غزل شمارهٔ ۱۱
از دل که برد آرام حسن بتان خدا را
ترسم دهد بغارت رندی صلاح ما را
ساز و شراب و شاهد نی محتسب نه زاهد
عیشی است بی کدورت بزمیست بی مدارا
مجلس ببانک نی ساز مطرب سرود پرداز
ساقی مهٔ دل افروز شاهد بت دل آرا
با اینهمه چسان دین در دل قرار گیرد
تقوی چگونه باشد در کام کس گوارا
از محتسب که ما را منع از شراب فرمود
ساغر گرفت بر کف میخورد آشکارا
آن زاهدی که با ما خشم و ستیزه میکرد
شاهد کشید در بر فی زمره السّکارا
فهمید عشق زاهد شاهد گرفت عابد
میخانه گشت مسجد واعظ بماند جا را
چون طبع ما جوان شد با پیر کی توان بود
کر چلّه را بماندیم معذور دار ما را
فیض از کلام حافظ میخوان برای تعوید
دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از دل که برد آرام حسن بتان خدا را
ترسم دهد بغارت رندی صلاح ما را
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی و دلربایی معشوق در دل ما نشسته، نگرانم که این احساس زیبا بتواند بر طبع ما اثر بگذارد و ما را به گمراهی و نابودی بکشاند.
ساز و شراب و شاهد نی محتسب نه زاهد
عیشی است بی کدورت بزمیست بی مدارا
هوش مصنوعی: آواز و نوشیدنی و معشوق، هیچ کدام از نظر قدسی و زاهدانه نیستند. لذتی که در این مراسم وجود دارد، بینقص و بدون تردید است.
مجلس ببانک نی ساز مطرب سرود پرداز
ساقی مهٔ دل افروز شاهد بت دل آرا
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از آداب یک مجلس جشن و سرور سخن میگوید. او از بانگی دلنواز و موسیقیای یاد میکند که فضای مجلس را شاداب و دلنشین میکند. همچنین به ساکی اشاره میکند که نوشیدنی میریزد و محبوبی با زیبایی خاص در جمع حضور دارد که دلها را به خود جلب میکند. به طور کلی، این تصویر بیانگر لحظات خوش و پر از زیبایی و شادابی در یک مجلس جشن است.
با اینهمه چسان دین در دل قرار گیرد
تقوی چگونه باشد در کام کس گوارا
هوش مصنوعی: چگونه میتوان ایمان را در قلب جا داد، وقتی که پرهیزکاری برای کسی شیرین و دلپذیر نیست؟
از محتسب که ما را منع از شراب فرمود
ساغر گرفت بر کف میخورد آشکارا
هوش مصنوعی: محتسب به ما دستور داد که از نوشیدن شراب پرهیز کنیم، اما او خودش جام را در دستش گرفته و به طور علنی مینوشد.
آن زاهدی که با ما خشم و ستیزه میکرد
شاهد کشید در بر فی زمره السّکارا
هوش مصنوعی: آن زاهدی که با ما دشمنی و جدل میکرد، حالا در بین جمع مستها قرار گرفته و گرد او را گرفتهاند.
فهمید عشق زاهد شاهد گرفت عابد
میخانه گشت مسجد واعظ بماند جا را
هوش مصنوعی: عشق به زاهد یاد داد که باید از زیباییها بهرهمند شد و عابد، به جای عبادت در مسجد، به میخانه رفت. در حالی که واعظ همچنان در جای خود باقی ماند.
چون طبع ما جوان شد با پیر کی توان بود
کر چلّه را بماندیم معذور دار ما را
هوش مصنوعی: وقتی که روح و شخصیت ما جوان و پرشور است، چگونه میتوانیم به مشکلات و سختیهای زندگی معذور بود؟ ما باید به چالشها و دشواریها به چشم فرصتی برای رشد و تجربه نگاه کنیم.
فیض از کلام حافظ میخوان برای تعوید
دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را
هوش مصنوعی: رحمت و برکت که از سخنان حافظ ناشی میشود، در دل من طنینانداز میشود ولی من از دست صاحبدلان واقعی، یعنی بندگان خدا، بیبهرهام.