برگردان به زبان ساده
چو بشنید سعد آن گرانمایه مرد
پذیره شدش با سپاهی چو گرد
هوش مصنوعی: وقتی سعد از آن مرد ارزشمند خبر شنید، با جمعیتی از سپاهیان به سمت او رفت.
فرود آوریدندش اندر زمان
بپرسید سعد از تن پهلوان
هوش مصنوعی: در زمان رخداد، او را به زمین آوردند و سعد از بدن پهلوان سوال کرد.
هم از شاه و دستور و ز لشکرش
ز سالار بیدار و ز کشورش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فرد نه تنها از پادشاه و فرمانبرداران او، بلکه از سرداران و سپاهیان و همچنین از وضعیت کشور و سرزمینش آگاه و بیدار است.
ردا زیر پیروز بفگند و گفت
که ما نیزه و تیغ داریم جفت
هوش مصنوعی: لباسش را زیر پای پیروز انداخت و گفت که ما هم شمشیر و نیزه داریم.
ز دیبا نگویند مردان مرد
ز رز و ز سیم و ز خواب و ز خورد
هوش مصنوعی: مردان واقعی از جنس و material و خواب و لذتهای زودگذر پایهگذاری نمیشوند. آنها به لباس و ظواهر دنیا اهمیت نمیدهند.
گرانمایه پیروزنامه به داد
سخنهای رستم همیکرد یاد
هوش مصنوعی: قرآن گرانبها و درخشان به یاری داستانهای رستم همیشه یادآوری میکند.
سخنهاش بشنید و نامه بخواند
دران گفتن نامه خیره بماند
هوش مصنوعی: او به صحبتهایش گوش میدهد و نامهای را میخواند، اما در هنگام گفتن همان نامه، حیرتزده میماند.
بتازی یکی نامه پاسخ نوشت
پدیدار کرد اندرو خوب و زشت
هوش مصنوعی: یک نفر با شتاب نامهای نوشت و همه چیز را در آن، چه خوب و چه بد، به نمایش گذاشت.
ز جنی سخن گفت وز آدمی
ز گفتار پیغمبر هاشمی
هوش مصنوعی: از جن صحبت کرد و از انسان، بر اساس سخنان پیامبر هاشمی.
ز توحید و قرآن و وعد و وعید
ز تأیید و ز رسمهای جدید
هوش مصنوعی: از اصول یکتا پرستی و کتاب آسمانی و وعدهها و تهدیدها، گرفته تا تأیید و شیوههای نوین.
ز قطران و ز آتش و زمهریر
ز فردوس وز حور وز جوی شیر
هوش مصنوعی: از ترکیب زهرآگین، آتش سوزان و سرما، تا بهشت و حوریان و جویهای شیر سخن میگوید.
ز کافور منشور و ماء معین
درخت بهشت و می و انگبین
هوش مصنوعی: از کافور، منشور و آب خالص همانند درخت بهشت و شراب و عسل.
اگر شاه بپذیرد این دین راست
دو عالم به شاهی و شادی وراست
هوش مصنوعی: اگر پادشاه این دین را قبول کند، تمام جهان به خاطر او به خوشبختی و سعادت خواهد رسید.
همان تاج دارد همان گوشوار
همه ساله با بوی و رنگ و نگار
هوش مصنوعی: او همان تاج و گوشواره را دارد، که هر سال با بوی خوش و رنگ و زیبایی خاصی همراه است.
شفیع از گناهش محمد بود
تنش چون گلاب مصعد بود
هوش مصنوعی: شفاعتکننده از گناهانش محمد بود و جسم او مانند گلاب خوشبو و لطیف بود.
بکاری که پاداش یابی بهشت
نباید به باغ بلا کینه کشت
هوش مصنوعی: اگر به کار نیکو بپردازی و پاداشی از بهشت بگیری، نباید در دل خود نسبت به زحمتها و مصائب زندگی کینه و دشمنی پرورش دهی.
تن یزدگرد و جهان فراخ
چنین باغ و میدان و ایوان وکاخ
هوش مصنوعی: بدن یزدگرد و دنیا به این وسعت است، پر از باغ ها، میدان ها، ایوان ها و کاخ ها.
