گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۹

گذشت عمر تو امسال همچو پار عبث
چرا چنین گذرانند روزگار عبث
بسی نماند زعمر و بسی نماند زکار
هزار حیف که بگذشت وقت کار عبث
گمان مبر که ترا آفرید حق باطل
گمان مدار که ترا ساخت کرد گار عبث
تو آمدی بجهان تا روی بر جانان
بکوش تا برسی خویش را مدار عبث
تو جان هر دوجهانی و مقصد ایجاد
عزیز من چه کنی خویشرا تو خوار عبث
توخویشرا مفروش ای پسر چنین ارزان
که بهر جنتی و میروی بنار عبث
گرانبها و عزیز الوجود و بی بدلی
نهٔ چنین سبک و بی بها و خوار عبث
چو کردهای تنت مردهای جان دارد
مدزد ایجان تن زاز کار و بار عبث
غنیمتی شمر این یکدو دم که ماند ای فیض
بکار کوش و سخن در میان میار عبث

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گذشت عمر تو امسال همچو پار عبث
چرا چنین گذرانند روزگار عبث
هوش مصنوعی: عمر تو امسال مانند سال‌های گذشته بدون هیچ نتیجه‌ای سپری شد. دلیل چیست که زندگی این‌گونه بیهوده و بی‌هدف می‌گذرد؟
بسی نماند زعمر و بسی نماند زکار
هزار حیف که بگذشت وقت کار عبث
هوش مصنوعی: عمر زیادی نمانده و کارهای زیادی هم نمانده است. چه حیف که وقت در کارهای بیهوده سپری شد.
گمان مبر که ترا آفرید حق باطل
گمان مدار که ترا ساخت کرد گار عبث
هوش مصنوعی: به این فکر نباش که خداوند تو را به سخره گرفته یا بی‌هدف آفریده است. این‌طور نباشد که تصور کنی وجود تو بدون دلیل و هدف بوده است.
تو آمدی بجهان تا روی بر جانان
بکوش تا برسی خویش را مدار عبث
هوش مصنوعی: تو به این دنیا آمدی تا برای رسیدن به معشوق تلاش کنی، پس سعی کن که به حقیقت خودت برسی و بیهوده کوشش نکن.
تو جان هر دوجهانی و مقصد ایجاد
عزیز من چه کنی خویشرا تو خوار عبث
هوش مصنوعی: تو روح و جان همه عالم هستی و هدفی که برای وجودت ایجاد شده است. عزیز من، چه کار می‌کنی که خودت را بی‌ارزش و بیهوده می‌کنی؟
توخویشرا مفروش ای پسر چنین ارزان
که بهر جنتی و میروی بنار عبث
هوش مصنوعی: پسر، خودت را ارزان نفروش، زیرا به خاطر بهشت و لذت‌های زودگذر، نمی‌ارزد که ارزش وجودیت را پایین بیاوری.
گرانبها و عزیز الوجود و بی بدلی
نهٔ چنین سبک و بی بها و خوار عبث
هوش مصنوعی: چیزی که بسیار ارزشمند و بی‌نظیر است، هرگز نمی‌تواند بی‌ارزش و کم‌مقدار و خوار و ناچیز باشد.
چو کردهای تنت مردهای جان دارد
مدزد ایجان تن زاز کار و بار عبث
هوش مصنوعی: وقتی که جسم تو به طور کامل شکل گرفته است، باید از کارهای بیهوده و دنیوی دوری کنی و به معنویات بپردازی.
غنیمتی شمر این یکدو دم که ماند ای فیض
بکار کوش و سخن در میان میار عبث
هوش مصنوعی: این لحظات کوتاه را غنیمت بشمار و تلاش کن تا از آن بهره‌برداری کنی و بیهوده وارد لُب کلام نشو.