گنجور

بخش ۵

نشد سیر ضحاک از آن جست جوی
شد از گاو گیتی پر از گفت‌گوی
دوان مادر آمد سوی مرغزار
چنین گفت با مرد زنهاردار
که اندیشه‌ای در دلم ایزدی
فراز آمدست از ره بخردی
همی کرد باید کزین چاره نیست
که فرزند و شیرین روانم یکیست
ببرم پی از خاک جادوستان
شوم تا سر مرز هندوستان
شوم ناپدید از میان گروه
برم خوب رخ را به البرز کوه
بیاورد فرزند را چون نوند
چو مرغان بران تیغ کوه بلند
یکی مرد دینی بران کوه بود
که از کار گیتی بی‌اندوه بود
فرانک بدو گفت کای پاک دین
منم سوگواری ز ایران زمین
بدان کاین گرانمایه فرزند من
همی بود خواهد سرانجمن
ترا بود باید نگهبان او
پدروار لرزنده بر جان او
پذیرفت فرزند او نیک مرد
نیاورد هرگز بدو باد سرد
خبر شد به ضحاک بدروزگار
از آن گاو برمایه و مرغزار
بیامد ازان کینه چون پیل مست
مران گاو برمایه را کرد پست
همه هر چه دید اندرو چارپای
بیفگند و زیشان بپرداخت جای
سبک سوی خان فریدون شتافت
فراوان پژوهید و کس را نیافت
به ایوان او آتش اندر فگند
ز پای اندر آورد کاخ بلند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نشد سیر ضحاک از آن جست جوی
شد از گاو گیتی پر از گفت‌گوی
هوش مصنوعی: ضحاک نتوانست از جستجوی خود سیر شود و از آن جا، گیتی را پر از گفت‌وگوهایی در مورد گاو کرد.
دوان مادر آمد سوی مرغزار
چنین گفت با مرد زنهاردار
هوش مصنوعی: مادر با شتاب به سمت دشت رفت و این چنین با مردی که زنی داشت، صحبت کرد.
که اندیشه‌ای در دلم ایزدی
فراز آمدست از ره بخردی
هوش مصنوعی: در دلم اندیشه‌ای الهی شکل گرفته که از طریق عقل و خرد به من رسیده است.
همی کرد باید کزین چاره نیست
که فرزند و شیرین روانم یکیست
هوش مصنوعی: او می‌گوید که باید با این واقعیت کنار بیاید، زیرا فرزندش و محبوبش برای او یکی هستند و نمی‌تواند از این واقعیت فرار کند.
ببرم پی از خاک جادوستان
شوم تا سر مرز هندوستان
هوش مصنوعی: می‌خواهم به سرزمین جادویی شما بروم تا به نزدیکی مرز هند برسم.
شوم ناپدید از میان گروه
برم خوب رخ را به البرز کوه
هوش مصنوعی: من از میان این جمعیت ناگهان ناپدید می‌شوم و با چهره‌ای خوب به کوه البرز می‌روم.
بیاورد فرزند را چون نوند
چو مرغان بران تیغ کوه بلند
هوش مصنوعی: فرزند را به دامن بیاور، همان‌طور که پرندگان به سمت بلندای کوه پرواز می‌کنند.
یکی مرد دینی بران کوه بود
که از کار گیتی بی‌اندوه بود
هوش مصنوعی: مردی که در کوه زندگی می‌کرد، از مشغله‌های دنیوی و مشکلات آن آزاد و بی‌نیاز بود.
فرانک بدو گفت کای پاک دین
منم سوگواری ز ایران زمین
هوش مصنوعی: فرانک به او گفت: ای انسان با دیانت، من نمایندهٔ درد و اندوه سرزمین ایران هستم.
بدان کاین گرانمایه فرزند من
همی بود خواهد سرانجمن
هوش مصنوعی: بدان که این فرزند ارزشمند من در پی برگزاری نشست و گردهمایی است.
ترا بود باید نگهبان او
پدروار لرزنده بر جان او
هوش مصنوعی: تو باید مانند پدر، مراقب و نگهبان او باشی، به طوری که هر لحظه نگران جانش باشی.
پذیرفت فرزند او نیک مرد
نیاورد هرگز بدو باد سرد
هوش مصنوعی: فرزند او که مردی نیکو و نیکوکار است، هرگز پذیرای هوای سرد و ناپسند نخواهد بود.
خبر شد به ضحاک بدروزگار
از آن گاو برمایه و مرغزار
هوش مصنوعی: ضحاک، در روزگاری تیره و تار، از وجود گوساله‌ای با ارزش و چراگاه زیبایی آگاه شد.
بیامد ازان کینه چون پیل مست
مران گاو برمایه را کرد پست
هوش مصنوعی: از شدت کینه و خشم، مانند فیل مستی به درون آمده است و باعث شده که گاو نر را که همیشه در جایگاه بالاتری بود، به پستی و ذلت بکشاند.
همه هر چه دید اندرو چارپای
بیفگند و زیشان بپرداخت جای
هوش مصنوعی: همه کسانی که به اینجا آمده‌اند، فقط به فکر منافع و نیازهای خود هستند و از آنچه در این مکان می‌گذرد، فقط به دنبال بهره‌وری و فضایی برای خود هستند.
سبک سوی خان فریدون شتافت
فراوان پژوهید و کس را نیافت
هوش مصنوعی: به سرعت به سمت خانه فریدون حرکت کرد و خیلی تلاش کرد و جستجو نمود، اما کسی را پیدا نکرد.
به ایوان او آتش اندر فگند
ز پای اندر آورد کاخ بلند
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که به محوطه‌ای که متعلق به اوست، آتش افروخته شد و این آتش باعث شد که کاخ بزرگ او از پا درآید و ویران شود.

