برگردان به زبان ساده
به آوردگه رفت نیزه بکفت
همی ماند از گفت مادر شگفت
هوش مصنوعی: به میدان جنگ رفت و چنگ در دست گرفت، اما به یاد صحبتهای مادرش شگفتزده ماند.
یکی تنگ میدان فرو ساختند
به کوتاه نیزه همی بافتند
هوش مصنوعی: میدان کوچک را یکی تنگ کرده بودند و با نیزهای کوتاه، آن را محاصره کرده بودند.
نماند ایچ بر نیزه بند و سنان
به چپ باز بردند هر دو عنان
هوش مصنوعی: دیگر هیچ چیز بر نیزه نمانده و هر دو کنترل را به سمت چپ بردند.
به شمشیر هندی برآویختند
همی ز آهن آتش فرو ریختند
هوش مصنوعی: با شمشیر هندی به نبرد رفتند و از آهن، آتش به زمین ریختند.
به زخم اندرون تیغ شد ریز ریز
چه زخمی که پیدا کند رستخیز
هوش مصنوعی: زخمهایی که در دل داریم، بهطور پنهان و بیصدا عمیق هستند و گاهی وقتها میتوانند به پاسخی بزرگ و شدید منجر شوند.
گرفتند زان پس عمود گران
غمی گشت بازوی کندآوران
هوش مصنوعی: پس از آن، تیرک سنگینی را برداشتند و غم بزرگی بر دوش کسانی که در تلاش بودند قرار گرفت.
ز نیرو عمود اندر آورد خم
دمان باد پایان و گردان دژم
هوش مصنوعی: باد به شدت و به صورت قوی باعث میشود که ستون و پایهها خم شوند و فضا را پر از گرد و غبار کند. در این شرایط، حالت ناامیدی و دلزدگی ایجاد میشود.
ز اسپان فرو ریخت برگستوان
زره پاره شد بر میان گوان
هوش مصنوعی: از اسبان، زین و زره ها به زمین افتاد و در وسط میدان، زره ها پاره شدند.
فرو ماند اسپ و دلاور ز کار
یکی را نبد چنگ و بازو به کار
هوش مصنوعی: اسب و دلاور در کارهای خود ناتوان ماندند، زیرا یکی از آنها به توانایی و نیروی خود اعتماد نکرد.
تن از خوی پر آب و همه کام خاک
زبان گشته از تشنگی چاک چاک
هوش مصنوعی: تن انسان به خاطر ویژگیهای آبی و رطوبتی خود، در حالی که به طور کامل از زمین و خاک تشکیل شده، به شدت از تشنگی رنج میبرد و پوست آن به خاطر کمبود آب ترک خورده است.
یک از یکدگر ایستادند دور
پر از درد باب و پر از رنج پور
هوش مصنوعی: یک نفر و فرزندش در کنار هم ایستادهاند، هر دو درگیر درد و رنج هستند.
جهانا شگفتی ز کردار تست
هم از تو شکسته هم از تو درست
هوش مصنوعی: دنیا نتیجه اعمال توست، که هم از سوی تو به اشتباه رفته و هم درست انجام شده است.
ازین دو یکی را نجنبید مهر
خرد دور بد مهر ننمود چهر
هوش مصنوعی: از این دو گزینه، یکی را انتخاب نکنید؛ چون محبت و عقل، هر کدام به نوعی شما را از مسیر درست دور میکنند و چهرهی واقعی را نشان نمیدهند.
همی بچه را باز داند ستور
چه ماهی به دریا چه در دشت گور
هوش مصنوعی: بچه به خوبی قادر است بداند که هر حیوانی در کجا و چه شرایطی زندگی میکند؛ مثل اینکه ماهی در دریا و موجودات دیگر در دشتها زندگی میکنند.
نداند همی مردم از رنج و آز
یکی دشمنی را ز فرزند باز
هوش مصنوعی: مردم از عذاب و سختی آگاه نیستند و نمیدانند که ممکن است دشمنی به فرزندی نزدیک شود و او را آزار دهد.
همی گفت رستم که هرگز نهنگ
ندیدم که آید بدین سان به جنگ
هوش مصنوعی: رستم میگوید که هرگز نهنگی را ندیدهام که به این شکل وارد میدان نبرد شود.