همه تخت گاه و همه جشن و سور
نخَرَّم به دیدار یک موی حور
هوش مصنوعی: همه ی تختهای سلطنتی و تمام جشنها و خوشیها در مقابل دیدن یک تار مو از حوری برای من بیارزش است.
دو چشم تو اندر سرای سپنج
چنین خیره شد از پی تاج و گنج
هوش مصنوعی: دو چشمان تو در دنیای پر از فریب و نیرنگ، بهطور عمیق و خیره به دنبال ثروت و جواهرات هستند.
بس ایمن شدستی برین تخت عاج
بدین یوز و باز و بدین مهر و تاج
هوش مصنوعی: تو بر این تخت زیبا و باارزش، با این یوز و باز و با این عشق و تاج، بسیار در امان شدهای.
جهانی کجا شربتی آب سرد
نیرزد دلت را چه داری به درد
هوش مصنوعی: جهان پر از لحظات ناب و شیرین است که در نظر آدمی ارزشمندند. اگر دل تو از چیزی رنج میبرد، دیگر چرا به درد و غم توجه کنی؟
هرآنکس که پیش من آید به جنگ
نبیند به جز دوزخ و گور تنگ
هوش مصنوعی: هر کسی که به من نزدیک شود و با من درگیر شود، جز آتش عذاب و قبر تنگ چیزی نخواهد دید.
بهشتست اگر بگروی جای تو
نگر تا چه باشد کنون رای تو
هوش مصنوعی: اگر بهشت را میخواهی، نگاهی به مقام و جایگاه تو بینداز، تا ببینی در حال حاضر نظر و اراده تو چیست.
به قرطاس مهر عرب برنهاد
درود محمد همیکرد یاد
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده است که نام محمد با مهر عربی بر روی کاغذ نوشته شده و این عمل یادآور اوست.
چو شعبه مغیره بگفت آن زمان
که آید بر رستم پهلوان
هوش مصنوعی: زمانی که شیر درندهای از درخت مغیره صدا زد، بر رستم پهلوان پیدا خواهد شد.
ز ایران یکی نامداری ز راه
بیامد بر پهلوان سپاه
هوش مصنوعی: یکی از شخصیتهای مشهور و نامدار ایرانی از راهی آمد و به سوی سردار و پهلوان سپاه راهی شد.
که آمد فرستادهای پیر و سست
نه اسپ و سلیح و نه چشمی درست
هوش مصنوعی: پیامآوری پیر و ناتوان آمد، نه اسب و سلاح و نه چشمی تیزبین دارد.
یکی تیغ باریک بر گردنش
پدید آمده چاک پیراهنش
هوش مصنوعی: یک تیغ باریک بر گردن او نمایان شده و پیراهنش را چاک داده است.
چورستم به گفتار او بنگرید
ز دیبا سراپردهٔ برکشید
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه به سخن او توجه کردم، مانند پردهای از دیبا (خاکی گرانبها) او را به نمایش گذاشتم.
ز زربفت چینی کشیدند نخ
سپاه اندر آمد چو مور و ملخ
هوش مصنوعی: از پارچهای بافته شده از طلا، رشتهای کشیده شد و سپاه مانند ملخ و مور وارد میدان شد.
نهادند زرین یکی زیرگاه
نشست از برش پهلوان سپاه
هوش مصنوعی: یک تخت طلا را زیر پایش گذاشتند و او بر روی آن نشسته است، همان قهرمان و سرپرست سپاه.
بر او از ایرانیان شست مرد
سواران و مردان روز نبرد
هوش مصنوعی: در میان ایرانیان، شش مرد شجاع و سوارکار وجود دارد که در روزهای نبرد و جنگ بسیار دلیر و توانمند هستند.
به زر بافته جامههای بنفش
بپا اندرون کرده زرینه کفش
هوش مصنوعی: با لباسهای بنفش زیبایی پوشیده و زیر آن، کفشهای زرین به پا دارد.
همه طوق داران با گوشوار
سرا پرده آراسته شاهوار
هوش مصنوعی: همه افرادی که در زنجیر هستند، با زیورهای زیبا و زینتهای دلفریب خود، محیط را به شکلی باشکوه و نظیف تزیین کردهاند.
چو شعبه به بالای پرده سرای
بیامد بران جامه ننهاد پای
هوش مصنوعی: زمانی که شاخهای به بالای پرده خانه نزدیک شد، پای خود را بر روی جامهای که در آنجا بود نگذاشت.
