گنجور

بخش ۴

چو بشنید سعد آن گرانمایه مرد
پذیره شدش با سپاهی چو گرد
فرود آوریدندش اندر زمان
بپرسید سعد از تن پهلوان
هم از شاه و دستور و ز لشکرش
ز سالار بیدار و ز کشورش
ردا زیر پیروز بفگند و گفت
که ما نیزه و تیغ داریم جفت
ز دیبا نگویند مردان مرد
ز رز و ز سیم و ز خواب و ز خورد
گرانمایه پیروزنامه به داد
سخنهای رستم همی‌کرد یاد
سخنهاش بشنید و نامه بخواند
دران گفتن نامه خیره بماند
بتازی یکی نامه پاسخ نوشت
پدیدار کرد اندرو خوب و زشت
ز جنی سخن گفت وز آدمی
ز گفتار پیغمبر هاشمی
ز توحید و قرآن و وعد و وعید
ز تأیید و ز رسمهای جدید
ز قطران و ز آتش و زمهریر
ز فردوس وز حور وز جوی شیر
ز کافور منشور و ماء معین
درخت بهشت و می و انگبین
اگر شاه بپذیرد این دین راست
دو عالم به شاهی و شادی وراست
همان تاج دارد همان گوشوار
همه ساله با بوی و رنگ و نگار
شفیع از گناهش محمد بود
تنش چون گلاب مصعد بود
بکاری که پاداش یابی بهشت
نباید به باغ بلا کینه کشت
تن یزدگرد و جهان فراخ
چنین باغ و میدان و ایوان وکاخ
همه تخت گاه و همه جشن و سور
نخَرَّم به دیدار یک موی حور
دو چشم تو اندر سرای سپنج
چنین خیره شد از پی تاج و گنج
بس ایمن شدستی برین تخت عاج
بدین یوز و باز و بدین مهر و تاج
جهانی کجا شربتی آب سرد
نیرزد دلت را چه داری به درد
هرآنکس که پیش من آید به جنگ
نبیند به جز دوزخ و گور تنگ
بهشتست اگر بگروی جای تو
نگر تا چه باشد کنون رای تو
به قرطاس مهر عرب برنهاد
درود محمد همی‌کرد یاد
چو شعبه مغیره بگفت آن زمان
که آید بر رستم پهلوان
ز ایران یکی نامداری ز راه
بیامد بر پهلوان سپاه
که آمد فرستاده‌ای پیر و سست
نه اسپ و سلیح و نه چشمی درست
یکی تیغ باریک بر گردنش
پدید آمده چاک پیراهنش
چورستم به گفتار او بنگرید
ز دیبا سراپردهٔ برکشید
ز زربفت چینی کشیدند نخ
سپاه اندر آمد چو مور و ملخ
نهادند زرین یکی زیرگاه
نشست از برش پهلوان سپاه
بر او از ایرانیان شست مرد
سواران و مردان روز نبرد
به زر بافته جامه‌های بنفش
بپا اندرون کرده زرینه کفش
همه طوق داران با گوشوار
سرا پرده آراسته شاهوار
چو شعبه به بالای پرده سرای
بیامد بران جامه ننهاد پای
همی‌رفت برخاک برخوار خوار
ز شمشیر کرده یکی دستوار
نشست از بر خاک و کس را ندید
سوی پهلوان سپه ننگرید
بدو گفت رستم که جان شاددار
بدانش روان و تن آباد دار
بدو گفت شعبه که ای نیک نام
اگر دین پذیری شوم شادکام
بپیچید رستم ز گفتار اوی
بروهاش پرچین شد و زرد روی
ازو نامه بستد بخواننده داد
سخنها برو کرد خواننده یاد
چنین داد پاسخ که او رابگوی
که نه شهریاری نه دیهیم جوی
ندیده سرنیزه‌ات بخت را
دلت آرزو کرد مر تخت را
سخن نزد دانندگان خوارنیست
تو را اندرین کار دیدار نیست
اگر سعد با تاج ساسان بدی
مرا رزم او کردن آسان بدی
ولیکن بدان کاخترت بی‌وفاست
چه گوییم کامروز روز بلاست
تو را گر محمد بود پیش رو
بدین کهن گویم از دین نو
همان کژ پرگار این گوژپشت
بخواهد همی‌بود با ما درشت
تو اکنون بدین خرمی بازگرد
که جای سخن نیست روز نبرد
بگویش که در جنگ مردن به نام
به از زنده دشمن بدو شادکام