مرا خوار شد جنگ دیو سپید
ز مردی شد امروز دل ناامید
هوش مصنوعی: امروز دیگر شجاعت و مردانگی برای من ارزشی ندارد و جنگ با دیو سپید برایم زشت و بیمعنا شده است؛ زیرا دلم از ناامیدی پر شده است.
جوانی چنین ناسپرده جهان
نه گردی نه نامآوری از مهان
هوش مصنوعی: در جوانی، اگر انسان ناپخته و بیتوجه باشد، نه در زندگی به موفقیت میرسد و نه در میان بزرگان و بزرگان نامی از او خواهد بود.
به سیری رسانیدم از روزگار
دو لشکر نظاره بدین کارزار
هوش مصنوعی: در این روزگار، دو گروه را به تماشا آوردم تا وضعیت این جنگ و نبرد را ببینند و قضاوت کنند.
چو آسوده شد بارهٔ هر دو مرد
ز آورد و ز بند و ننگ و نبرد
هوش مصنوعی: وقتی هر دو مرد از سختیها و مشکلات رهایی یافتند و از بار سنگین نبرد و زخم و ننگ آزاد شدند.
به زه بر نهادند هر دو کمان
جوانه همان سالخورده همان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر دو جوانه و کمان، به نوعی از یکدیگر تاثیر میپذیرند، به طوری که آنچه که در جوانی به وجود میآید، در پیری هم وجود دارد. به عبارت دیگر، در وجود هر چیز جوان، آثار آنچه قدیمی و سالخورده است نیز دیده میشود.
زره بود و خفتان و ببر بیان
ز کلک و ز پیکانش نامد زیان
هوش مصنوعی: زره و لباس جنگ و شیرینی بیان او، از قلم و تیرهایش هیچ زیانی نرسید.
غمی شد دل هر دو از یکدگر
گرفتند هر دو دوال کمر
هوش مصنوعی: هر دو دلشان از یکدیگر غمگین شد و هر کدام برای حمایت از دیگری، کمر خود را محکم بستن.
تهمتن که گر دست بردی به سنگ
بکندی ز کوه سیه روز جنگ
هوش مصنوعی: اگر تهمتن (رستم) دستش به سنگ بیفتد، آن را از کوه برمیدارد و در روز نبرد از آن استفاده میکند.
کمربند سهراب را چاره کرد
که بر زین بجنباند اندر نبرد
هوش مصنوعی: سهراب کمربندش را محکم کرد تا بتواند در نبرد بر روی زین اسبش حرکت کند.
میان جوان را نبود آگهی
بماند از هنر دست رستم تهی
هوش مصنوعی: در میان جوانان، کسی از هنر و مهارت رستم آگاه نیست و نمیتواند از آن بهرهمند شود.
دو شیراوژن از جنگ سیر آمدند
همه خسته و گشته دیر آمدند
هوش مصنوعی: دو جنگجوی قوی پس از نبرد، به شدت خسته و فرسوده به خانه برگشتند و دیر رسیدند.
دگر باره سهراب گرز گران
ز زین برکشید و بیفشارد ران
هوش مصنوعی: سهراب بار دیگر گرز سنگینی را از زین برداشت و آن را به نیرومندی بر زمین کوبید.
بزد گرز و آورد کتفش به درد
بپیچید و درد از دلیری بخورد
هوش مصنوعی: با ضربهای محکمی به کتفش آسیب زد و او دردی را احساس کرد که ناشی از شجاعتش بود.
بخندید سهراب و گفت ای سوار
به زخم دلیران نهای پایدار
هوش مصنوعی: سهراب لبخندی زد و به سوار گفت: تو در برابر زخم دلیران استواری نداری.
به رزم اندرون رخش گویی خرست
دو دست سوار از همه بترست
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، رخش به گونهای مینماید که انگار سوارکارش از همه بیشتر میترسد.
اگرچه گوی سرو بالا بود
جوانی کند پیر کانا بود
هوش مصنوعی: هرچند که جوانی همچون سرو استوار و بلند قامت به نظر میرسد، اما در واقع میتواند همانند یک فرد پیر و خسته باشد.
به سستی رسید این ازان آن ازین
چنان تنگ شد بر دلیران زمین
هوش مصنوعی: از آنچه که روی داده، به نظر میرسد که اوضاع به شدت برای دلیران زمین دشوار شده است.
