گنجور

بخش ۳

چو نزدیک شهر سمنگان رسید
خبر زو بشاه و بزرگان رسید
که آمد پیاده‌ گو تاج‌بخش
به نخچیرگه زو رمیدست رخش
پذیره شدندش بزرگان و شاه
کسی کاو بسر بر نهادی کلاه
بدو گفت شاه سمنگان چه بود
که یارست با تو نبرد آزمود
درین شهر ما نیکخواه توایم
ستاده بفرمان و راه توایم
تن و خواسته زیر فرمان تست
سر ارجمندان و جان آن تست
چو رستم به گفتار او بنگرید
ز بدها گمانیش کوتاه دید
بدو گفت رخشم بدین مرغزار
ز من دور شد بی‌لگام و فسار
کنون تا سمنگان نشان پی است
وز آنجا کجا جویبار و نی است
ترا باشد ار بازجویی سپاس
بباشم بپاداش نیکی شناس
گر ایدون که ماند ز من ناپدید
سران را بسی سر بباید برید
بدو گفت شاه ای سزاوار مرد
نیارد کسی با تو این کار کرد
تو مهمان من باش و تندی مکن
به کام تو گردد سراسر سخن
یک امشب به می شاد داریم دل
وز اندیشه آزاد داریم دل
نماند پی رخش فرخ نهان
چنان بارهٔ نامدار جهان
تهمتن به گفتار او شاد شد
روانش ز اندیشه آزاد شد
سزا دید رفتن سوی خان او
شد از مژده دلشاد مهمان او
سپهبد بدو داد در کاخ جای
همی بود در پیش او بر به پای
ز شهر و ز لشکر مهانرا بخواند
سزاوار با او به شادی نشاند
گسارندهٔ باده آورد ساز
سیه چشم و گلرخ بتان طراز
نشستند با رودسازان به هم
بدان تا تهمتن نباشد دژم
چو شد مست و هنگام خواب آمدش
همی از نشستن شتاب آمدش
سزاوار او جای آرام و خواب
بیاراست و بنهاد مشک و گلاب

