بخش ۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۷ به خوانش فرید حامد
بخش ۷ به خوانش فرشید ربانی
بخش ۷ به خوانش فرهاد بشیریان
بخش ۷ به خوانش محمدیزدانی جوینده
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
با سلام و خسته نباشید برای این سایت بسیار مفیدی که درست کرده اید. چند نگته به نظرم رسیده است :
در بیت اول- چنان بد که ضحاک خود روز و شب...
-----
در این بیت:به سال اندکی و به دانش بزرگ
گوی سر فرازی دلیری سترگ
- در نسخه ی کلاله ی خاور-
در این بیت:که دشمن اگر چه بود خوارو خرد
مر او را به نادان نباید شمرد.
- نسخه ی کلاله ی خاور-
در این مصرع :بگردان ز جانش بد جادوان
-------
به دوستگانی فردوسی بزرگ یک لغت این متن را وانهفت میکنم ( توضیح ) باشد که به کام دوستان خوش بیاید !
پرگار پایانش گار مانند اموزگار نیست بلکه ،پر یعنی پیرامون مانند پرشهر یعنی کنار شهر (به لری) و نیز گار از کرنیتن یعنی کشیدن و خراشاندن است در جای جای زبانهای و گویش های ایرانی این کرنیتن و کرنیدن به معنی خراشیدن و نیز کشیدن دیده می شود در تالشی در تبری در کردی برای نمونه در لری ته دیگ را بوکران می گویند یعنی انچه که برایش باید ته دیگ را خراشاند پس پر گار یعنی انچه که پیرامون را می کشد و می خراشاند
به بزرگی نزدیک است که بگویم این را بیشتر از کتاب دکتر ملایری که اخترفیزیکدان بزرگیمان است دید ه ام و از خودم نیست . زهی شکر پاره فارسی به کام دوستان .
با درود خواستم بر حاشیه ی دکتر کیخا بیافزایم که در کوردی نیز پر به منعی کنار و کر به کسر ک معنی خط کشیدن البته خطی را با خراشیدن کشیدن گویند
بسیار خوب ولی طولانی بود.
کسی کاو هوایِ فریدون کند / دل از بندِ ضحّاک بیرون کند
به قول حافظ:
خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اضداد / دیو چو بیرون رَوَد فرشته درآید
صحبت: هم نشینی
در بیت توشاهی و گر اژدها پیکری / بباید بدین داستان داوری بیشتر کتاب های کمک آموزشی منظور از این داستان را همان کشته شدن پسران کاوه نوشته اند که کاوه از ضحاک درخواست داوری عادلانه در این مورد را دارد. بنده نظر دیگری را می پسندم. دوستان لطفا نظر دهند.
درود
مصراع دوم از بیت سوم، به جای واژه "ناشکبیم"، واژه "ناشکیبم" رو جایگزین بفرمایید. حروف "ی" و "ب" جا به جا نوشته شدند.
با سلام دوستان میخواستم یه نکته ای رو بگم که خالی از لطف نیست. اینکه در این بیت هنی رفت پیش اندرون مرد... نوشته شده مرد گرد در حالی که بسیاری از استادان و تاریخ شناسان معتقد اند که مرد کُرد هست چون هم قافیه مثل تمام شعر حفظ میشه هم اینکه مردم کرد و تمام ایران کاوه را کُرد میدونن و چون کُرد ها قدیمی ترین ساکنان ایران هستند احتمالش خیلی قویه که کُرد درست باشه دوستان هرگونه نظر ی دارین لطفا تو تلگرام پیام بدین 09370895061
مازیار عزیز
همان گرد به معنای قوی و پهلوان به نظر صحیح می آید
استاد توسی مردم کرد را ، اعقاب جوانانی می داند که آشپزهای ضحاک فراری دادند و آنها در کوه ها مسکن گزیدند تا به دام ضحاک نیافتند
وقتی که کاوه قیام کرد ، گویا هنوز قبایل کرد شکل نگرفته بودند ، و کاوه از مردم همان شهر و شناخته شده بوده
