گنجور

بخش ۴

برآمد برین روزگار دراز
کشید اژدهافش به تنگی فراز
خجسته فریدون ز مادر بزاد
جهان را یکی دیگر آمد نهاد
ببالید برسان سرو سهی
همی تافت زو فر شاهنشهی
جهانجوی با فر جمشید بود
به کردار تابنده خورشید بود
جهان را چو باران به بایستگی
روان را چو دانش به شایستگی
بسر بر همی گشت گردان سپهر
شده رام با آفریدون به مهر
همان گاو کش نام بر مایه بود
ز گاوان ورا برترین پایه بود
ز مادر جدا شد چو طاووس نر
بهر موی بر تازه رنگی دگر
شده انجمن بر سرش بخردان
ستاره‌شناسان و هم موبدان
که کس در جهان گاو چونان ندید
نه از پیرسر کاردانان شنید
زمین کرده ضحاک پر گفت و گوی
به گرد جهان هم بدین جست و جوی
فریدون که بودش پدر آبتین
شده تنگ بر آبتین بر زمین
گریزان و از خویشتن گشته سیر
برآویخت ناگاه بر کام شیر
از آن روزبانان ناپاک مرد
تنی چند روزی بدو باز خورد
گرفتند و بردند بسته چو یوز
برو بر سر آورد ضحاک روز
خردمند مام فریدون چو دید
که بر جفت او بر چنان بد رسید
فرانک بدش نام و فرخنده بود
به مهر فریدون دل آگنده بود
پر از داغ دل خستهٔ روزگار
همی رفت پویان بدان مرغزار
کجا نامور گاو برمایه بود
که بایسته بر تنش پیرایه بود
به پیش نگهبان آن مرغزار
خروشید و بارید خون بر کنار
بدو گفت کاین کودک شیرخوار
ز من روزگاری بزنهار دار
پدروارش از مادر اندر پذیر
وزین گاو نغزش بپرور به شیر
و گر باره خواهی روانم تراست
گروگان کنم جان بدان کت هواست
پرستندهٔ بیشه و گاو نغز
چنین داد پاسخ بدان پاک مغز
که چون بنده در پیش فرزند تو
بباشم پرستندهٔ پند تو
سه سالش همی داد زان گاو شیر
هشیوار بیدار زنهارگیر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برآمد برین روزگار دراز
کشید اژدهافش به تنگی فراز
هوش مصنوعی: در این زمان طولانی، اژدهای بزرگی به سختی و تنگنا قرار گرفته است.
خجسته فریدون ز مادر بزاد
جهان را یکی دیگر آمد نهاد
هوش مصنوعی: فریدون خوشبخت از مادر متولد شد و دنیا را با آمدنش تغییر داد.
ببالید برسان سرو سهی
همی تافت زو فر شاهنشهی
هوش مصنوعی: بر زیبایی و قامت راست سرو بلند که همچون خورشید می‌درخشد، باید افتخار کرد، زیرا او نماد پادشاهی بزرگ است.
جهانجوی با فر جمشید بود
به کردار تابنده خورشید بود
هوش مصنوعی: جهانگردی که به سرزمین جمشید رفته بود، همچون خورشید درخشان و تابنده به نظر می‌رسید.
جهان را چو باران به بایستگی
روان را چو دانش به شایستگی
هوش مصنوعی: جهان مانند باران نیاز به ماندگاری و ثبات دارد، در حالی که روح انسان باید به اندازه دانش و آگاهی‌اش پخته و شایسته باشد.
بسر بر همی گشت گردان سپهر
شده رام با آفریدون به مهر
هوش مصنوعی: چرخ فلکی به دور خود می‌چرخید و به آرامی با مهر و محبت آفریدون همراه شده بود.
همان گاو کش نام بر مایه بود
ز گاوان ورا برترین پایه بود
هوش مصنوعی: در تاریخچه زندگی، کسی که در خانواده‌ای مهم و با نفوذ به دنیا آمده باشد، به عنوان بهترین و باارزش‌ترین شخص شناخته می‌شود. این فرد از نسل و نژادی برتر می‌آید که برتری او ناشی از آن ریشه و اصل و نسبش است.
ز مادر جدا شد چو طاووس نر
بهر موی بر تازه رنگی دگر
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که از مادرش جدا شد، مانند طاووس نر است که برای زیبایی‌هایش و نشان دادن پرهای تازه‌اش به رنگی جدید درآید.
شده انجمن بر سرش بخردان
ستاره‌شناسان و هم موبدان
