بخش ۱۸
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
احمدغزالی برادرامام محمدغزالی روبه شاگردانش کردوگفت تمام آنچه راکه دراین چهل سال برروی این تخته پاره به شما آموختم فردوسی آنردردوبیت گفته وآن اینست:
زروذگذرکردن اندیشه کن / پرستیدن دادگرپیشه کن
بترس ازخداومیازارکس/ره رستگاری همین است وبس
سلام
به نظر من شما کارتون تحریف شعرهای ایرانی است
چون من در بسیاری از شعرهای و به یاد ماندنی شاعران بزرگ دیدم که شعر رو اشتباه نوشتید و با وجود تذکراتی که به شما دادند بیت اشتباه رو تغییر ندادید
و حالا هم که در شعر فردوسی
به نیکی درآی و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
خودتون ببینید چی نوشتید
امیدوارم خدا شما رو به راه راست هدایت کند
درود بر شما منبع کاغذی در بالا موجود در همین سایت و بسیاری از متون قدیمی بترس از خدای و میازار کس در بیت قبلی هم پرستش دادگر آمده هرچند نمیشه به یقین گفت کدام کلمه را خود شاعر بیان کرده ، ولی اینکه از خیلی ها شنیدیم دلیل نمیشه مثل شعر چو ایران نباشد تن من مباد که جعلی و منسوب به حکیم فردوسی که خیلی ها به اشتباه از فردوسی نقل کردند و دهان به دهان چرخیده
واقعا جای تاسف داره ک اینجور ناشیانه شعر رو تحریف کردن
هنر دوست بزرگوار و دلسوزم باید شما هم زمانی صرف کنی و تارنمایی به پای کنید و اندیشه خودتان را بگسترانید و گرنه همین جا با ما نرمتر می شود به ویرایش بپردازی و خرسندمان کنی .تنها یک قانون داریم احترام
سلام
آقای پروفسور گوهری عزیز،
اولا، لطفا از لینک زیر صدای پروفسور الهی قمشه ای را دانلود کنید و مطالعه نمایید
پیوند به وبگاه بیرونی
ثانیا، لطفا متنی را که در جواب تایپ کرده اید را مطالعه نمایید و ببینید که چه کسی توهین آمیز سخن می گوید، عبارات شما "کلام سخیف" "بی ادب" "گستاخ" و اشاراتی برای کوچک کردن بنده که من به جزئیات نمی پردازم که متن شما قابل دسترس و مطالعه هست و شما را دعوت می کنم که مجددا مطالعه نمایید تا ببینید که چه کسی بی ادب صحبت می کند
ثالثا، توضیحی در رابطه با ادب به شما بدهم، که ادب عبارت است از هر گونه رفتاری که یک روح پاک از خود نشان می دهد و اگر روحی پاک و پالوده نباشد هر چقدر سعی کند از عبارات پیچیده و اصطلاحات سنگین و لغوی در سخن استفاده کند هیچ تاثیری در مخاطب ندارد و غرض آن روحی که به صفا نرسیده در سخنش پیداست
غرض ها تیره دارد دوستی را
غرض ها را چرا از دل نرانیم
و غرض شما این بود که بفرمایید که چقدر باسوادید و من چقدر نا آگاه و بی سوادم که البته سطح معرفت انسان ربطی میزان سواد وی ندارد
چرا که الان من و شما از حافظ و مولانا ممکن است سواد بیشتری داشته باشیم ولی دلیل نمی شود که به معرفت آنان رسیده باشیم
رابعا، انتقاد من در یک مورد نبود
در اولین بیت مولانا
بشنو از نی چون حکایت می کند وز جدایی ها شکایت می کند
اشتباه وجود دارد که نوشته اند
بشنو از نی چون شکایت می کند وز جدایی ها حکایت می کند
البته شاید شما متوجه فرق این دو بیت نشوید چون عارف نیستید ولی عرفا می دانند که هیچ عارفی هرگز شکایت نمی کند و تنها شکایت عرفا از دوری و جدایی حضرت حق است
من ز جان جانان شکایت می کنم
نیم شاکی بل روایت می کنم
و در اولین بیت شعر سعدی
به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین
نوشته شده
به نام خداوندی که جان آفرید حکیم سخن در زبان آفرید
که فصاحت سعدی را زیر سوال برده اند