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو نزدیک شهر سمنگان رسید
خبر زو بشاه و بزرگان رسید
هوش مصنوعی: وقتی به شهر سمنگان نزدیک شد، خبر او به شاه و بزرگان رسید.
که آمد پیاده‌ گو تاج‌بخش
به نخچیرگه زو رمیدست رخش
هوش مصنوعی: یکی از بزرگان که تاج و تخت می‌بخشید، به شکاری آمد و اسبش از او فرار کرده بود.
پذیره شدندش بزرگان و شاه
کسی کاو بسر بر نهادی کلاه
هوش مصنوعی: بزرگان و شاهان به استقبال او آمدند، کسی که کلاهی بر سر گذاشته بود و به مقام و منصبی دست یافته بود.
بدو گفت شاه سمنگان چه بود
که یارست با تو نبرد آزمود
هوش مصنوعی: شاه سمنگان از او پرسید: چه چیزی باعث شده که یارت با تو دلی پرآشوب داشته باشد و در نبرد تردید کند؟
درین شهر ما نیکخواه توایم
ستاده بفرمان و راه توایم
هوش مصنوعی: در این شهر ما به خاطر تو خوب می‌خواهیم و آماده‌ایم تا از تو پیروی کنیم.
تن و خواسته زیر فرمان تست
سر ارجمندان و جان آن تست
هوش مصنوعی: بدن و خواسته‌های ما در اختیار توست و سرنوشت بزرگ‌مردان و روح آنها وابسته به توست.
چو رستم به گفتار او بنگرید
ز بدها گمانیش کوتاه دید
هوش مصنوعی: رستم به سخنان او نگاهی انداخت و متوجه شد که دربارهٔ بدی‌ها فکرش بسیار کم است.
بدو گفت رخشم بدین مرغزار
ز من دور شد بی‌لگام و فسار
هوش مصنوعی: به او گفتم: چهره‌ام را به این دشت نما، زیرا که از من دور شد، بی‌زنجیر و بی‌فرمان.
کنون تا سمنگان نشان پی است
وز آنجا کجا جویبار و نی است
هوش مصنوعی: اکنون تا سمنگان، نشان از راهی است و از آنجا، جایی که جویبار و نی وجود دارد.
ترا باشد ار بازجویی سپاس
بباشم بپاداش نیکی شناس
هوش مصنوعی: اگر تو از من سوال کنی، شایسته است که من از نیکی تو قدردانی کنم.
گر ایدون که ماند ز من ناپدید
سران را بسی سر بباید برید
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد که من از نظر ناپیدا بمانم، باید سران بسیاری را از بین ببرم.
بدو گفت شاه ای سزاوار مرد
نیارد کسی با تو این کار کرد
هوش مصنوعی: شاه به او گفت: تو فردی شایسته‌ای هستی و هیچ‌کس جرأت این کار را با تو ندارد.
تو مهمان من باش و تندی مکن
به کام تو گردد سراسر سخن
هوش مصنوعی: ای دوست، تو مهمان من باش و عجله نکن؛ زیرا تمام گفتگوها به خوشی تو ختم خواهد شد.
یک امشب به می شاد داریم دل
وز اندیشه آزاد داریم دل
هوش مصنوعی: امشب با خوشحالی در کنار جام شراب هستیم و دل‌هایمان را از هر گونه فکر و نگرانی آزاد کرده‌ایم.
نماند پی رخش فرخ نهان
چنان بارهٔ نامدار جهان
هوش مصنوعی: چراغی که همیشه روشن است دیگر در سایه نمی‌ماند و نام و یادش در دل‌ها و زبان‌ها باقی می‌ماند.
تهمتن به گفتار او شاد شد
روانش ز اندیشه آزاد شد
هوش مصنوعی: تهمتن با شنیدن صحبت‌های او خوشحال شد و ذهنش از فکر و نگرانی‌ها رها گردید.
سزا دید رفتن سوی خان او
شد از مژده دلشاد مهمان او
هوش مصنوعی: مهمان خوشحال به سمت خانه او رفت، زیرا از خبر خوب و دلپذیری که دریافت کرده بود، شایسته چنین سفر و دیداری شده بود.
سپهبد بدو داد در کاخ جای
همی بود در پیش او بر به پای
هوش مصنوعی: فرمانده در کاخ به او مقام و جایگاهی دُ داده بود و او در جلوی او به احترام ایستاده بود.
ز شهر و ز لشکر مهانرا بخواند
سزاوار با او به شادی نشاند
هوش مصنوعی: از شهر و لشکر، شخصیت‌های بزرگ و ارزشمند را دعوت کن تا با او به شادی و خوشحالی بنشینند.
گسارندهٔ باده آورد ساز
سیه چشم و گلرخ بتان طراز
هوش مصنوعی: نوشیدنی سکرآوری آورده است و به همراه آن کسی با چشم‌های تیره و چهره‌ای زیبا، مانند بت‌های افسانه‌ای، حضور دارد.
نشستند با رودسازان به هم
بدان تا تهمتن نباشد دژم
هوش مصنوعی: نشسته‌اند با کسانی که رودها را می‌سازند تا وقتی تهمتن (رستم) در آنجا نیست، کارهای خود را انجام دهند.
چو شد مست و هنگام خواب آمدش
همی از نشستن شتاب آمدش
هوش مصنوعی: وقتی که مست شد و وقت خوابش رسید، از نشستن بی‌حوصلگی به او دست داد.
سزاوار او جای آرام و خواب
بیاراست و بنهاد مشک و گلاب
هوش مصنوعی: او لایق جایگاهی آرام و زیباست که با مشک و گلاب تزئین شده باشد.

خوانش ها

بخش ۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1388/12/09 09:03
یعقوب خاوری

در بیت دوم نخچیرگه و در بیت 11 ایدون که درست است.
---
پاسخ: با تشکر، «نخچرگه» و «ایدونک» با پیشنهادهای شما جایگزین شدند.

