غزل شمارهٔ ۲۱۰
چشم او کرد بقتلم تصریح
نگهش کرد بعفوم تملیح
سوی من کرد نگاه گرمی
که در آن بود بوصلش تلویح
کرد مژگانش اشارت با لب
که بیفشان شکری با تملیح
لب لعلش شکری داد بمن
نمکین شکر شیرین ملیح
سخنی رفت میان من و او
باشارت به کنایت نه صریح
بطمع شد دل من زان الطاف
که مگر وعده اوهست صحیح
دل چو بستم بوصالش گفتا
می ندانی که بوصلیم شحیح
گر نهد لب بلب فیض شود
سخنانش همه شیرین و ملیح
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم او کرد بقتلم تصریح
نگهش کرد بعفوم تملیح
هوش مصنوعی: چشمان او با نگاهش مرا به قتل رسانید و وقتی به من نگاه کرد، عفوش شگفتانگیز بود.
سوی من کرد نگاه گرمی
که در آن بود بوصلش تلویح
هوش مصنوعی: نگاه گرم و دلچسبی که به من انداخت، حایز اشارهای به وصالش بود.
کرد مژگانش اشارت با لب
که بیفشان شکری با تملیح
هوش مصنوعی: او با مژگانش به لبهایش اشاره کرد که شکر را با مهارت بریزد.
لب لعلش شکری داد بمن
نمکین شکر شیرین ملیح
هوش مصنوعی: لبان او مانند شکری شیرین و دلپذیر به من طعمی دلپذیر و جذاب میدهند.
سخنی رفت میان من و او
باشارت به کنایت نه صریح
هوش مصنوعی: سخنی میان من و او رد و بدل شد که به صورت غیرمستقیم و با اشاره بیان شده بود.
بطمع شد دل من زان الطاف
که مگر وعده اوهست صحیح
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آن لطفهایی که دیده است، به طمع افتاده که شاید وعده آن محبت راست باشد.
دل چو بستم بوصالش گفتا
می ندانی که بوصلیم شحیح
هوش مصنوعی: وقتی که دل من به او معطوف شد، او گفت: نمیدانی که من چقدر برای تو شایسته و مطلوب هستم؟
گر نهد لب بلب فیض شود
سخنانش همه شیرین و ملیح
هوش مصنوعی: اگر لبانش به لبان بلبل نزدیک شود، تمام سخنانش شیرین و دلپذیر خواهد بود.