غزل شمارهٔ ۱۷۵
دل گرفتار ماه سیما ئیست
جان هوادار سرو بالائیست
گه جنون گاه عقل و گه مستی
در دل تنگ ما تماشائیست
در غم عشق هر پری روئی
سرشوریده سر بصحرا ئیست
بر سرراه هر هلال ابروی
از هجوم نظاره غوغائیست
بر سرکوی هر بتی مه روی
هر طرف زآب چشم دریائیست
از لب لعل هر شکر دهنی
در دل هر کسی تمنائیست
نه همین فیض مست و شیدا شد
که بهر گوشه مست و شیدائیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل گرفتار ماه سیما ئیست
جان هوادار سرو بالائیست
هوش مصنوعی: دل گرفتار زیبایی ماهسانی است و جان به دنبال سرو ارتفاعداری است.
گه جنون گاه عقل و گه مستی
در دل تنگ ما تماشائیست
هوش مصنوعی: گاهی دلم پر از جنون است، گاهی پر از عقل و زمانی هم در حالت مستی هستم؛ این تغییرات در دل محدود من بسیار دیدنی و جالب است.
در غم عشق هر پری روئی
سرشوریده سر بصحرا ئیست
هوش مصنوعی: در غم عشق، هر زیبا رویی مانند دیوانهای در بیابان سرگردان است.
بر سرراه هر هلال ابروی
از هجوم نظاره غوغائیست
هوش مصنوعی: در مسیر هر هلال ابرو، تماشاگران بسیار و شلوغی برپا است.
بر سرکوی هر بتی مه روی
هر طرف زآب چشم دریائیست
هوش مصنوعی: در خیابان جایی که هر معشوقی با زیبایی خاصی حضور دارد، از هر سو اشکهایی وجود دارد که مانند دریا است.
از لب لعل هر شکر دهنی
در دل هر کسی تمنائیست
هوش مصنوعی: از لبهای زیبا و دلنشین هر کسی چیزی شیرین و خوشایند وجود دارد و در دل همه انسانها آرزویی نهفته است.
نه همین فیض مست و شیدا شد
که بهر گوشه مست و شیدائیست
هوش مصنوعی: این فیض و رحمت است که باعث شده تا انسانها به حالت مستی و شیدایی برسند و این حال تنها مختص جایی خاص نیست، بلکه در هر گوشهای میتواند وجود داشته باشد.

فیض کاشانی