هوش مصنوعی: در دور همی، جمعی از دانشمندان و دانایان با تجربه، به بحث و بررسی موضوعات مهم نشسته‌اند.
که کس در جهان گاو چونان ندید
نه از پیرسر کاردانان شنید
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در دنیا گاوی مانند این ندیده و نه از کاردانان باتجربه در این باره چیزی شنیده است.
زمین کرده ضحاک پر گفت و گوی
به گرد جهان هم بدین جست و جوی
هوش مصنوعی: ضحاک از زمین به گفتگو برخاست و در جست‌وجوی خود در اطراف جهان به صحبت پرداخت.
فریدون که بودش پدر آبتین
شده تنگ بر آبتین بر زمین
هوش مصنوعی: فریدون، که پدرش آبتین بود، بر روی زمین به شدت بر آبتین فشار آورد.
گریزان و از خویشتن گشته سیر
برآویخت ناگاه بر کام شیر
هوش مصنوعی: ناگهان، کسی که از خود دور شده و به ستوه آمده بود، به سمت شیر حمله‌ور شد.
از آن روزبانان ناپاک مرد
تنی چند روزی بدو باز خورد
هوش مصنوعی: از آن روز، تعدادی انسان ناپاک که به او جسارت می‌کردند، به او آسیب رساندند و او را به زحمت انداختند.
گرفتند و بردند بسته چو یوز
برو بر سر آورد ضحاک روز
هوش مصنوعی: او را گرفتند و بردند، مثل یوزی که در دام افتاده است. بر سر آن شخص، روزگار سخت و دشواری فرود آمده است.
خردمند مام فریدون چو دید
که بر جفت او بر چنان بد رسید
هوش مصنوعی: وقتی خردمند مام فریدون مشاهده کرد که برادرش دچار چنین وضعیتی شده است، در اندیشه فرو رفت.
فرانک بدش نام و فرخنده بود
به مهر فریدون دل آگنده بود
هوش مصنوعی: فرانک نامی نیکو و خوش داشت و دل او به محبت فریدون آکنده بود.
پر از داغ دل خستهٔ روزگار
همی رفت پویان بدان مرغزار
هوش مصنوعی: دل خسته و پر از غم ناشی از سختی‌های زندگی، به آرامی در حال حرکت به سوی دشت و چمنزاری است.
کجا نامور گاو برمایه بود
که بایسته بر تنش پیرایه بود
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چگونه ممکن است گاوی که به شهرت رسیده، بدون زینت و آرایش درخشان باشد. به عبارتی دیگر، اگر کسی به بزرگی و شهرت برسد، باید نشانه‌ها و ابزارهایی از این اعتبار و مقام را بر تن داشته باشد.
به پیش نگهبان آن مرغزار
خروشید و بارید خون بر کنار
هوش مصنوعی: در جلوی نگهبان آن دشت، غوغایی برپا شد و خون در کنار آن ریخت.
بدو گفت کاین کودک شیرخوار
ز من روزگاری بزنهار دار
هوش مصنوعی: او به او گفت که این کودک شیرخوار به مدت طولانی نیاز دارد که زیر چتر محافظت و مراقبت من باشد.
پدروارش از مادر اندر پذیر
وزین گاو نغزش بپرور به شیر
هوش مصنوعی: از مادر مثل پدرش پذیرایی کن و فرزند را با شیر گاو نازپرورده بار بیاور.
و گر باره خواهی روانم تراست
گروگان کنم جان بدان کت هواست
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی، جانم را به تو می‌سپارم و در ازای آن خودم را در اختیارت قرار می‌دهم، چرا که تو برای من اهمیت ویژه‌ای داری.
پرستندهٔ بیشه و گاو نغز
چنین داد پاسخ بدان پاک مغز
هوش مصنوعی: نگهبان جنگل و گاو زیبا، به او که دارای ذهن پاک و صاف بود، چنین پاسخ داد.
که چون بنده در پیش فرزند تو
بباشم پرستندهٔ پند تو
هوش مصنوعی: وقتی که من در برابر فرزند تو قرار بگیرم، به‌عنوان کسی که به نصایح و آموزه‌های تو احترام می‌گذارد، خدمت می‌کنم.
سه سالش همی داد زان گاو شیر
هشیوار بیدار زنهارگیر
هوش مصنوعی: او سه سال از شیر آن گاو بهره‌مند بود و در این مدت هشیار و بیدار به زندگی ادامه می‌دهد. زنهار، باید مراقب باشد.