که از یکدگر روی برگاشتند
دل و جان به اندوه بگذاشتند
هوش مصنوعی: دل و جان از یکدیگر چهره برگرفتند و به غم و اندوه سپرده شدند.
تهمتن به توران سپه شد به جنگ
بدانسان که نخچیر بیند پلنگ
هوش مصنوعی: تهمتن (رستم) به سوی سرزمین توران برای جنگ رفت به گونهای که مانند یک شکارچی است که در کمین پلنگ نشسته است.
میان سپاه اندر آمد چو گرگ
پراگنده گشت آن سپاه بزرگ
هوش مصنوعی: در میان لشکر، مانند یک گرگ وارد شد و باعث شد که آن سپاه بزرگ متفرق و پراکنده شود.
عنان را بپچید سهراب گرد
به ایرانیان بر یکی حمله برد
هوش مصنوعی: سهراب با شجاعت و فراست خود، به ایرانیان حمله کرد و کارزار را به دست گرفت.
بزد خویشتن را به ایران سپاه
ز گرزش بسی نامور شد تباه
هوش مصنوعی: تیمی به ایران حمله کرد و با خشونت خود، بسیاری از نامداران را نابود ساخت.
دل رستم اندیشهای کرد بد
که کاووس را بیگمان بد رسد
هوش مصنوعی: رستم در دلش اندیشهای کرد و به این نتیجه رسید که به احتمال زیاد کاووس دچار مشکل یا گرفتاری خواهد شد.
ازین پرهنر ترک نوخاسته
بخفتان بر و بازو آراسته
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جوانی یک جوان بااستعداد اشاره دارد که به وضوح درخشان و پر جنب و جوش است. او در حال استراحت است و در عین حال قدرت و انرژی خود را نشان میدهد.
به لشکرگه خویش تازید زود
که اندیشهٔ دل بدان گونه بود
هوش مصنوعی: زود به سمت اردوگاه خود رفت، زیرا دلش به گونهای دیگر فکر میکرد.
میان سپه دید سهراب را
چو می لعل کرده به خون آب را
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، سهراب را دید که مانند آبی شیرین و قرمز به رنگ لعل (یاقوت) در خون غوطهور شده است.
غمی گشت رستم چو او را بدید
خروشی چو شیر ژیان برکشید
هوش مصنوعی: وقتی رستم او را دید، اندوهی به دلش نشست و مانند شیر، صدایی بلند و پرخروش از خود برآورد.
بدو گفت کای ترک خونخواره مرد
از ایران سپه جنگ با تو که کرد
هوش مصنوعی: او به او گفت: ای ترک بیرحم، مردی که از ایران با تو جنگ کرد، کدامین سپاه بود؟
چرا دست یازی به سوی همه
چو گرگ آمدی در میان رمه
هوش مصنوعی: چرا به همه چیز دست دراز میکنی و مانند گرگی به دنباله گوسفندها میگردی؟
بدو گفت سهراب توران سپاه
ازین رزم بودند بر بیگناه
هوش مصنوعی: سهراب به آن فرد میگوید که سپاه توران از این جنگها دور هستند و بیگناه هستند.
تو آهنگ کردی بدیشان نخست
کسی با تو پیگار و کینه نجست
هوش مصنوعی: تو به ظالمان آ harming کردارانه متوجه شدی، ولی هیچکس از ابتدا با تو دشمنی نکرد و کینهای نداشت.
بدو گفت رستم که شد تیرهروز
چه پیدا کند تیغ گیتی فروز
هوش مصنوعی: رستم به او گفت: روزهای تیره و سخت چه فایدهای دارد؟ آیا میتوان در این روزها به پیروزی دست یافت؟
برین دشت هم دار و هم منبرست
که روشن جهان زیر تیغاندرست
هوش مصنوعی: در این دشت هم نیک و هم بد وجود دارد، زیرا دنیا زیر فشار و تهدید قرار دارد.
گر ایدون که شمشیر با بوی شیر
چنین آشنا شد تو هرگز ممیر
هوش مصنوعی: اگر شمشیر به بوی شیر اینگونه آشنا شود، هرگز نخواهی مرد.
بگردیم شبگیر با تیغ کین
برو تا چه خواهد جهان آفرین
هوش مصنوعی: بیایید در سپیدهدم با قدرت انتقام حرکت کنیم و ببینیم که آفریدگار جهان چه تقدیری برای ما مقرر کرده است.