گنجور

بخش ۹

چو آمد به نزدیک اروندرود
فرستاد زی رودبانان درود
بران رودبان گفت پیروز شاه
که کشتی برافگن هم اکنون به راه
مرا با سپاهم بدان سو رسان
از اینها کسی را بدین سو ممان
بدان تا گذر یابم از روی آب
به کشتی و زورق هم اندر شتاب
نیاورد کشتی نگهبان رود
نیامد بگفت فریدون فرود
چنین داد پاسخ که شاه جهان
چنین گفت با من سخن در نهان
که مگذار یک پشه را تا نخست
جوازی بیابی و مهری درست
فریدون چو بشنید شد خشمناک
ازان ژرف دریا نیامدش باک
هم آنگه میان کیانی ببست
بران بارهٔ تیزتک بر نشست
سرش تیز شد کینه و جنگ را
به آب اندر افگند گلرنگ را
ببستند یارانش یکسر کمر
همیدون به دریا نهادند سر
بر آن بادپایان با آفرین
به آب اندرون غرقه کردند زین
به خشکی رسیدند سر کینه جوی
به بیت‌المقدس نهادند روی
که بر پهلوانی زبان راندند
همی کنگ دژهودجش خواندند
به تازی کنون خانهٔ پاک دان
برآورده ایوان ضحاک دان
چو از دشت نزدیک شهر آمدند
کزان شهر جوینده بهر آمدند
ز یک میل کرد آفریدون نگاه
یکی کاخ دید اندر آن شهر شاه
فروزنده چون مشتری بر سپهر
همه جای شادی و آرام و مهر
که ایوانش برتر ز کیوان نمود
که گفتی ستاره بخواهد بسود
بدانست کان خانهٔ اژدهاست
که جای بزرگی و جای بهاست
به یارانش گفت آنکه بر تیره خاک
برآرد چنین بر ز جای از مغاک
بترسم همی زانکه با او جهان
مگر راز دارد یکی در نهان
بیاید که ما را بدین جای تنگ
شتابیدن آید به روز درنگ
بگفت و به گرز گران دست برد
عنان بارهٔ تیزتک را سپرد
تو گفتی یکی آتشستی درست
که پیش نگهبان ایوان برست
گران گرز برداشت از پیش زین
تو گفتی همی بر نوردد زمین
کس از روزبانان به در بر نماند
فریدون جهان آفرین را بخواند
به اسب اندر آمد به کاخ بزرگ
جهان ناسپرده جوان سترگ

