غزل شمارهٔ ۱۵
شود شود که شود چشم من مقام ترا
شود شود که بینم صباح و شام ترا
شود شود که شوم غرق بحر نور شهود
بدیده تو به بینم مگر بکام ترا
شود شود که نهم روی مسکنت بر خاک
بدرگه تو و خوانم علی الدوام ترا
شود شود که دل و جان و تن کنم تسلیم
برای خویش نباشم شوم تمام ترا
شود شود که سراپا چو دام چشم شوم
بدین وسیله مگر آورم بدام ترا
شود شود که نهم دل بجست جوی وصال
بدیده پویم و جویم علی الدوام ترا
شود شود کو سرفیض در ره تو رود
که تا بکام رسد هم شود بکام ترا
غزل شمارهٔ ۱۴: اگر فضل خدای ما بجنبش جا دهد ما را غزل شمارهٔ ۱۶: درآ در عالم معنی نظر کن سوی این صحرا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شود شود که شود چشم من مقام ترا
شود شود که بینم صباح و شام ترا
هوش مصنوعی: بگذار به چشم من، در هر زمان و مکانی، جایی برای تو باشد؛ تا صبح و شام تو را ببینم.
شود شود که شوم غرق بحر نور شهود
بدیده تو به بینم مگر بکام ترا
هوش مصنوعی: من در نور آگاهی غرق شوم و با چشمان خود تو را ببینم، شاید که به خواستهات برسم.
شود شود که نهم روی مسکنت بر خاک
بدرگه تو و خوانم علی الدوام ترا
هوش مصنوعی: اگر روزی به سرزمینی که خاکش را مسکن و محل زندگیام قرار دهم برسم، در آنجا نام تو را همیشه و پیوسته بر زبان خواهم آورد.
شود شود که دل و جان و تن کنم تسلیم
برای خویش نباشم شوم تمام ترا
هوش مصنوعی: میخواهم تمامی وجودم را تسلیم تو کنم، نه برای خودم، بلکه برای تو به طور کامل باشم.
شود شود که سراپا چو دام چشم شوم
بدین وسیله مگر آورم بدام ترا
هوش مصنوعی: شاید بتوانم با جلب توجه تو و به دام انداختن نگاهت، تو را به خودم نزدیک کنم.
شود شود که نهم دل بجست جوی وصال
بدیده پویم و جویم علی الدوام ترا
هوش مصنوعی: به دل میخواهم که پیوسته به دنبالت بگردم و هر لحظه، تو را با چشمانم جستوجو کنم و در تلاش برای رسیدن به وصالت باشم.
شود شود کو سرفیض در ره تو رود
که تا بکام رسد هم شود بکام ترا
هوش مصنوعی: هر که در مسیر تو گام بردارد، به نعمتی بزرگ دست مییابد و همچنین به آنچه که تو آرزو داری خواهد رسید.
حاشیه ها
1396/04/14 19:07
زهره نامدار
بدیده تو به بینم مگر بکام ترا
بنظرم به دیده و ببینم درست است