واللهُ اعلم
با سلام. در کتاب چشمه روشن دکتر یوسفی بخش فردوسی 11 بیت اضافه بر متن بالا وجود دارد. نمیدانم جناب دکتر یوسفی از چه نسخه ای استفاده کرده اند ولی برای کامل شدن مطلب ان 11 بیت را همراه با ابیات قبل و بعد اینجا مینویسم:
خروشید و زد دست بر سر ز شاه
که شاها منم کاوه دادخواه
بده داد من که امد دستم دوان
همی نالم از تو به رنج روان
اگر داد دادن بود کار تو
بیفزاید ای شاه مقدار تو
ز تو امد بر من ستم بیشتر
زنی هر زمان بر دلم نیشتر
ستم گر نداری تو بر من روا
به فرزند من دست بردن چرا
مرا بود هژده پسر در جهان
از ایشان یکی مانده است این زمان
ببخشای و بر من یکی درنگر
که سوزان شود هر زمانم جگر
شها من چه کردم یکی بازگوی
وگر بی گناهم بهانه مجوی
مرا روزگار این چنین گوژ کرد
دلی بی امید و سری پر ز درد
جوانی نمانده ست و فرزند نیست
به گیتی چو فرزند پیوند نیست
ستم را میان و کرانه بود
همیدون ستم را بهانه بود
بهانه چه داری تو بر من بیار
که بر من سگالی بد روزگار
یکی بی زیان مرد اهنگرم
ز شاه اتش اید همی بر سرم
لطفا تلفظ صحیح شماریت و مارانت را هرکسی میدونه بزاره!
مارانت به صورت ماران+ت یعنی با سکون حرف ن (حرف ن هیچ حرکتی نداره) خونده میشه
و شُماریت به فتح ش و تلفظ ی در اینجا ای هست
در مصرع دوم بیت 32 گیهان خدیو غلط است و باید بنویسید کیهان خدیو
به جای ((ک)) حرف((گ))تایپ شده است
دوستان گرامی آیا مصرع «نبایدت او را به پی بر سپرد» به معنای «نباید دشمن را ناچیز شمرد » است؟
آیا به پی بر سپردن به معنای ناچیز شمردن است؟
خسرو جان
نبایدت او را به پی بر سپرد
پی بر سپردن به مانای رفتن و گذر کردن است.
اینجا میتوان به { نادیده گرفتن و از از او گذشتن } تعبیر کرد
محسن گرامی درود بر شما. من جدای گنجور چگونه میتوانم با شما در تماس باشم. نشانی رایانامه تان را میتوانید در اختیار من بگذارید؟
نشانی من:
KhosroSasanespahani@gmail.com
سلام .. بیت بدان بی بها ناسزاوار پوست ... پدید آمد آوای دشمن ز دوست یعنی چه ؟؟ ممنونم
یعنی وقتی کاوه آن پوست نپرداخته ارزان را بر نیزه زد دوست و دشمن دانسته شد.
به زبان امروزی دوستان هورا کشیدند.
که دشمن اگر چه بود خوار و خرد
نبایدت او را به پی بر سپرد
پی به معنی رد و نشان،اثر
پی بر;رد زن(برای شکار جانور یا انسان)
یعنی با اینکه دشمن کوچک و ناچیز مینماید ولی نباید برای تمام کردن کار او به رد زن و چند همراه او بسنده کرد و در دو بیت بعد:
زیرا از بد روزگار میترسم و برای شکار او باید لشکری از آدمی،دیو و پری گسیل کنم.
در یکسره کردن کار دشمن نوخاسته شتاب باید کرد.
دوستان درای به معنی پتک است، ولی من نمیفهمم این چرم را آهنگران مگر به عنوان پیشبند استفاده نمی کنند؟ پشت پای بعنی چه؟
دستتون رو در نظر بگیرید که چطور پشت دست مقابل کف دست هست. در مورد پا هم در گذشته (و امروزه در علم آناتومی) پشت پا جهت خلف کف پا هست یعنی در واقع همونجایی که ما امروز روی پا میگیم.
نام برادران فریدون ، شادکام و دیگری کتایون می باشد
هرجند بسیاری آن را کیارش چرخاندند اما درست آن کتایون می باشد و در ان زمان نام پسر بوده است.