به عبارتی دیگر، این جمله نشان میدهد که با وجود نزدیک شدن به جایی، فرد از قرار گرفتن و آسیب رساندن به چیزها خودداری کرده است.
همیرفت برخاک برخوار خوار
ز شمشیر کرده یکی دستوار
هوش مصنوعی: او همچنان در حال حرکت بود و با پای برهنه روی زمین میرفت، در حالی که به خاطر ضربهای که از شمشیر خورده بود، یکی از دستانش آسیب دیده بود.
نشست از بر خاک و کس را ندید
سوی پهلوان سپه ننگرید
هوش مصنوعی: برانگاهش به زمین نشسته بود و هیچ کس را نمیدید، نه به سوی پهلوان و نه به سپاه.
بدو گفت رستم که جان شاددار
بدانش روان و تن آباد دار
هوش مصنوعی: رستم به او گفت که زندگی خوب و شاد را با دانش و آگاهی به دست بیاور و به سلامت و خوشی در زندگیات ادامه بده.
بدو گفت شعبه که ای نیک نام
اگر دین پذیری شوم شادکام
هوش مصنوعی: شعبه به او گفت: ای نام نیکو، اگر به دین روی بیاوری، خوشبخت و شادکام خواهی شد.
بپیچید رستم ز گفتار اوی
بروهاش پرچین شد و زرد روی
هوش مصنوعی: رستم از صحبتهای او فاصله گرفت و چهرهاش رنگ باخت و احساس ناراحتی کرد.
ازو نامه بستد بخواننده داد
سخنها برو کرد خواننده یاد
هوش مصنوعی: او نامهای آماده کرد و به خواننده داد تا سخنها را برایش بازگو کند، و خواننده نیز آن یادداشت را مطالعه کرد.
چنین داد پاسخ که او رابگوی
که نه شهریاری نه دیهیم جوی
هوش مصنوعی: او را بگو که نه سلطنتی دارد و نه تاج و تختی را میجوید.
ندیده سرنیزهات بخت را
دلت آرزو کرد مر تخت را
هوش مصنوعی: دل تو برای تخت و مقام آرزو میکند، اما سرنیزهات به کسی نرسیده که بختش را تحت تأثیر قرار دهد.
سخن نزد دانندگان خوارنیست
تو را اندرین کار دیدار نیست
هوش مصنوعی: سخن گفتن با افرادی که دانا هستند، زشت و بیارزش نیست. در این موضوع، تو توانایی دیدن و فهمیدن کامل را نداری.
اگر سعد با تاج ساسان بدی
مرا رزم او کردن آسان بدی
هوش مصنوعی: اگر سعد با تاج ساسانی به من حمله کرده بود، برای او جنگیدن با من آسان بود.
ولیکن بدان کاخترت بیوفاست
چه گوییم کامروز روز بلاست
هوش مصنوعی: اما آگاه باش که معشوقات وفادار نیست، چه میتوان گفت که امروز روز سختی است.
تو را گر محمد بود پیش رو
بدین کهن گویم از دین نو
هوش مصنوعی: اگر محمد (ص) در جلو باشد، به خاطر این سنت قدیمی، از دین تازهای برای تو سخن میگویم.
همان کژ پرگار این گوژپشت
بخواهد همیبود با ما درشت
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که حتی اگر فردی با شرایط خاصی مانند کژپشتی یا نواقص ظاهری مواجه باشد، باز هم میتواند با ما در ارتباط باشد و در کنار ما با قدرت و قاطعیت حضور داشته باشد. به عبارتی دیگر، ویژگیهای ظاهری یا ضعفها نمیتوانند مانع از ارتباط عمیقتری شوند.
تو اکنون بدین خرمی بازگرد
که جای سخن نیست روز نبرد
هوش مصنوعی: به زمان شادابی و خوشحالی خود برگرد، زیرا در این لحظه جایی برای گفتوگو نیست، روز مبارزه است.
بگویش که در جنگ مردن به نام
به از زنده دشمن بدو شادکام
هوش مصنوعی: به او بگو که مردن در جنگ با نام و افتخار بهتر از این است که در زندگی، دشمنی شادکام داشته باشی.