و قبلا من با مدرک تذکراتی داده بودم که هیچ اصلاح نشد
و در نهایت ، این دوست عزیز مالک این سایت که نیت خیری هم دارند نباید از گفته من ناراحت شوند اگر واقعا طالب خدمت به فرهنگ و هنر ایران هستند
چرا که به قول حافظ
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
و خود من سالها در این راه طی طریق کردم و اگر حرفی می زنم خالی از هر گونه غرض است و اگر الان اینها را می نویسم چون حقیقتا شما را دوست دارم و بر خلاف شما قصد هیچگونه توهین و بی احترامی هم ندارم و میزان سوادم هم به رخ کسی نمی کشم چرا که من واقعا عاشق سعدی هستم و برای حفظ سخن او به آن عمل می کنم که او گفته
دو صد گفتار چو نیم کردار نیست
و اگر نبود اینکه
عاشق بر همه عالم که همه عالم ازوست
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
اکنون به میزانی که شما وقت گذاشتید و پاسخ تایپ کردید وقت نمی گذاشتم تا پاسخ شما را بدهم
و در پایان عرض می کنم
خدا شما را به راه راست هدایت کند
توهین نیست من خودم هر روز این جمله را در حق خودم می گویم
به قول مولانا
لنگ و لوک و چفته شکل و بی ادب
سوی او می غیژ و او را می طلب
و به قول شاعر دیگری
پست و مست و بت پرست و بول الهوس
کور و کژ رو سوی آن دردانه کس
..!.. والسلام
این هم لینک جایگزین
پیوند به وبگاه بیرونی
و این هم لینک تمام سخنرانی های موجود استاد الهی قمشه ای
پیوند به وبگاه بیرونی
موفق باشید
با سلام خدمت همه بزرگواران
البته بزرگواران، نه اونهایی که خیال می کنن بزرگوارن و خیلی با سواد
نوشته های دوستان رو خوندم و لازم دیدم چند تا نکته یادآوری کنم
البته اگه جسارتی به برخی از دوستان میشه پیشاپیش عذرخواهی می کنم
آقای شمس!!!! ....
بقیشو نمی نویسم چون حقی ندیدم
حق اون نیست که خودتو حق بدونی و دیگران رو ناحق
در مورد حق و ناحق بودن کسی بهتره که اطرافیان قضاوت کنند.
من در نوشته های هنردوست عزیز هیچ بی ادبی ندیدم
در ضمن در نوشته دوستمون کیخا هم هیچ اشاره ای به بی ادبی ندیدم و فقط تذکری بود بابت نحوه گفتن و ایراد گرفتن که به نوعی اشاره ای به جا بود.
اما اینکه شعری رو تحریف کنی با اینکه لغتی رو درش اشتباه بنویسی خیلی فرق می کنه که کار شما اولی بود و کار آقا یا خانم هنردوست دومی!
دوم اینکه هرچند می گن شنیدن کی بود مانند دیدن اما باید عرض کنم که نحوه شنیدن و یا چگونگی شنیدن خیلی مهمه و چه بسا خیلی کارآمد تر از دیدن و یا خوندن باشه حال اینکه کسی که خیلی مطالعه داره و خیلی می خونه نباید حداقل اشتباه تایپی داشته باشه!! البته اشتباه تایپی با غلط نوشتن خیلی فرق می کنه که بخوای جای "ذ" از "ز" استفاده کنی!!!
من با این کار که بیام این مسئله رو بیان کنم به شدت مخالفم اما اینو فقط به این دلیل گفتم که شما دقیقا از همین روش سطحی و بسیار زشت برای خرد کرد طرف مقابلتون استفاده کردید و خواستم بدونید که اصلا کار جالبی نیست.
اما نکته دیگه اینکه مسئول سایت رو وارد این قضیه کردن هیچ لزومی نداشت و منو به یاد این مثل که " گیرم پدر تو بوده فاضل .... " انداخت.
نکته دیگه اینکه دوست بزرگوارم اینکه بگی من از نسخه تحریف شده بیتی رو قرار دادم عذر بدتر از گناهه چرا که ما داریم درباره شاهنامه بوستان گلستان و ... صحبت می کنیم نه کتاب اول و دوم ابتدائی و کاش کسانی که ادعای سواد و علم و دانش می کنن می رفتند و با تحقیق و مطالعه و جستجوی بیشتر منبع اصلی رو پیدا می کردند و بعد درباره اش صحبت می کردند.
