گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۵

دوش از من رمیده می‌رفت
دامان ز کفم کشیده می‌رفت
می‌رفت و مرا به حسرت از پی
دریا دریا ز دیده می‌رفت
می‌رفت به ناز و رفته‌رفته
آرام دل رمیده می‌رفت
می‌رفت و دل شکسته از پی
نالان نالان تپیده می‌رفت
می‌رفت و روان روان به دنبال
تن در عقبش خمیده می‌رفت
می‌رفت سرور و شادمانی
از سینه مرا و دیده می‌رفت
می‌رفت به یاد هجرش از پی
هوش از سر من پریده می‌رفت
می‌رفت و فغان من به دنبال
او فارغ و ناشنیده می‌رفت
می‌رفت و منش فتاده در پی
صد پرده من دردیده می‌رفت
می‌رفت و جهان جهان تغافل
گفتی که مرا ندیده می‌رفت
می‌رفت به صدهزار تمکین
سنجیده و آرمیده می‌رفت
کس سرو چمن چمان ندیده است
آن سو روان چمیده می‌رفت
حیف است که بر زمین نهد پای
ای کاش فرا ز دیده می‌رفت
بس فیض ز رفتنش غزل کاش
در آمدنش قصیده می‌رفت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش از من رمیده می‌رفت
دامان ز کفم کشیده می‌رفت
هوش مصنوعی: دیشب، محبوب من از من دور می‌شد و من در حال از دست دادن او بودم.
می‌رفت و مرا به حسرت از پی
دریا دریا ز دیده می‌رفت
هوش مصنوعی: او می‌رفت و من با حسرت به راه دریا نگاه می‌کردم و از جلوی چشمانم دور می‌شد.
می‌رفت به ناز و رفته‌رفته
آرام دل رمیده می‌رفت
هوش مصنوعی: او به آرامی و با ناز از کنار می‌رفت و دل خسته و ناامید را با خود می‌برد.
می‌رفت و دل شکسته از پی
نالان نالان تپیده می‌رفت
هوش مصنوعی: او با دل شکسته و ناله‌ای در دل، به آرامی و به تدریج از کنار ما دور می‌شد.
می‌رفت و روان روان به دنبال
تن در عقبش خمیده می‌رفت
هوش مصنوعی: او به سمت جلو می‌رفت و روحش به دنبال جسمش حرکت می‌کرد، و جسم او در دنباله‌اش خمیده و کج می‌شد.
می‌رفت سرور و شادمانی
از سینه مرا و دیده می‌رفت
هوش مصنوعی: سرور و شادی از دل من می‌رفت و اشک از چشمانم می‌ریخت.
می‌رفت به یاد هجرش از پی
هوش از سر من پریده می‌رفت
هوش مصنوعی: در حالتی که به یاد جدایی‌اش بودم، به گونه‌ای بی‌تاب و پریشان از دستم می‌رفت.
می‌رفت و فغان من به دنبال
او فارغ و ناشنیده می‌رفت
هوش مصنوعی: او در حال رفتن بود و من در حالی که نالان بودم، به دنبالش می‌رفتم. اما او بی‌خبر و بی‌توجه به من، به راهش ادامه می‌داد.
می‌رفت و منش فتاده در پی
صد پرده من دردیده می‌رفت
هوش مصنوعی: او در حال رفتن بود و من که تحت تأثیر این حرکت او قرار گرفته‌ام، به دنبال او می‌رفتم، در حالی که درد و رنجی را تجربه می‌کردم.
می‌رفت و جهان جهان تغافل
گفتی که مرا ندیده می‌رفت
هوش مصنوعی: او در حال رفتن بود و گویی جهان و اطرافش طوری رفتار می‌کرد که انگار من را نمی‌بیند و به هیچ چیز توجهی ندارد.
می‌رفت به صدهزار تمکین
سنجیده و آرمیده می‌رفت
هوش مصنوعی: او با آرامش و اعتماد به نفس بسیار، به سوی مقصدش می‌رفت.
کس سرو چمن چمان ندیده است
آن سو روان چمیده می‌رفت
هوش مصنوعی: هیچ‌کس زیبایی و جلوه‌های گلزار را از نزدیک ندیده و نمی‌تواند لمس کند، در حالی که آن سو، یک جوان خوش‌چهره در حال حرکت و نمایش است.
حیف است که بر زمین نهد پای
ای کاش فرا ز دیده می‌رفت
هوش مصنوعی: حیف است که پایش را بر زمین بگذارد؛ ای کاش که فراتر از چشمان دیده می‌رفت.
بس فیض ز رفتنش غزل کاش
در آمدنش قصیده می‌رفت
هوش مصنوعی: با رفتن او، نفع‌های زیادی نصیبم شد، اما ای کاش وقتی می‌آمد، مثل یک قصیده با زیبایی و طولانی می‌بود.

حاشیه ها

1398/06/05 08:09
جانان

به به چقدرررر زیباس