گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۵

شدیم بار کش ره زن هوا بعبث
وفا بعهد نکردیم با خدا بعبث
براه حق نزدیم از سر وفا قدمی
بجد وجهد شدیم از پی هوا به عبث
عنان خود بکف آرزوی دل دادیم
تمام صرف هوس گشت عمر ما بعبث
زبهر دنیی کانرا اساس پر نقشی است
بسی بدوش کشیدیم بارها به عبث
گذاشتیم زکف زاد آخرت را خام
بسوختیم به بیکار خویش را به عبث
فتادی از پی لذات بی بقا شب و روز
تمام عمر تو ای فیض شد هبا بعبث
گمان ندارم ازین بحر بیکران برهیم
چو میزنیم در این موج دست و پا بعبث

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شدیم بار کش ره زن هوا بعبث
وفا بعهد نکردیم با خدا بعبث
هوش مصنوعی: ما به خاطر هوای نفس خود، بار مسئولیت را به دوش کشیدیم، در حالی که در پیمان خود با خدا عمل نکردیم و این همه تلاش بی‌فایده بود.
براه حق نزدیم از سر وفا قدمی
بجد وجهد شدیم از پی هوا به عبث
هوش مصنوعی: ما به خاطر وفاداری و راستگویی، قدم‌هایی در مسیر حقیقت برنداشتیم، بلکه با تلاش و کوشش، به دنبال خواسته‌های بیهوده خود رفتیم.
عنان خود بکف آرزوی دل دادیم
تمام صرف هوس گشت عمر ما بعبث
هوش مصنوعی: ما کنترل خواسته‌های خود را در دست گرفته و آرزوهای دل را به دست آورده‌ایم، اما عمر ما به طور تمام به هوس‌ها گذشت و بیهوده بود.
زبهر دنیی کانرا اساس پر نقشی است
بسی بدوش کشیدیم بارها به عبث
هوش مصنوعی: به خاطر دنیایی که پایه و اساسش پر از نقش و نگار است، بارها و بارها زحمت‌های بی‌فایده‌ای را بر دوش کشیدیم.
گذاشتیم زکف زاد آخرت را خام
بسوختیم به بیکار خویش را به عبث
هوش مصنوعی: ما از کارهای آخرت خود صرف‌نظر کردیم و آن را بی‌値 و بی‌حاصل فدای بی‌کاری‌های خود کردیم.
فتادی از پی لذات بی بقا شب و روز
تمام عمر تو ای فیض شد هبا بعبث
هوش مصنوعی: تو در پی لذت‌های زودگذر و بی‌دوام افتاده‌ای، در حالی که شب و روز از عمرت می‌گذرد. ای فیض، این همه زحمت و تلاش تو بی‌فایده و بی‌ثمر است.
گمان ندارم ازین بحر بیکران برهیم
چو میزنیم در این موج دست و پا بعبث
هوش مصنوعی: به نظر نمی‌رسد که بتوانیم از این دریای بی‌پایان خارج شویم، چون هر تلاشی که برای مقابله با این امواج داریم، بی‌فایده است.