1395/06/14 23:09
علیرضا م

سلام بیت آخر رو من اشتباه میخونم یا واو از وزن خارجه؟
به نظرم باید اینگونه باشد:
بیاراست ، بنهاد مشک و گلاب

1395/08/14 13:11
رامین

بعد از
پذیره شدنش بزرگان و شاه کسی کاو به سر برنهادی کلاه
بهد از این بیت در کتاب من شعر زیر امده
همی گفت هر کس ک :این رستم است ؟وگر افتاب سپیده دم است
بنظرم با اهنگ شعر جور در میاید لطفا این بخش را تصیح کنید ممنون میشم

1396/04/19 22:07
داریوش ابونصری

درست این بیت چنانکه استاد بهرام مشیری گفته اند باید چنین باشد
چو شد مست و هنگام خواب آمدش
همی از نشستن شتاب آمدش (نادرست)
چو شد مست و هنگام خواب آمدش
سوی خواب از می شتاب آمدش (درست)
مصرع دوم بیت نخست که نادرست و بی معنیست و در بیت دوم میبینید که نوشیدن می در او باعث شتاب در خواب آمدن شده است که چم درستی دارد.
.

1396/04/19 23:07
بی سواد

جناب داریوش
این آقای بهرام مشیری کیست و استاد کدام دانشگاه است؟
با پوزش از تصدیع

1396/04/19 23:07
۷

درست این بیت:
1=چو شد مست و هنگام خواب آمدش
2=دمی از نشستن شتاب آمدش
1-چو مست شد و خواب سراغش آمد
2-دمی چند از نشستن بلند شد.یعنی خیلی زودتر از روال بلند شد
فردوسی به ما میفهماند که رستم زود مست و خراب شده و اینکاره نبوده
اینگونه چسبیده خوانده میشود:چو شد مست و هنگام خواب آمدش دمی از نشستن شتاب آمدش
و در بیت بعد:
سزاوار او جای آرام و خواب
بیاراست و بنهاد مشک و گلاب

1396/04/19 23:07
nabavar

بی سواد عزیز
پیوند به وبگاه بیرونی
این آدرس سایت آقای مشیری ست
روزهای 4 شنبه شاهنامه خوانی دارد
شاد باشید

1396/04/20 00:07
بی سواد

حسین گرامی
سپاس می گزارم ،
حدیث استادی ناگفته ماند.

1396/04/20 21:07
nabavar

بیسواد جان
لقب استاد را تنها به دانشگاهیان نمی دهند
هر که در کاری سرآمد و ماهر بود به این لقب مفتخر می گردد . استاد بنا ، استادآهنگر ، استاد ،،،،
ولی ایشان : ا مهندس شیمی ست از آمریکا ، متبحر در تاریخ ، مغلطه شناس مبرز ، محقق در دین اسلام ، موسیقی شناس و نویسنده
غیر ازینها زبان آوریست منطقی
پایا باشید
،

1396/04/22 18:07
بیسواد

حسین گرامی
با اوصافی که فرمودید ، ابر استادند
سایه شان بر سر شاگردان مسدام
روزگار بکام

1396/04/22 18:07
بیسواد

مستدام

1399/12/13 01:03
علی

سلام
در بیت 17مصراع اول خان به معنای مرحله،انسان بزرگ، و...است درحالی که مبایست خوان که به معنایذسفره است بکار برود چرا؟؟؟؟اگه کسی میتونه جواب بده

1399/12/13 16:03
میر ذبیح الله تاتار

سلام بر همه عزیزان
بیت و داستان رستم زمان خوب می چسپد که مکان های تاریخی را از نزدیک مشاهده فرمای
من از شهر سمنگان و از منطقه‌ی زیبای تخت رستم هستم
آن کوه که رخش رستم ناپدید شد به اسم کوه بست مسماست، وتخت رستم در فاصله یک کیلومتری منزل مان است که از سنگ ساخته شده است و خواندان ابیات شاهنامه در سالون های تخت رستم کیف دیگری دارد.

1401/08/17 13:11
مهدیار اوتادی

توانست

1401/08/17 13:11
مهدیار اوتادی

افسار

1401/08/17 13:11
مهدیار اوتادی

فرخ مبارک