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو بشنید سعد آن گرانمایه مرد
پذیره شدش با سپاهی چو گرد
هوش مصنوعی: وقتی سعد از آن مرد ارزشمند خبر شنید، با جمعیتی از سپاهیان به سمت او رفت.
فرود آوریدندش اندر زمان
بپرسید سعد از تن پهلوان
هوش مصنوعی: در زمان رخداد، او را به زمین آوردند و سعد از بدن پهلوان سوال کرد.
هم از شاه و دستور و ز لشکرش
ز سالار بیدار و ز کشورش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فرد نه تنها از پادشاه و فرمانبرداران او، بلکه از سرداران و سپاهیان و همچنین از وضعیت کشور و سرزمینش آگاه و بیدار است.
ردا زیر پیروز بفگند و گفت
که ما نیزه و تیغ داریم جفت
هوش مصنوعی: لباسش را زیر پای پیروز انداخت و گفت که ما هم شمشیر و نیزه داریم.
ز دیبا نگویند مردان مرد
ز رز و ز سیم و ز خواب و ز خورد
هوش مصنوعی: مردان واقعی از جنس و material و خواب و لذت‌های زودگذر پایه‌گذاری نمی‌شوند. آنها به لباس و ظواهر دنیا اهمیت نمی‌دهند.
گرانمایه پیروزنامه به داد
سخنهای رستم همی‌کرد یاد
هوش مصنوعی: قرآن گرانبها و درخشان به یاری داستان‌های رستم همیشه یادآوری می‌کند.
سخنهاش بشنید و نامه بخواند
دران گفتن نامه خیره بماند
هوش مصنوعی: او به صحبت‌هایش گوش می‌دهد و نامه‌ای را می‌خواند، اما در هنگام گفتن همان نامه، حیرت‌زده می‌ماند.
بتازی یکی نامه پاسخ نوشت
پدیدار کرد اندرو خوب و زشت
هوش مصنوعی: یک نفر با شتاب نامه‌ای نوشت و همه چیز را در آن، چه خوب و چه بد، به نمایش گذاشت.
ز جنی سخن گفت وز آدمی
ز گفتار پیغمبر هاشمی
هوش مصنوعی: از جن صحبت کرد و از انسان، بر اساس سخنان پیامبر هاشمی.
ز توحید و قرآن و وعد و وعید
ز تأیید و ز رسمهای جدید
هوش مصنوعی: از اصول یکتا پرستی و کتاب آسمانی و وعده‌ها و تهدیدها، گرفته تا تأیید و شیوه‌های نوین.
ز قطران و ز آتش و زمهریر
ز فردوس وز حور وز جوی شیر
هوش مصنوعی: از ترکیب زهرآگین، آتش سوزان و سرما، تا بهشت و حوریان و جوی‌های شیر سخن می‌گوید.
ز کافور منشور و ماء معین
درخت بهشت و می و انگبین
هوش مصنوعی: از کافور، منشور و آب خالص همانند درخت بهشت و شراب و عسل.
اگر شاه بپذیرد این دین راست
دو عالم به شاهی و شادی وراست
هوش مصنوعی: اگر پادشاه این دین را قبول کند، تمام جهان به خاطر او به خوشبختی و سعادت خواهد رسید.
همان تاج دارد همان گوشوار
همه ساله با بوی و رنگ و نگار
هوش مصنوعی: او همان تاج و گوشواره را دارد، که هر سال با بوی خوش و رنگ و زیبایی خاصی همراه است.
شفیع از گناهش محمد بود
تنش چون گلاب مصعد بود
هوش مصنوعی: شفاعت‌کننده از گناهانش محمد بود و جسم او مانند گلاب خوشبو و لطیف بود.
بکاری که پاداش یابی بهشت
نباید به باغ بلا کینه کشت
هوش مصنوعی: اگر به کار نیکو بپردازی و پاداشی از بهشت بگیری، نباید در دل خود نسبت به زحمت‌ها و مصائب زندگی کینه و دشمنی پرورش دهی.
تن یزدگرد و جهان فراخ
چنین باغ و میدان و ایوان وکاخ
هوش مصنوعی: بدن یزدگرد و دنیا به این وسعت است، پر از باغ ها، میدان ها، ایوان ها و کاخ ها.
همه تخت گاه و همه جشن و سور
نخَرَّم به دیدار یک موی حور
