاید جان ننگرد گلی را
روی تو تا نبیند بر بت نظر نبندد
هوش مصنوعی: تا وقتی که بوی تو به مشام نرسد، جان هیچ چیزی را نمی‌بیند. تا زمانی که چهره‌ات را نبیند، دل نمی‌تواند به زیبایی معشوق خیره شود.
مهر تو تا نتابد یک جان ز جا نخیزد
گر خدمتت نباشد یک دل کمر نبندد
هوش مصنوعی: محبت و محبت تو زمانی که بر من نتابد، روح من از جایش حرکت نمی‌کند. حتی اگر به تو خدمت نکنم، دل من برای تو آمادگی ندارد.
ز آن روح کایزد پاک در جسم تو نهان کرد
چشم قضا نبیند دست قدر نه نبندد
هوش مصنوعی: از آن روح مقدسی که خدا در وجود تو پنهان کرده است، چشمی از قضا نمی‌تواند آن را ببیند و دستی از قدرت نمی‌تواند آن را محکم کند.
در گلشن حقایق یک گل چو تو نروید
در روضهٔ خلایق چون تو ثمر نبندد
هوش مصنوعی: در باغ حقیقت، گلی مانند تو نمی‌روید و در دشت وجود، میوه‌ای شبیه تو به بار نمی‌نشیند.
ننمائی ار رخانرا نگشائی ار لبانرا
از خار گل نروید در نی شکر نبندد
هوش مصنوعی: اگر چهره‌ات را نشان ندهی و لبانت را باز نکنی، از خار گل نخواهد رویید و در نی شکر نخواهد بست.
آنکس‌که دید رویت، میِ خورد از سبویت
غیر تو در ضمیرش صورت دگر نبندد
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی تو را ببیند، دیگر نمی‌تواند به هیچ چیز جز تو فکر کند و چهره‌ای غیر از چهره تو در ذهنش نیاید.
رو از تو بر نتابم تا کام خود بیابم
دانم یقین خداوند بر بنده در نبندد
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توانم از تو روی برتابم تا خواسته‌ام را به دست آورم، زیرا یقین دارم که خداوند نه بر بندگانش سخت می‌گیرد و نه راه‌ را به رویشان می‌بندد.
سودای شعر گفتن از تست در سر فیض
آنرا که درد سر نیست چیزی بسر نبندد
هوش مصنوعی: هوس سرودن شعر از تو در ذهنم است. فیض آن به گونه‌ای است که اگر دردسرها را تحمل کنی، هیچ چیز مانع تو نخواهد شد.

حاشیه ها

1394/03/31 07:05
حاتم

در مصرع دوم از بیت چهارم، یک نه اضافه آمده
در مصرع اول از بیت ششم هم باید «از» به «ار» تبدیل شود: ننمایی ار رخانرا ...
امروزه از واژه «رخ» معنی صورت مستفاد می‌شود. اما سابق بر این واژه «رخ» به معنای یک طرف صورت بوده و به همین دلیل دو رخ معادل با صورت است. به قول حکیم ابوالقاسم فردوسی در توصیف تهمینه:
دو ابرو کمان و دو گیسو کمند
به بالا به کردار سرو بلند
دو رخ چون عقیق یمانی به رنگ
دهان چون دل عاشقان گشته تنگ ...