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو آمد به نزدیک اروندرود
فرستاد زی رودبانان درود
هوش مصنوعی: وقتی به نزدیکی اروندرود رسید، پیام سلام و احترام را برای نگهبانان رود فرستاد.
بران رودبان گفت پیروز شاه
که کشتی برافگن هم اکنون به راه
هوش مصنوعی: رودبان به پیروز شاه گفت که هم‌اکنون کشتی را به راه بینداز.
مرا با سپاهم بدان سو رسان
از اینها کسی را بدین سو ممان
هوش مصنوعی: مرا با سپاه خود به آن سو ببر و کسی را از این طرف نیاور.
بدان تا گذر یابم از روی آب
به کشتی و زورق هم اندر شتاب
هوش مصنوعی: بدان که وقتی از روی آب عبور کنم، به کشتی و قایق هم با سرعت حرکت می‌کنم.
نیاورد کشتی نگهبان رود
نیامد بگفت فریدون فرود
هوش مصنوعی: کشتی نگهبان رود نیامد و فریدون فرود گفت.
چنین داد پاسخ که شاه جهان
چنین گفت با من سخن در نهان
هوش مصنوعی: بسیار نیکو پاسخ داد که پادشاه عالم چنین با من به طور محرمانه سخن گفت.
که مگذار یک پشه را تا نخست
جوازی بیابی و مهری درست
هوش مصنوعی: قبل از اینکه مجوز و اجازه‌ای درست و لازم برای کار را به دست آوری، حتی یک پشه را هم نباید رها کنی.
فریدون چو بشنید شد خشمناک
ازان ژرف دریا نیامدش باک
هوش مصنوعی: فریدون وقتی این خبر را شنید، به شدت خشمگین شد و از عمق دریا هیچ ترسی نداشت.
هم آنگه میان کیانی ببست
بران بارهٔ تیزتک بر نشست
هوش مصنوعی: در آن لحظه، او در میان خانوادهٔ کیانیان، سوار بر اسب تندرو و آمادهٔ نبرد بود.
سرش تیز شد کینه و جنگ را
به آب اندر افگند گلرنگ را
هوش مصنوعی: کینه و دشمنی او به شدت بالا گرفت و باعث شد که رنگ گل را در آب فرو ببرد.
ببستند یارانش یکسر کمر
همیدون به دریا نهادند سر
هوش مصنوعی: یارانش به دور هم جمع شدند و کمرهایشان را محکم بستند، سپس سر خود را به دریا سپردند.
بر آن بادپایان با آفرین
به آب اندرون غرقه کردند زین
با اسب هایشان وارد رودخانه شدند و اسب هایشان تا زین به آب فرو رفت (بادپا=اسب)
به خشکی رسیدند سر کینه جوی
به بیت‌المقدس نهادند روی
هوش مصنوعی: آن‌ها به خاطر کینه‌ای که داشتند، به سرزمین مقدس رسیدند و به سوی بیت‌المقدس حرکت کردند.
که بر پهلوانی زبان راندند
همی کنگ دژهودجش خواندند
هوش مصنوعی: بر روی قهرمانانی که صحبت می‌کردند، نامی را گذاشتند که به معنای دژخوی و برجسته است.
به تازی کنون خانهٔ پاک دان
برآورده ایوان ضحاک دان
هوش مصنوعی: به سرعت به سوی خانه‌ای برو که از پلیدی‌ها پاک است و در آنجا نشانه‌هایی از ظلم و ستم را که به تصویر ضحاک مرتبط است، خواهید دید.
چو از دشت نزدیک شهر آمدند
کزان شهر جوینده بهر آمدند
هوش مصنوعی: وقتی که از دشت به نزدیکی شهر رسیدند، به خاطر اینکه از آن شهر جوینده‌ای برای رسیدن به اینجا آمده بود.
ز یک میل کرد آفریدون نگاه
یکی کاخ دید اندر آن شهر شاه
هوش مصنوعی: آفریدون نگاهی به دور دست انداخت و در آن شهر، یک کاخ شاهانه را مشاهده کرد.
فروزنده چون مشتری بر سپهر
همه جای شادی و آرام و مهر
هوش مصنوعی: فروزنده مانند سیاره مشتری بر آسمان، جایی است پر از شادی، آرامش و مهر.
که ایوانش برتر ز کیوان نمود
که گفتی ستاره بخواهد بسود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ایوان (محل معتبر و مهم) به قدری بلند و با شکوه است که به نظر می‌رسد ستاره‌ها را به میهمانی دعوت کرده باشد. در واقع، اشاره‌ای به عظمت و زیبایی فضایی دارد که این ایوان در آن قرار دارد.
بدانست کان خانهٔ اژدهاست
که جای بزرگی و جای بهاست
هوش مصنوعی: فرد می‌داند که این مکان، خانهٔ یک موجود قدرتمند است و در عین حال، فضایی با ارزش و اهمیت زیادی دارد.
به یارانش گفت آنکه بر تیره خاک
برآرد چنین بر ز جای از مغاک
هوش مصنوعی: او به دوستانش گفت که کسی که از خاک سیاه برخیزد و چنین کاری کند، از عمق گودالی بیرون آمده است.
بترسم همی زانکه با او جهان
مگر راز دارد یکی در نهان
هوش مصنوعی: می‌ترسم که او در دلش چیزی پنهان دارد و شاید با جهانی دیگر درباره‌اش راز و رازی در میان باشد.
بیاید که ما را بدین جای تنگ
شتابیدن آید به روز درنگ
هوش مصنوعی: بیایید که ما را در این مکان محدود و تنگ، شتابان از درنگ روزگار عبور دهیم.
بگفت و به گرز گران دست برد
عنان بارهٔ تیزتک را سپرد
هوش مصنوعی: او با گفتن این کلمات، دستهٔ اسب تندرو را به گرزی سنگین سپرد و باری را به دوش آن انداخت.
تو گفتی یکی آتشستی درست
که پیش نگهبان ایوان برست
هوش مصنوعی: تو گفتی که تو آتش هستی، اما در برابر نگهبان ایوان نمی‌توانی بایستی.
گران گرز برداشت از پیش زین
تو گفتی همی بر نوردد زمین
هوش مصنوعی: سلاح سنگینی را برداشت و از جلو حرکت کرد، تو گفتی که با این قدرت زمین را خواهد شکست.
کس از روزبانان به در بر نماند
فریدون جهان آفرین را بخواند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از نگهبانان روزگار زنده نماند، فریدون فقط خدای جهان را صدا زد.
به اسب اندر آمد به کاخ بزرگ
جهان ناسپرده جوان سترگ
هوش مصنوعی: سوار بر اسب به کاخی بزرگ و باشکوه وارد شد که در آن جوانی بلندقد و قدرتمند حضور داشت.