خوانش ها

بخش ۴ به خوانش فرید حامد
بخش ۴ به خوانش فرشید ربانی
بخش ۴ به خوانش فرهاد بشیریان
بخش ۴ به خوانش محمدیزدانی جوینده

حاشیه ها

1394/08/11 18:11

بیت چهارم بُد با بود هم قافیه شده یا اشکال تایپیه؟

1401/03/05 09:06
جهن یزداد

از ان سخنان گفتی میشود فردوسی بزرگ بد را با بود بیاورد - اگر برد خورد سپرد را با  سرد اورده اند  برای اینست که بسیاری  انها را همسنگ سرد می گویند و چنین است و ان گویش کهن تر و درست تر بوده  بردکه آورد  آبرد بوده  و برده  بنده از راه ابرده  و رهی هست  برای همین رهی و برده گوینده  بریدن را نیز بَردن بوده و ریشه ان گر  است  گَرا = برا =

1397/12/05 10:03
خسروساسان

دوستان، معنی این بیت چیست؟ همچنین باره خواستن به چه معناست؟
و گر باره خواهی روانم تراست
گروگان کنم جان بدان کت هواست

1397/12/05 11:03
محسن ، ۲

خسرو جان
باره به مانای اسب و قلعه است ولی باید منظور خانه و مال و منال باشد
میگوید هرچه از مال دنیا بخواهی از دل و جان در اختیار تو می گذارم
و جانم در گروِ آنچه که تو آرزو داری
کت =که ترا
هواست =آرزوست
کت هواست =که ترا آرزوست

1400/10/19 17:01
جهن یزداد

باره  به چم  مزد است برادر نه هر باره ای  اسب و بارو است  دراین باره  اندکی واژه شناسی  باید -

1397/12/05 21:03
خسروساسان

سپاسگزارم محسن گرامی

1397/12/05 23:03
محسن ، ۲

خسرو جان
کاری نمی کنم که قابل سپاسگزاری باشد
از شما تشکر می کنم که دیگران را وادار به جستجوی معانی می کنید
زنده باشی

1398/10/19 18:01
مهرداد عمرانی

با سلام
معنی مصرع دوم بیت چهارم چیست؟
شده تنگ بر آبتین بر زمین
با تشکر

1398/10/19 18:01
مهرداد عمرانی

تصحیح می کنم بیت دوازدهم

1398/12/05 23:03
گویان

جناب عمرانی
” آبتین بر” بخوانید به معنا میرسید

1399/04/03 09:07

دوستان اتفاقات ضحاک در تخت جمشید رخ داده؟

1401/01/10 22:04
جهن یزداد

نامی تخت جمشید یک نام بسیار نو است  پیشتر نامش صد ستون  بوده   تخت جمشید نامی دویست سیصد  ساله باشد

1399/04/03 09:07
nabavar

گرامی فرهاد
تخت جمشید را هخامنشیان 518سال پیش از میلاد بنا کرده اند ، یادگاری ست از داریوش، خشایار شاه و اردشیر شاه
قسمتی از تاریخ حقیقی ایران است.
ضحاک استوره ای {اسطوره }ست قبل از بنای تخت جمشید

1399/11/12 13:02
علی

با سلام و درود
منظور از مصرع "به مادر جدا شد چو طاووس نر" چیست؟ اشاره به برمایه میکنه یا داره از جدایی فریدون از مادر رو میگه؟

1401/03/05 09:06
جهن یزداد

این   ماده گاو  چون طاوس نر که رنگارنگ است  از مادر رنگارنگ زاده شد -گاو در پارسی باستان  که چون عربی واژگان  نر و مادگی داشتند   خود ماده است  و گاو نر را چیز دگر میگفتند  -

1400/01/13 02:04
فرحناز یوسفی

زمادر جدا شد چو طاووس نر بهر موی بر تازه رنگی دگر
با توجه به بیت قبل این بیت به برمایه برمی گردد: یعنی این گاو از مادرش مانند طاووسی که هر مویش رنگی دارد به دنیا آمد و رنگ پوست این گاوعادی نبود

1400/10/19 16:01
جهن یزداد

پرمایه ماده گاویست  که  هنگام زادن از مادر  مانند طاووس نر  رنگارنگ بود -

1400/10/19 17:01
جهن یزداد

وگر باره خواهی روانم تراست
 گروگان کنم جان بدان کت  سزاست
 باره = مزد  و پیشکش
خسرو قبادیانی گوید
 به از نیکو سخن چیزی نیابی
 که زی دانا بری از بهر  باره

1400/10/20 06:01
ahmad TNT

هشیوار بیدار زنهارگیر

1402/02/18 22:05
محمد حسین حسنی شلمانی

به نظرم پاره درست است 

پاره به معنی پول در کردستان عراق هنوز کاربرد دارد 

می گوید اگر پول می خواهی  حواسم به تو هست  

و (حتی)جانم رو به آنچه تو می خواهی گروگان می گذارم 

1402/08/18 09:11
سعید فرامندی

در بخش 155 کوش نامه نام گذاری فریدون توسط پدرش آبتین را اینگونه توضیح می‌دهد «فَر ایدون _ فریدون»

سوی کودک آمد سرافراز شاه

همی کرد شادان به رویش نگاه

رخانش چو تابنده خورشید دید

به چهر اندرش فرّ جمشید دید

بخندید، گفتا فرّ ایدون بود

جهان را از این شادی افزون بود

فریدونش کردند از این فال، نام

ز دیدار او مرد و زن شادکام

1403/03/11 04:06
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

این یکی از محدود بخش هایی بود که حاشیه ها کاملا در جهت معنی و درک بهتر ابیات بود

دست همگی مریزاد

1403/03/11 04:06
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

فریدون که بودَش پدر آبتین

شده تنگ  بر آبتین  بر زمین

گریزان و از خویشتن گشته سیر

برآویخت  ناگاه  بر  کام  شیر

 

تنگ شدن زمین,

از خویش گریزان و

از خویش سیر گشته

شرایط و حال و هوای روحی آبتین اصلا خوب نبوده است, گویی با ضحاکیان درگیر بوده است.

این چنین به نظر می رسد که ضحاک مخالفینِ خود را به آشپزخانه می فرستاده است که قاعدتا تعداد این مخالفان کم نبوده است.

کاش اساتید به فهم بهتر این ابیات کمک کنند.

سپاسگزارم