غزل شمارهٔ ۲۰۳
عشق بری پیکران می نپذیرد علاج
شورش دیوانگان می نپذیرد علاج
تا نظر افکنده دین و دلت رفته است
دلبری دلبران می نپذیرد علاج
قصد دل وجان ما ، تا چه بایمان کنند
فتنه این رهزنان می نپذیرد علاج
برصف دلها زنند غارت جانها کنند
این ستم شاهدان می نپذیرد علاج
در دل خارا چه سان رخنه کند آب چشم
این دل سنگین دلان می نپذیرد علاج
سوزش دل کم نکرد اشگ چو باران من
آتش عشق بتان می نپذیرد علاج
فیض ازین قصه بس ناله مکن چون جرس
عشق بآه و فغان می نپذیرد علاج
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق بری پیکران می نپذیرد علاج
شورش دیوانگان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: عشق به آن مهاجران ستمگر درمان نمیپذیرد و این شورش دیوانگان به هیچ دلیلی آرام نخواهد شد.
تا نظر افکنده دین و دلت رفته است
دلبری دلبران می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: وقتی که دیدگان تو به معشوق خیره شده، دل تو از دست رفته است و دلبرانی که در این دنیا هستند، هیچ چارهای برای این حال نمیتوانند بکنند.
قصد دل وجان ما ، تا چه بایمان کنند
فتنه این رهزنان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: کسانی که دل و جان ما را هدف قرار دادهاند، برای چه چیزی به ما ایمان خواهند آورد؟ این مشکلات و فتنههای دزدان را نمیتوان به راحتی درمان کرد.
برصف دلها زنند غارت جانها کنند
این ستم شاهدان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: به دلها حمله میکنند و جانها را میگیرند. این ظلم را هیچ شاهدی نمیتواند درمان کند.
در دل خارا چه سان رخنه کند آب چشم
این دل سنگین دلان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: چگونه اشک در دل سنگی نفوذ کند؟ این دلهای سنگین هیچ درمانی را نمیپذیرند.
سوزش دل کم نکرد اشگ چو باران من
آتش عشق بتان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: عشق و سوز دل من هرگز کم نشده است، حتی با بارش اشک مانند باران. این دل آتشین نمیتواند به هیچ درمانی پاسخ دهد.
فیض ازین قصه بس ناله مکن چون جرس
عشق بآه و فغان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: از این داستان دیگر شکایت نکن، زیرا مانند صدای زنگ، عشق به آه و ناله پاسخ نمیدهد و درمانی ندارد.
حاشیه ها
1393/03/15 15:06
غلامعلی حامدبرقی
با عرض سلام و احترام در سطر دوّم " تا نظر افکنده ای" صحیح است: تا نظر افکنده ای دین و دلت رفته است