و در آخر روی صحبتم با هنردوست
دوست عزیز همیشه شنیدن حرف حق تلخه و بعد از شنیدنش از طرف مقابل انتظار همه نوع واکنش و ایراد گرفتن میره و شما هم بهتر بود جای هیچ گونه ایرادی باقی نمی ذاشتی< هرند که به نظر من این ایرادات هیچ کدوم ارتباطی به اصل موضوع نداشت.
در هر صورت خدا همه مارو به راه راست هدایت کنه
م.ح
...کان را که خبر شد خبری باز نیامد
به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
امروز با خودم داشتم می اندیشیدم که رستگاری از ریشه رستن به معنای جان به در بردن است نه دقیقا سعادت، یعنی از گزند در امان بودن...
و ناگهان به یاد واژه rescue به معنای نجات یافتن افتادم که شبیه واژه رستن است!
و صفت رستگار معادل واژه rescued صفت مفعولی به معنای رسته یا نجات یافته است.
و چقدر این سخن حکیم علمی و درست به نظر میرسد.
اگر به نیکی گرایی و کسی را میازاری یحتمل از گزند در امان خواهی بود و در حاشیه امنی خواهی زیست ولی الزاما سعادتمند نخواهی شد.
چرا که سعادتمندی به هزاران عامل دیگر بستگی دارد. یک احساس درونی بسیار پیچیده است و تحت تاثیر حوادث بیشمار روزگار...
وقتی آدم میبینه یه نفر که سالها درگیره حافظ و سعدی بوده اینجوری از بالا به مردم نگا میکنه نا امید میشه که بخواد راه ادبیات رو پیش بگیره
جناب پرفسوووووووووووور بزرگ و جلیل القدر نکن این کارو که امثال من که میخوایم بیایم تو این راه دل زده و ناامید بشیم من هر جای دیگه انتظار شنیدن این حرفارو داشتم الا اینجا که محفل ادبیه
بقول دوست با معرفتمون خدا ایشالا همه رو به راه راست هدایت کنه
سلام و درود
دوستان بر سر مصرعی مناظره می کنند و خاطر یکدیگر را با کنایه های ناخوش آیند می آزارند که پیام اصلی اش آزار ندادن یکدیگر است.
التماس تفکر
از استاد گرانقدری که زحمت کشیده و این سایت را با صرف سرمایه و زمان بسیار تهیه کرده و در اختیار عموم قرار داده اند بسیار متشکرم و از اینکه فهمیدم سالهاست در حفظ و نشر فرهنگ غنی ایران عزیزمان زحمت میکشند از ایشان ممنونم و امیدوارم سالها زنده باشند .
بسمه رب السماوات والارض
با سلام
فرهنگ سرکوبگرانه رضا قلدور ملعون (رضا شاهی دیکتاتوری!) سالها کاردارد که از سیستم مردم ما خارج شود . چون به ما به عنوان یک فرد حق و احترام گذاشته نشده و ما ملتی تو سری خور بار آمدیم! همه عقده داریم که بگیم: من هم هستم! من هم می فهمم! ... و حق فقط با من است ... و به من و نظرم احترام بگذارید!
مردمی که حق نطق کشیدن هم نداشتند حالا هر جا بشه منم منم ها گل میکنه!
این ریشه اصلی درد و تفرقه و این مانع پیروزی ما ملت است
چون تا وقتی این عقده در ما با شد دو ایرانی با هم نخواهند توانست واقعا متحد شوند... و وای بر مردمی که نتوانند با هم به توافق برسند. نتیجه = ملت شریف (تو سری خور) ایران!
اما منطقی و درست و علمی نظر ها را روی هم ریختن بدون شخصی برخورد کردن و به نتیجه مفید برای همه رسیدن است که باید هدف همه ما باشد نه آنچه ما اینجا و دور ایران شاهد آنیم.
ما فرهنگ غنی داریم که بر اساس اسلام و قرآن استواراست و غربی و شرقی ها تا هزاران سال هم به گرد متفکرین ما نخواهند رسید!
اما متاسفانه خودمان طوطی وار میخوانیم و نه عمل میکنیم و نه بکار میبریم!