هوش مصنوعی: همه ی تخت‌های سلطنتی و تمام جشن‌ها و خوشی‌ها در مقابل دیدن یک تار مو از حوری برای من بی‌ارزش است.
دو چشم تو اندر سرای سپنج
چنین خیره شد از پی تاج و گنج
هوش مصنوعی: دو چشمان تو در دنیای پر از فریب و نیرنگ، به‌طور عمیق و خیره به دنبال ثروت و جواهرات هستند.
بس ایمن شدستی برین تخت عاج
بدین یوز و باز و بدین مهر و تاج
هوش مصنوعی: تو بر این تخت زیبا و باارزش، با این یوز و باز و با این عشق و تاج، بسیار در امان شده‌ای.
جهانی کجا شربتی آب سرد
نیرزد دلت را چه داری به درد
هوش مصنوعی: جهان پر از لحظات ناب و شیرین است که در نظر آدمی ارزشمندند. اگر دل تو از چیزی رنج می‌برد، دیگر چرا به درد و غم توجه کنی؟
هرآنکس که پیش من آید به جنگ
نبیند به جز دوزخ و گور تنگ
هوش مصنوعی: هر کسی که به من نزدیک شود و با من درگیر شود، جز آتش عذاب و قبر تنگ چیزی نخواهد دید.
بهشتست اگر بگروی جای تو
نگر تا چه باشد کنون رای تو
هوش مصنوعی: اگر بهشت را می‌خواهی، نگاهی به مقام و جایگاه تو بینداز، تا ببینی در حال حاضر نظر و اراده تو چیست.
به قرطاس مهر عرب برنهاد
درود محمد همی‌کرد یاد
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده است که نام محمد با مهر عربی بر روی کاغذ نوشته شده و این عمل یادآور اوست.
چو شعبه مغیره بگفت آن زمان
که آید بر رستم پهلوان
هوش مصنوعی: زمانی که شیر درنده‌ای از درخت مغیره صدا زد، بر رستم پهلوان پیدا خواهد شد.
ز ایران یکی نامداری ز راه
بیامد بر پهلوان سپاه
هوش مصنوعی: یکی از شخصیت‌های مشهور و نامدار ایرانی از راهی آمد و به سوی سردار و پهلوان سپاه راهی شد.
که آمد فرستاده‌ای پیر و سست
نه اسپ و سلیح و نه چشمی درست
هوش مصنوعی: پیام‌آوری پیر و ناتوان آمد، نه اسب و سلاح و نه چشمی تیزبین دارد.
یکی تیغ باریک بر گردنش
پدید آمده چاک پیراهنش
هوش مصنوعی: یک تیغ باریک بر گردن او نمایان شده و پیراهنش را چاک داده است.
چورستم به گفتار او بنگرید
ز دیبا سراپردهٔ برکشید
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه به سخن او توجه کردم، مانند پرده‌ای از دیبا (خاکی گران‌بها) او را به نمایش گذاشتم.
ز زربفت چینی کشیدند نخ
سپاه اندر آمد چو مور و ملخ
هوش مصنوعی: از پارچه‌ای بافته شده از طلا، رشته‌ای کشیده شد و سپاه مانند ملخ و مور وارد میدان شد.
نهادند زرین یکی زیرگاه
نشست از برش پهلوان سپاه
هوش مصنوعی: یک تخت طلا را زیر پایش گذاشتند و او بر روی آن نشسته است، همان قهرمان و سرپرست سپاه.
بر او از ایرانیان شست مرد
سواران و مردان روز نبرد
هوش مصنوعی: در میان ایرانیان، شش مرد شجاع و سوارکار وجود دارد که در روزهای نبرد و جنگ بسیار دلیر و توانمند هستند.
به زر بافته جامه‌های بنفش
بپا اندرون کرده زرینه کفش
هوش مصنوعی: با لباس‌های بنفش زیبایی پوشیده و زیر آن، کفش‌های زرین به پا دارد.
همه طوق داران با گوشوار
سرا پرده آراسته شاهوار
هوش مصنوعی: همه افرادی که در زنجیر هستند، با زیورهای زیبا و زینت‌های دل‌فریب خود، محیط را به شکلی باشکوه و نظیف تزیین کرده‌اند.
چو شعبه به بالای پرده سرای
بیامد بران جامه ننهاد پای
