گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۷

بمرد رستم زال و زتن غبار گذاشت
ببرد حسرت و عبرت بیادگار گذاشت
خوشا کسی که چو رو کرد سوی او دنیا
باختیار گذشت و باختیار گذاشت
بدا کسی که طلب کرد و دل بدنیا بست
باختیار گرفت و باضطرار گذاشت
گذاشت هر که به جز کرد گار حسرت بود
خوشا کسی که دلش را بکردگار گذاشت
فلک نگردد الا بمدعای کسی
که کار خویش بخلاق کار و بار گذاشت
چو اختیار ندادند بنده را در کار
خنک کسی که بمختار اختیار گذاشت
چو فیض هر که بدنیا نبست دل جان برد
دعای خیر زنیکان بیادگار گذاشت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بمرد رستم زال و زتن غبار گذاشت
ببرد حسرت و عبرت بیادگار گذاشت
هوش مصنوعی: رستم بر زال غبار مرگ نشسته و از خود حسرت و عبرتی برای یادگار به جا گذاشته است.
خوشا کسی که چو رو کرد سوی او دنیا
باختیار گذشت و باختیار گذاشت
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که وقتی به خدا توجه می‌کند، دنیا را با اختیار خود رها می‌کند و به خداوند می‌سپارد.
بدا کسی که طلب کرد و دل بدنیا بست
باختیار گرفت و باضطرار گذاشت
هوش مصنوعی: بدبخت کسی است که خواسته‌هایش را دنبال کند و دل به دنیا بسپارد؛ او با انتخاب خودش دچار مشکلاتی می‌شود که مجبور به ترک آن می‌گردد.
گذاشت هر که به جز کرد گار حسرت بود
خوشا کسی که دلش را بکردگار گذاشت
هوش مصنوعی: هر کسی که به جز خداوند روی آورد، در واقع دچار حسرت و پشیمانی خواهد شد. خوشا به حال کسی که دل خود را به خدا سپرده است.
فلک نگردد الا بمدعای کسی
که کار خویش بخلاق کار و بار گذاشت
هوش مصنوعی: آسمان تغییر نمی‌کند مگر به خواست و دعا و درخواست کسی که تلاش و زحمت خود را در مسیر درست قرار داده باشد.
چو اختیار ندادند بنده را در کار
خنک کسی که بمختار اختیار گذاشت
هوش مصنوعی: اگر به بنده در کار خود اختیار ندادند، خوشا به حال کسی که اختیار را به او سپرده‌اند.
چو فیض هر که بدنیا نبست دل جان برد
دعای خیر زنیکان بیادگار گذاشت
هوش مصنوعی: هر کسی که خوشبختی و فیض را در دنیا تجربه نکرده، دل و جانش را از دست داده است. اما او با دعای خیر زنان خوب، یادگاری از خود به جا گذاشته است.