پیشنهاد (به قول امام راحل رحمت الله علیه) یک (ما هیچیم!) به همه ملت ایران و مسلمین جهان:
1. اول توکل کنیم به خدا
2. همه برای همه نقطه قدرت باشیم
بخصوص در دوران فعلی و نیز در آینده
چه : بترس ازخدا ومیازارکس
و چه : به نیکی درآی و میازار کس
اصل انسان بودن است
عین حکایت : استای مسگری که شاگردش هی بهانه می آورد که از زیر کار شانه خالی کند ... و آخر به او گفت:
تو بدم ! بمیر و بدم!
حالا هم سعی کنیم با هم خوب باشیم و مردم آزاری نکنیم اصل این است.
بعد هم کسی که از خدا بترسد به نیکی درآمده و بالعکس! و به هر حال چنین فردی مردم آزاری نمی کند!
ما ایرانی ها مته روی خشخاش میزاریم! یک نمونه اش همین گنجوره! اما بعد اینهمه زحمت نه با هم (متحدانه) به نتیجه گیری درست دست پیدا میکنیم و نه قطره ای از خشخاش و شیرینی کلام را میچشیم!
پس بیاییم و اتحاد و به قول امام راحل و قرآن کریم وحدت کلمه را از همینجا شروع کنیم..!!!!
وقتی به عنوان یک ملت به این انسجام رسیدیم به همه چیز نیز خواهیم رسید انشالله تعالی.
خیر پیش.
امروز ما ز گفتن پاسخ بپوزشیم
از کرده و ز رفته مپندار دلخوشیم
از دیده و ز سوز جگر خون تراوشیم
در آتشیم و همچو گدازه بجوششیم
چندانکه مینکوهی سزای نکوهشیم
این جا زیر سایه شاهنامه بزرگ نشسته ای باورهای دشمنانه خویش را میپراکنی و از شاهی رفته که مایه ابادانی ایران بود بد میگویی
خدای را سپاس که مردم آن شاه را بیاد دارند و بهشت شما را هم دیدند و میسنجند و دانایان دانند که قلدر و زورگر و ستمگر که بود
میان رضاشاه و خوبانی که یاد کردی نفرین به بدترینشان و بدترینشان برخی بهترینشان
میرمی از نیک و بد دیگران ؟ / آن همه در توست ز خود میرمی
حضرتنا مولانا روحنا فدا جلال الدین محمد قدس سره الشریف فتبارک تعالی خالقهُ
لا اله الا الله!
خیلی جالبه چون بنده همیشه به مردم عزیز میگم:
همه برای هم نقطه قدرت باشیم!
و اینجا تایپ شد:
همه برای همه نقطه قدرت باشیم!
اما در اصل هر دو یکی است! فرقی نداره. مهم باز کردن گره کار یکدیگر است.
چون جایی خواندیم:
هزار فرشته بوسه بر آن دست میزنند
کز کار خلق یک گره بسته وا کند
البته این هم ( به اصطلاح از خود حقیر است!) هرچند که ما هیچیم و همه از اوست! ... گفت بگو و گفتیم:
(کسی که از جلوی پای کسی سنگی را بردارد خدا کوه را از جلوی پایش بر میدار! )
خیر پیش.
سلام
آقای پروفسور شمس ..... من بارها و بارها در این سایت خوب و مفید نوشته های شما رو نیز از نظر گذروندم اما متاسفانه چیزی که بیشتر از همه رخ می نمود، غرور و خود پسندی و از همان بالا نگاه کردن شما بود. انسان خوبه که در هر مرحله ای که هست متواضع باشه. اینو میگم که به خود بیایید. نزدیک به همه ی نوشته هاتون همین جوریه. راستش درس خوندن و تدریس توی ولایت امریکا (که پارسی را در پارس باید آموخت) و فلان مدرک از فلانجا چه ارزشی داره وقتی که وسیله ای باشه برای غرور و خودپسندی و کوچیک کردن دیگران؟ در این بخش شما به اوج غرور و توهم ناشی از خودپسندی رسیده اید. و این بسیار بسیار چهره ی زشتی داره تو این فضای ادبی. خاکی باش درویش! تا دوست داشتنی تر باشی. این نوشته هام نتیجه تصویرپردازی خودتان بود در نوشته هاتون. ببخشید اگه رنجیده خاطر شدی.