خوانش ها

بخش ۵ به خوانش فرید حامد
بخش ۵ به خوانش فرشید ربانی
بخش ۵ به خوانش فرهاد بشیریان
بخش ۵ به خوانش محمدیزدانی جوینده

حاشیه ها

1395/04/26 00:06
حسین

عجب.. پس البرزکوه در هندوستان قرار دارد. حححححکیم فردوسی

1400/09/05 22:12
جوینده

البرز فقط نام رشته‌کوهی در شمال ایران نیست. نام کوهی در مرز فعلی ولایت زابل و ولایت ارُزگان افغانستان نیز هست. در گوگل‌مپ هم می‌توان پیدایش کرد.

1401/10/19 12:01
کی پارسا رئیسی

هندوستان در اینجا کنایه است هندوستان از قدیم به جادو معروف بوده اما منظور حرف او این است که در حال حاضر جادوی ایران از هندوستان بیشتر است و هیچ ربطی به البرز کوه ندارد

 

1395/04/26 02:06
گمنام

جناب حسین،
نخست اینکه سخن از سر مرز هندوستان است و نمی فرمایہد البرز کوه در هندوستان ،
دو دیگر نامهای تاریخی که امروز می شناشیم نه هم آنند که به روزگاری که حکیم از آن سخن میگوید ،بودند. البرز امروزی هم نامی به گمانم در گرجستان دارد( و از کجا در هندوستان نداشته است؟؟)بسیاری نامهای شاهنامه را می توانید در غرب ایران جستجو کنید ( خلاف آنچه کسانی میکوشند هر چه بیشتر به شرق برانندمان) مازندران نه همین تبرستان امروزی است." ور جمشید کرد " همان شهر زیر زمینی است که چندی پیش با آب و تاب در فلات آسیای کوچک به پیدایی آمد
حتا شهرهای کهن ایران در گذشته نامهایی دیگر داشته اند؛ کرمان گواشیر بوده است و سپاهان جی
و بیت المقدس " گنگ دژ هوخت "
امید که کسانی به جستجوی این نام جای ها بر آیند
در زمانه ای که کسانی بیهوده در جستجوی بقایای کشی نوح اند!!

1402/10/16 01:01
سیاوش عیوض‌پور

البته گشتن به دنبال کشتی نوح بیهوده نیست که روایت سیل و طوفان در بسیاری فرهنگ های انسانی در جای جای این کره خاکی وجود دارد, کسی به دنبال حقیقت است خودش رو محدود به مرز خاصی نمیکنه که خود بینی و خود ستایی صفت اهریمنان است

1398/03/30 23:05
رضا

ال به معنی کوه که در الوند و الموت هم دیده میشه و برز هم به معنی بزرگ پس البرز یعنی کوه بلند و منظور حکیم از کوه بلند که در هتدوستان هست همون هیمالیا هستش. وقتی منظور فردوسی کوهی در شمال ایران هست از کلمه دماوند استفاده میکنه.در ادامه داستان هم ضحاک در کوه دماوند به بند کشیده میشه

1398/04/02 18:07
رضا

با درود
باید به این مورد توجه کنیم که شاهنامه امروز که دست ماست سرشار از افزوده های شعرای جیره خوار دستگاه محمود غزنوی است. استاد فریدون جنیدی در جلد صفرم یا پیش گفتار ویرایش شاهنامه خود بتفصیل این عارضه را بررسیده اند. این شعرا گاه به منظور تفسیر ابیات، گاه برای چاپلوسی محمود و حتا برادرش و گاهی حتی بدون دلیل و فقط برای افزایش دستمزد ابیاتی را افزوده اند. این بیت نیز به نظر افزوده است چرا که هنگام باز آمدن فریدون از البرز کوه هیچ اشاره دوباره ای به هندوستان نمی شود. همچنین پی بریدن به معنای ترک کردن است نه وارد شدن. افزاینده را گمان بر آن بوده است که جادوستان ایران است که فرانک می خواهد از آن پی ببرد و تازه به مرز هندوستان برود. روشن است که در ادبیات کهن منظور از جادوستان هندوستان بوده است و گواه بر این مدعا بسیار است. البته منظور از البرز کوه این رشته کوه البرز نیست. همه اتفاقات شاهنامه تا قیل از ساسانیان در خراسان بزرگ رخ داده است. کوهی به نام البرز در تاجیکستان که همان ایرانوبج است وجود دارد. استاد جنیدی با اسناد بسیار مکان دقیق این حوادث را در کتاب داستان ایران با ذکر اسناد متعدد مشخص کرده اند.
البته مقصود از مازندران همین مازندران فعلی است.

1399/04/11 15:07
سیـنا ---

من فقط در این موارد گیج می شوم. کی درست می گوید؟

1400/01/27 03:03
کیومرث

البرز کوه در استان بلخ شمال افغانستان یا خراسان بزرگ قرار دارد. به احتمال بسیاز آرش کمانگیر هم از همین کوه تیر به سوی توران پرتاب میکند تا مرز های ایران مشخص شود. مرز هندوستان میتواند کابل یا زابل باشد.

1402/09/14 23:12
جهن یزداد

داستان ابتین   (اثپین) را ایرانشاه در کوشنامه بسیار گسترده اورده