هوش مصنوعی: زمانی که شاخه‌ای به بالای پرده خانه نزدیک شد، پای خود را بر روی جامه‌ای که در آنجا بود نگذاشت. به عبارتی دیگر، این جمله نشان می‌دهد که با وجود نزدیک شدن به جایی، فرد از قرار گرفتن و آسیب رساندن به چیزها خودداری کرده است.
همی‌رفت برخاک برخوار خوار
ز شمشیر کرده یکی دستوار
هوش مصنوعی: او همچنان در حال حرکت بود و با پای برهنه روی زمین می‌رفت، در حالی که به خاطر ضربه‌ای که از شمشیر خورده بود، یکی از دستانش آسیب دیده بود.
نشست از بر خاک و کس را ندید
سوی پهلوان سپه ننگرید
هوش مصنوعی: برانگاهش به زمین نشسته بود و هیچ کس را نمی‌دید، نه به سوی پهلوان و نه به سپاه.
بدو گفت رستم که جان شاددار
بدانش روان و تن آباد دار
هوش مصنوعی: رستم به او گفت که زندگی خوب و شاد را با دانش و آگاهی به دست بیاور و به سلامت و خوشی در زندگی‌ات ادامه بده.
بدو گفت شعبه که ای نیک نام
اگر دین پذیری شوم شادکام
هوش مصنوعی: شعبه به او گفت: ای نام نیکو، اگر به دین روی بیاوری، خوشبخت و شادکام خواهی شد.
بپیچید رستم ز گفتار اوی
بروهاش پرچین شد و زرد روی
هوش مصنوعی: رستم از صحبت‌های او فاصله گرفت و چهره‌اش رنگ باخت و احساس ناراحتی کرد.
ازو نامه بستد بخواننده داد
سخنها برو کرد خواننده یاد
هوش مصنوعی: او نامه‌ای آماده کرد و به خواننده داد تا سخن‌ها را برایش بازگو کند، و خواننده نیز آن یادداشت را مطالعه کرد.
چنین داد پاسخ که او رابگوی
که نه شهریاری نه دیهیم جوی
هوش مصنوعی: او را بگو که نه سلطنتی دارد و نه تاج و تختی را می‌جوید.
ندیده سرنیزه‌ات بخت را
دلت آرزو کرد مر تخت را
هوش مصنوعی: دل تو برای تخت و مقام آرزو می‌کند، اما سرنیزه‌ات به کسی نرسیده که بختش را تحت تأثیر قرار دهد.
سخن نزد دانندگان خوارنیست
تو را اندرین کار دیدار نیست
هوش مصنوعی: سخن گفتن با افرادی که دانا هستند، زشت و بی‌ارزش نیست. در این موضوع، تو توانایی دیدن و فهمیدن کامل را نداری.
اگر سعد با تاج ساسان بدی
مرا رزم او کردن آسان بدی
هوش مصنوعی: اگر سعد با تاج ساسانی به من حمله کرده بود، برای او جنگیدن با من آسان بود.
ولیکن بدان کاخترت بی‌وفاست
چه گوییم کامروز روز بلاست
هوش مصنوعی: اما آگاه باش که معشوق‌ات وفادار نیست، چه می‌توان گفت که امروز روز سختی است.
تو را گر محمد بود پیش رو
بدین کهن گویم از دین نو
هوش مصنوعی: اگر محمد (ص) در جلو باشد،‌ به خاطر این سنت قدیمی، از دین تازه‌ای برای تو سخن می‌گویم.
همان کژ پرگار این گوژپشت
بخواهد همی‌بود با ما درشت
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که حتی اگر فردی با شرایط خاصی مانند کژپشتی یا نواقص ظاهری مواجه باشد، باز هم می‌تواند با ما در ارتباط باشد و در کنار ما با قدرت و قاطعیت حضور داشته باشد. به عبارتی دیگر، ویژگی‌های ظاهری یا ضعف‌ها نمی‌توانند مانع از ارتباط عمیق‌تری شوند.
تو اکنون بدین خرمی بازگرد
که جای سخن نیست روز نبرد
هوش مصنوعی: به زمان شادابی و خوشحالی خود برگرد، زیرا در این لحظه جایی برای گفت‌وگو نیست، روز مبارزه است.
بگویش که در جنگ مردن به نام
به از زنده دشمن بدو شادکام
هوش مصنوعی: به او بگو که مردن در جنگ با نام و افتخار بهتر از این است که در زندگی، دشمنی شادکام داشته باشی.