خوانش ها

بخش ۹ به خوانش فرید حامد
بخش ۹ به خوانش فرشید ربانی
بخش ۹ به خوانش فرهاد بشیریان
بخش ۹ به خوانش محمدیزدانی جوینده

حاشیه ها

1393/08/14 11:11

بیت المقدّس در اصل بیت المقدَس است که به ضرورت وزن هزج فارسی به این شکل تلفظ شده و رواج یافته.
یزدان پناه

1394/10/22 19:12
چنور برهانی

این ابیات در نسخه خالقی مطلق بدین صورت است:
چو آمد به نزدیک اروندرود
فرستاد زی رودبانان درود
که کشتی و زورق هم اندر شتاب
گذارید یکسر بدین روی آب
نیاورد کشتی نگهبان رود
نیامد به گفت فریدون فرود
چنین داد پاسخ که شاه جهان
چنین گفت با من سخن در نهان
که مگذار یک پشه را تا نخست
جوازی نیابی به مهری درست
فریدون چو بشنید شد خشمناک
از آن ژرف دریا نیامدش باک
(ج1، ص 73- 74، ب 296- 301)

1397/12/07 21:03
خسروساسان

در بیت 21، «به یارانش گفت آنکه بر تیره خاک
برآرد چنین بر ز جای از مغاک»
«برز» به جای «بر ز». برز به مانای شکوه، بلندی است.
در بیت 23،
«بیاید که ما را بدین جای تنگ
شتابیدن آید به روز درنگ»
«بباید» به جای «بیاید»

1402/10/17 22:01
سورنا

عالی بود

1399/04/11 16:07
سیـنا ---

خسرو ساسان گرامی، سپاسگزار از توضیحتان.ابهام هایم را برطرف کرد. لطفا اصلاح شود.

1399/09/22 01:11
عدنان العصفور

در شاهنامه دو گنگ دز است یکی ساخته و پرداخته سیاوش است خراسان یا ختن یا پهله ایست پارسی در سرزمین ترکان اما سیاوش ساخت و دیگر در شام است که تازی همی خانه پاک دان و انرا گنگ دژ خوخت گویند گنگ دژ هوخت گفتند و نه هودج - هودج از لغزش نویسندگان نسخه شاهنامه بوده و نه گفته فردوسی -
همی گنگ دژ هوختش خواندند
به خشکی رسیدند سر کینه جوی
به بیت‌المقدس نِهادند روی
که بر پهلَوانی زبان راندند
همی «کَنگْ دِژْ هوخْتَ» ش خواندند

1402/06/27 19:08
بهرام هزارشاهین

بسیار خوب ولی معنای واژه گنگ چیست؟ کنگ یا گنگ؟

1399/09/22 02:11
عدنان العصفور

گنگ دژ هوخت را ساخته ماردوش یا فریدون و یا جمشید میدانند - - اژدهاک بیور اسپ - و یا دهاک بیور اسپ است -

1403/09/19 23:12
دانش‌آموز

گویا اورشلیم (بیت‌المقدس/گنگ‌دژ) پایتخت و مقر ضحاک بوده.

 

لغتنامه دهخدا:

گنگ دژهوخت. [ گ َ دِ ] ( اِخ ) به معنی گنگ دژهرج است که بیت المقدس باشد. ( برهان ). = گنگ دُژهوخت «فهرست ولف ». گنگ دژهخت ، گنگ دژهوخ = دزهخت = دژهخت گنگ به معنی بیت المقدس.