گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۵

کاش از جانان رسد پیغام تلخ
تا کسی شیرین کند زان کام تلخ
از لب چون شکرت ای کان لطف
سخت شیرینست آن دشنام تلخ
مستی من چون لب شیرین تست
نیست از جام می گل فام تلخ
زهر چشم تو دلم از کار برد
وه چو شیرینست آن بادام تلخ
زهر هجرت تلخ دارد کام من
جز بوصلت خوش نگردد کام تلخ
سهل و آسان مینماید از نخست
عشق دارد عاقبت انجام تلخ
بر لب من نه لب شیرین خویش
تا نیارم برد دیگر نام تلخ
فیض را شیرین نگوئی تلخ گوی
هست شیرین از لبت دشنام تلخ

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کاش از جانان رسد پیغام تلخ
تا کسی شیرین کند زان کام تلخ
هوش مصنوعی: ای کاش پیامی از معشوق بیاید که تلخ باشد، تا کسی بتواند آن را با کلام شیرین خود، از تلخی‌اش بکاهد.
از لب چون شکرت ای کان لطف
سخت شیرینست آن دشنام تلخ
هوش مصنوعی: از لب تو که مانند شکر است، آن دشنام تلخ بسیار شیرین و دلپذیر به نظر می‌رسد.
مستی من چون لب شیرین تست
نیست از جام می گل فام تلخ
هوش مصنوعی: خوشی و شوق من به خاطر شیرینی لب‌های توست و نه به دلیل نوشیدن می تلخی که در جام است.
زهر چشم تو دلم از کار برد
وه چو شیرینست آن بادام تلخ
هوش مصنوعی: نگاه زیبا و منحصر به فرد تو قلبم را از کار انداخته است، و همچنان که آن بادام تلخ شیرین و دلپذیر به نظر می‌رسد.
زهر هجرت تلخ دارد کام من
جز بوصلت خوش نگردد کام تلخ
هوش مصنوعی: عذاب دوری از معشوق برایم بسیار تلخ و ناگوار است و جز رسیدن به او، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند تلخی این دوری را کم کند.
سهل و آسان مینماید از نخست
عشق دارد عاقبت انجام تلخ
هوش مصنوعی: عشق در ابتدا بسیار ساده و راحت به نظر می‌رسد، اما در نهایت می‌تواند به نتیجه‌ای تلخ و ناگوار منجر شود.
بر لب من نه لب شیرین خویش
تا نیارم برد دیگر نام تلخ
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که من به خاطر دلنشینی و شیرینی کلام خود، دیگر نام‌های ناگوار و تلخ را به زبان نمی‌آورم.
فیض را شیرین نگوئی تلخ گوی
هست شیرین از لبت دشنام تلخ
هوش مصنوعی: اگر نمی‌توانی خوشی و زیبایی را بیان کنی، بهتر است از تلخی‌ها و مشکلات صحبت کنی. زیرا گاهی از زبان تو، حتی دشنام و کلمات تلخ هم می‌تواند حاوی زیبایی و شیرینی باشد.