حاشیه ها

1389/05/10 14:08
ایرج

بگویش که در جنگ مردن به نام
به از زنده دشمن بدو شادکام
واقعا مرد بزرگی بوده است. که این جواب دندان شکن را به سعد وقاص داده است. با افتخار مردن در جنگ بهتر از زندگی با ننگ می باشد

1391/06/28 03:08
جواد

نیمه دوم از بیت پنجم : بجای زر رز نوشته شده است.

1393/05/10 23:08
یاشار

در بیت
ز توحید و قرآن و وعد و وعید
ز تأیید و ز رسمهای جدید
باید به جای تایید تهدید رو بنویسید
تایید اصلا معنی نمیده و تونسخه های اصیل از کلمه ی تهدید استفاده شده

1393/07/09 01:10
محمد

آیا بعد از ز دیبا نگویند مردان مرد,نباید این دو بیت باشد.
شما را بمردانگی نیست کار همان چون زنان رنگ و بوی و نگار
هنرتان بدیباست پیراستن دگر نقش بام و در آراستن
شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی جلد پنجم از پادشاهی خسرو انوشیروان تا پایان بکوشش محمد دبیر سیاقی چاپ دوم 1344 صفحه 2565 بیت 204 و 205

1399/04/09 11:07
مسلم فلاح

شفیع از گناهش محمد بود
وقتی به آیات زیر در قرآن توجه میکنم بنظر میرسد مفهوم شفاعت آن نیست که در قیامت بندگان مقرب خدا برای بندگان گناهکار واسطه بخشش شوند.(جناب فردوسی این مفهوم را در نظر گرفته است)بلکه از آنجاییکه خداوند میفرماید همه نعمت ها از خداوند است واین نعمت ها بواسطه یک سری از مخلوقات به دست انسان میرسد لذا این واسطه ها در واقع شفیع هستند.مثلا درخت شفیع میوه است.یا ابر شفیع باران است.وهمچنین پیامبر شفیع هدایت است.اما این شفیع ها بدون اذن خداوند هیچکاره هستند.همچنانکه در آیه 3 سوره یونس ….ِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ....(خداوند)امورات را تدبیر میکند (شفیع ها را پشت سر هم قرار میدهد)واین شفیع ها بدون اذن خداوند نیستند(موثر نیستند)
آیات زیر این مفهوم را تایید میکنند.
النساء : 107 وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثیماً
و از کسانی که به خویشتن خیانت می‏کنند با خدا مجادله مکن، که خداوند هر کس را که خیانتگر و گناه‏پیشه باشد دوست ندارد.
النساء : 109 ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا فَمَنْ یُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکیلاً
به فرض که شما خود از طرف آنها در زندگانی دنیا مجادله کردید، کدام کس در روز قیامت از طرف آنها مجادله خواهد نمود؟ و چه کس به وکالت آنها تواند برخاست؟
البقرة : 254 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ای کسانی که ایمان آورده‏اید، از آنچه به شما روزی داده‏ایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و نه شفاعتی. و کافران خود ستمکارانند. (254)
البقرة : 48 وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ
و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی [از عذاب خدا] را از کسی دفع نمی‏کند و نه از او شفاعتی پذیرفته، و نه به جای وی بدلی گرفته می‏شود و نه یاری خواهند شد.
البقرة : 123 وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ
و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی [از عذاب خدا] را از کسی دفع نمی‏کند، و نه بدل و بلاگردانی از وی پذیرفته شود، و نه او را میانجیگری سودمند افتد، و نه یاری شوند.
التوبة : 113 ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکینَ وَ لَوْ کانُوا أُولی‏ قُرْبی‏ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحیمِ
بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده‏اند سزاوار نیست که برای مشرکان- پس از آنکه برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند- طلب آمرزش کنند، هر چند خویشاوند [آنان‏] باشند.

1399/10/27 11:12
محمدامین

سلام و درود
ز قطران و ز آتش و ز مهریر
ز فردوس وز حور وز جوی شیر
لطفا «زمهریر» را اصلاح بفرمایید. فاصله در کلمه زمهریر ایجاد شده و نیز ایجاد فاصله در «وز» در مصرع دوم.
ز قطران و ز آتش و زمهریر
ز فردوس و ز حور و ز جوی شیر