گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۲

داغ دل عاشقان می نپذیرد علاج
درد و غم جاودان می نپذیرد علاج
آتش دل را کجا بحر کفایت کند
سوز دل عاشقان می نپذیرد علاج
هر که به اخلاص تر او خطرش بیشتر
این خطر مخلصان می نپذیرد علاج
تشنهٔ وصل تو ام گرسنهٔ لطف تو
درد من از آب و نان می نپذیرد علاج
مونس بیکس توئی بی کسم و جز بتو
بی کسی بی کسان می نپذیرد علاج
کردن درمان چه سود اشگ چه باران چه سود
درد دل و سوز جان می نپذیرد علاج
پخته نخواهند شد گر همه آتش شود
خامی این زاهدان می نپذیرد علاج
فیض تو خود را بسوز چشم زمردم بدوز
خوی بد مردمان می نپذیرد علاج

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داغ دل عاشقان می نپذیرد علاج
درد و غم جاودان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: درد و غم عمیق عاشقان درمان‌پذیر نیست و هیچ راه حلی برای آن وجود ندارد.
آتش دل را کجا بحر کفایت کند
سوز دل عاشقان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: آتش دل کسی را نمی‌توان با هیچ چیزی خاموش کرد؛ درد و سوز عاشقان به هیچ درمانی تسکین نمی‌یابد.
هر که به اخلاص تر او خطرش بیشتر
این خطر مخلصان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش پاک‌تر و نیتش خالص‌تر باشد، در معرض خطرات بیشتری قرار می‌گیرد. اما این خطرات برای افرادی که خالص و مخلص هستند، درمان‌پذیر نیست.
تشنهٔ وصل تو ام گرسنهٔ لطف تو
درد من از آب و نان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: من به شدت yearning و نیازمند وصال تو هستم و به بخشش و لطف تو بسیار محتاجم. درد من فراتر از نیازهای جسمی مانند آب و نان است و به چیزی بالاتر از آن نیاز دارد که درمان شود.
مونس بیکس توئی بی کسم و جز بتو
بی کسی بی کسان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: تو تنها مونس من هستی و غیر از تو هیچ کس دیگری در دنیا نیست که بتواند به تنهایی‌ام جبران کند.
کردن درمان چه سود اشگ چه باران چه سود
درد دل و سوز جان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: درمان کردن درد و رنج چه فایده‌ای دارد، وقتی که اشک و باران هم نمی‌تواند کمکی کند؟ درد دل و سوز جان به هیچ وجه درمان نمی‌پذیرد.
پخته نخواهند شد گر همه آتش شود
خامی این زاهدان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: افراد نادان با اینکه همه جا پر از آتش و سختی باشد، باز هم تغییر نمی‌کنند و راه درست را نمی‌پذیرند.
فیض تو خود را بسوز چشم زمردم بدوز
خوی بد مردمان می نپذیرد علاج
هوش مصنوعی: خود را از نعمت تو بی بهره می‌سازم و فقط به نگاه کردن به چشمان سبز رنگت اکتفا می‌کنم. عیب و بدی‌های آدم‌ها را نمی‌توانم قبول کنم و برای آن‌ها درمانی نیست.