گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶

درآ در عالم معنی نظر کن سوی این صحرا
که گل گل بشکفا دل گل خود روی این صحرا
جهان معنیست ان ارض واسع کان شنیدستی
بیا هجرت کن از اقلیم صورت سوی این صحرا
معطر دارد از بوی گل قدسی جهانی را
بیا ای جان من فیضی ببر از بوی این صحرا
درینصحراست آهوئیکه از شیران رباید دل
زهی صیادی چشم خوش آهوی این صحرا
بیا ای آنکه خاری در دلت از حسن گلروئیست
بسوزان خار دل در نور آتش خوی این صحرا
بیا ای آنکه در زنجیر زلفی بسته داری دل
گشاد دل بجو از وسعت دلجوی این صحرا
بیا ای آنکه وسواس بتی شوریده ات دارد
دلترا شستشوئی ده در آب جوی این صحرا
چه در کوی بتان افتاده کوکو میزنی دلتنگ
گشایشرا اگر گوئی سپاری کوی این صحرا
گشاد سینهٔ فیض از گشاد روی این صحرا
بحسن دلبران کی میدهد یکموی این صحرا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درآ در عالم معنی نظر کن سوی این صحرا
که گل گل بشکفا دل گل خود روی این صحرا
هوش مصنوعی: به دنیای معنا بپیوند و به این بیابان نگاه کن، جایی که گل‌ها شکفته‌اند و دلِ معشوق نیز در این بیابان زیبا خود را نمایان کرده است.
جهان معنیست ان ارض واسع کان شنیدستی
بیا هجرت کن از اقلیم صورت سوی این صحرا
هوش مصنوعی: دنیا معناست، آن سرزمین وسیعی که شنیده‌ای. بیایید از سرزمین ظاهر و شکل، به این بیابان معنوی کوچ کنیم.
معطر دارد از بوی گل قدسی جهانی را
بیا ای جان من فیضی ببر از بوی این صحرا
هوش مصنوعی: این متن به زیبایی اشاره به وجود یک بوی خوش از گل‌هایی دارد که در یک محیط مقدس و روحانی پراکنده شده‌اند. گوینده از معشوقه‌اش می‌خواهد که برای او از این خوشبوئی بهره‌برداری کند و او را به این فضای لطیف و معنوی دعوت می‌کند. در واقع، این فضا به او آرامش و فیضی می‌دهد که می‌تواند روحش را تغذیه کند.
درینصحراست آهوئیکه از شیران رباید دل
زهی صیادی چشم خوش آهوی این صحرا
هوش مصنوعی: در این بیابان، آهو وجود دارد که می‌تواند دل شیران را ببرد. چه خوش سرنوشتی دارد صیادی که چنین آهو زیبایی را می‌نگرد.
بیا ای آنکه خاری در دلت از حسن گلروئیست
بسوزان خار دل در نور آتش خوی این صحرا
هوش مصنوعی: بیا ای کسی که زیبایی دل را از وجود یک گل زیبا در خود حس می‌کنی، این خارها و دردهای درونت را با روشنایی و حرارت آتش وجودت بسوزان و پاک کن.
بیا ای آنکه در زنجیر زلفی بسته داری دل
گشاد دل بجو از وسعت دلجوی این صحرا
هوش مصنوعی: بیا، ای کسی که دل را با زلف‌های خود به بند کشیده‌ای، دل خود را باز کن و از وسعت این دشت دلجوی که جلوی توست، خوشی و آرامش را پیدا کن.
بیا ای آنکه وسواس بتی شوریده ات دارد
دلترا شستشوئی ده در آب جوی این صحرا
هوش مصنوعی: بیا ای کسی که دلش درگیر وسواس و افکار پریشان است، دلت را در آب روان این بیابان شستشو بده.
چه در کوی بتان افتاده کوکو میزنی دلتنگ
گشایشرا اگر گوئی سپاری کوی این صحرا
هوش مصنوعی: در مکان زیبای معشوق، تو با دل‌تنگی در حال ناله و فریاد هستی. اگر از گشایش و آرامش صحبت می‌کنی، باید به این دشت و مسیر عشق راه پیدا کنی.
گشاد سینهٔ فیض از گشاد روی این صحرا
بحسن دلبران کی میدهد یکموی این صحرا
هوش مصنوعی: در این زمین وسیع، رحمت و فیض به اندازه‌ای گسترده است که زیبایی دلبران و جذابیت‌های این محیط، به آن دست نمی‌زند.

حاشیه ها

1395/12/10 11:03
سهراب منفردنیا

ازین غزل عرفان مچکد همچو اغلب ابیات مولانا