نگاری نگارید بر خاک پیش
همیدون بسان سر گاومیش
یعنی چه؟ می تونید من رو راهنمایی کنید؟
@ سحر
می گوید:
بر روی خاک ( زمین) نقشی (نگاری) کشید ( نگارید)
که همانند سر گاومیش بود
تا آهنگران برایش گرزی را که سر گاومیش داشت بسازند...
فایل صوتی خرابه
در خط
فریدون بر ایشان زبان برگشاد که خرم زئید ای دلیران و شاد
زئید
به چه معناست؟؟؟؟؟؟
گرامی ساسان
که خرم زئید ای دلیران و شاد.
زی اید ، زیست کنید ، زندگی کنید ، از زیستن
برخی ابیات در متن نیامده است: خروشید و زد دست بر سر زشاه
کـه شـاها منـم کــاوه ی دادخــواه
زنـی بـر دلم هــر زمــان نیشتــر
ز تــو بــر مـن آمــد ستـم بیشتـر
ستـم گـرنـداری تـو بـر مـن روا
بـه فـرزند من دست بـردن چـرا ؟
مـرا بـود هـژده پسـر در جهـان
از ایشان یکی مانده است این زمان
ببخشـای بـر مـن یـکی را، نـگــر
که سـوزان شـود هر زمـانـم جـگـر
جـوانی نمـاندست و فـرزند نیست
به گیتی چـو فــرزنـد پیـونـد نیست
ستـم را میــان و کـرانـه بـود
همیــدون ستـــم را بـهـانه بــود
یـکی بی زیـان مــرد آهنگــرم
ز تــو آتـش آیــد همی بــر سـرم
تکهای از چرم کاوه بر تن خاکم بس است
مام من دامن نمیخواهد که (چین) دارش کنیم
#فرحناز_یوسفی
وقتی فریدون آن پوست (لباس آهنگری) کاوه را بر سر نیزه دید، آن را با دیبای رومی و جواهرات مختلف تزیین کرد و به شکل کلاه درآورد و نوارهای زرد و سرخ و بنفش رنگ از آن آویزان کرد و آن را "درفش کاویانی" خواند و بر سر گذاشت. از آن به بعد هم هر کس که پادشاه می شد، این درفش را که نماد اتحاد و عدالت خواهی ایرانیان بود را بر سر می گذاشت. بعد از هر کس که به پادشاهی می رسید، مقداری جواهرات به آن چرم بی بها اضافه می کرد و به این شکل درفش کاویان از درخشش جواهرات مختلفی که به آن آویزان بود مثل روز روشن شده بود.
سلام.
در بیت ۲۳ آمده که: «تو شاهی و گر اژدها پیکری/بباید بدین داستان، داوری»
این بیت در نسخه تصحیح شده به دست استاد خالقی به این صورت آمده: «تو شاهی و گر اژدها پیکری/بباید زدن داستان آوری)
حالا من میخواهم از اساتید بپرسم که «بباید زدن داستان آوری» چه معنی میدهد؟
سپاس
به حضور آقای مجید سلیمانی. به شما و بقیه دوستان توصیه میکنم که به پادکست فردوسی خوانی آقای امیر خادم رجوع کنید. نسخهای که ایشان از آن استفاده کرده همان نسخه اخیر از آقای خالقی مطلق است. آقای خادم توضیحات بسیار ارزندهای در مورد فردوسی، شاهنامه و شرایط سیاسی و جغرافیایی آن زمان را در قسمتهای ویژه میدهند. پادکست ایشان بسیار آموزنده است. فردوسی خوانی ایشان در تلگرام و یوتیوب نیز هست. اگر در گوگل با نام reading ferdowsi جستجو کنید راحت پیدا میکنید.
کلمه آوری به گفته آقای امیر خادم قید است و به معنی قطعآ و مفهوم بیت با فارسی امروزی یعنی: جدی باید حرف زد در مورد اینکه تو کی هستی. جایگاه تو کجاست؟ شاهی یا اژدهایی؟
با سپاس
بیت ۲۷: همی داد باید «به» هر انجمن
بیاراست آن را به دیبای روم
ز گوهر بر و پیکر، از زرش بوم
بدین گونه است