گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۷

هر آنچه بود ندارد وجود اوست عبث
چو جامه را نبود تار و پود اوست عبث
به بزم نغمه سرایان چو کاسهٔ طنبور
سری که عشق ندارد سرود اوست عبث
چو نیست روشنئی در دل آن گلست نه دل
چو پرتوی ندهد شمع دود اوست عبث
فغان چه سود دهد چون گمان وصلی نیست
ندارد آنکه امیدی سرود اوست عبث
چو زاهد از پی جنت ثنای حق گوید
ثنای حق نبود آن درود اوست عبث
چو در دلش نبود نور عشق و آه کشد
چو چرب تر بود آن خشک و دود اوست عبث
اگر نه پختگی عاشقان غرض باشد
کجا جهنم و مؤمن درود اوست عبث
اگر بدل نرسد دم بدم زحق فیضی
نعیم هشت بهشت و خلود اوست عبث
برای سنگدلان خون دل مریز ای فیض
بکوه هر که برد لعل جود اوست عبث

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر آنچه بود ندارد وجود اوست عبث
چو جامه را نبود تار و پود اوست عبث
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، اگر به او مربوط نباشد، بی‌ارزش است. همان‌طور که اگر لباس بدون نخ و بافت باشد، بی‌معنی است.
به بزم نغمه سرایان چو کاسهٔ طنبور
سری که عشق ندارد سرود اوست عبث
هوش مصنوعی: در محفل هنرمندان و شاعران، کسی که بدون عشق و احساس به سرودن می‌پردازد، مانند کاسهٔ طنبوری است که صدایش بی‌مزه و بی‌معناست.
چو نیست روشنئی در دل آن گلست نه دل
چو پرتوی ندهد شمع دود اوست عبث
هوش مصنوعی: اگر در دل آن گل نوری وجود نداشته باشد، دل هم مانند گل خواهد بود. اگر شمع نوری ندهد، دودش بیهوده خواهد بود.
فغان چه سود دهد چون گمان وصلی نیست
ندارد آنکه امیدی سرود اوست عبث
هوش مصنوعی: آه و ناله چه فایده‌ای دارد وقتی که امیدی به وصال نیست. کسی که تنها به امید وصال دل خوش کرده، بی‌فایده است.
چو زاهد از پی جنت ثنای حق گوید
ثنای حق نبود آن درود اوست عبث
هوش مصنوعی: وقتی زاهد تنها به دنبال جنت باشد و ثنای خدا را بگوید، این ستایش واقعی نیست و درود او بی‌فایده است.
چو در دلش نبود نور عشق و آه کشد
چو چرب تر بود آن خشک و دود اوست عبث
هوش مصنوعی: اگر در دل کسی عشق وجود نداشته باشد و تنها آه و ناله کند، این نشان می‌دهد که او به ظواهر و امور سطحی چسبیده و وضعیت او به هیچ‌وجه عمیق و واقعی نیست. در واقع، آنچه او نشان می‌دهد، تفاوتی با دودی که به راحتی در هوا می‌‍پیچد ندارد و هیچ ارزش یا معنای واقعی ندارد.
اگر نه پختگی عاشقان غرض باشد
کجا جهنم و مؤمن درود اوست عبث
هوش مصنوعی: اگر هدف از عشق پخته شدن نباشد، پس چرا جهنم و ایمان مؤمن برای او بی‌معناست؟
اگر بدل نرسد دم بدم زحق فیضی
نعیم هشت بهشت و خلود اوست عبث
هوش مصنوعی: اگر کسی به مقام والای حقیقت نرسد، لذتی از نعمت‌های بهشت و جاودانگی خداوند نخواهد برد و این‌گونه زندگی بیهوده خواهد بود.
برای سنگدلان خون دل مریز ای فیض
بکوه هر که برد لعل جود اوست عبث
هوش مصنوعی: ای فیض، برای کسانی که دل‌های سخت و بی‌حس دارند، تلاش نکن خون دل خود را بریزی؛ چرا که برای کسی که از بخشش تو بهره‌مند نیست، زحمت و کوشش تو بی‌ثمر است.