جناب شمس،
یک درخواست دوستانه،
اگر بردن نام دانشگاههایی که سرکار در آنها در علوم انسانی و فلسفه و ادبیات پارسی، و بعد مثنوی و فلسفه تحقیق و ندریس می کرده اید
ممکن است خدای ناکرده مشکلاتی برایتا ن ایجاد کند؛ دست کم ، بفرمایید کی و در کدام دانشگاه به اخذ درجه دکترا نایل شده و عنوان پایان نامه دکتریتان چیست؟
ببخشایید این درخواست برای بستن در بر بحث های نا خوشایندی است که شمارا درگیر و ما را از فیض شخن سرکار محروم میکند.
فبشر عناد الذین یستمعون.........
ببخشایید،
نون و ب در کلید برگ من همسایه اند، و سین و شین
هم خانه،
عباد و سخن
استاد گرامی جناب شمسالحق
درآویختن با این کمخردان پرمدعا که ادب شاگردی نداشته، دم از عرفان میزنند، بر بزرگی چون شما چیزی نمیافزاید. دیدیم که تا چنتهی خالی و سواد ناچیزش را نمایاندید، چگونه با شناسهسازی چند نفره به میدان آمد. لابد این شغال صفتی را هم در دروس عرفان با او آموختهاند.
سخن را پس از آرزوی بهروزی و تندرستی برای بزرگانی چون شما با این بیت سعدی به پایان میآورم که
توان کرد با ناکسان بد رگی
ولیکن نیاید ز مردم سگی
ارادتمند همهی خادمان شعرو ادب پارسی
جناب ارادتمند همه خادمان شعر وادب پارسی، حسین
لطَفا یکبار ( اگر حوصله دارید)حاشیه جناب را بخوانید
تا با معنی خودستایی و سواد فارسی بیشتر آشنا شوید:
" سالیان دراز بصورت حرفه ای و در سطوح عالی ترین مرزهای آکادمیک جهان مشغول تحقیق و تدریس علوم انسانی و بطور خاص فلسفه و ادبیات پارسی هستم!!!"
" در حوالی 3-4 سالگی با مولوی و دیوان شمس آشنا بوده و ارادتی خاص به جناب شمس داشته و دارم"
فکر میکنم بسیار ی از ما زمانی که استاد گوهری درس مثنوی و ادبیات میدادند توی این دنیا نبودیم کما اینکه قبل از اینکه مولانا وارد وادی عرفان شود دیگر مدعیان بودند این یه برتری ایشون بود نسبت به دیگران ! وسخن آقای حسین که به نظر از مریدان اقای گوهری بودند با شغال صفت دادن مخالفان و بی خرد بودن هر منتقدی درس پس میدهد.در پایان شما استاد ما هستید و ما خیلی از نظرات شما را مطالعه میکنیم اما روا نیست این اخلاق از شما که مرید مولانا هستید که اون بزرگوار در چهل سالگی با چند کلام جایز خودش را تغییر داد ...
خدا نگهدار تون باشد
دوستانی که اهل شعر و ادبیات و عرفان هستند خود مستحضرند که چاپ های جدید اشعار و کتب عرفا و شعرا هر کدام برگرفته از نسخ قدیمی چاپ سنگی و یا نسخ دستنویس کهن است و هر کدام با دیگری اختلاف هایی دارند و بسته به اینکه سایت محترم گنجور چه نسخه ای را بکار گرفته باشد با هم متفاوت هستند .مثلا در ابیات فیض کاشانی خود بنده فکر میکردم کسی که اشعار را تایپ کرده به غلط بعضی از کلمات را به هم چسبانده (بهم چسبانده )و بعد از کمی مطالعه و مقایسه نسخ متوجه شدم سایت محترم از نسخه چاپ سنگی بهره گرفته در حالی که مثلا بنده نسخه دکتر پیمان را منبع خود قرار داده ام و یا در اشعار مولانا بنده از نسخه 677 قونیه استفاده میکنم در حالی که سایت محترم از نسخه نیکلسون برای سایت بهره گرفته و همچنین در اشعار حافظ سایت گنجور از نسخه 827 (قزوینی .غنی ) استفاده کرده حال آنکه بنده مرجع اشعار حافظم نسخه مورخ 801 است و همانطور که میدانیم 40 نسخه قدیمی که اشعار حافظ را درخود ضبط کرده اند با یکدیگر اختلافاتی دارند و اتفاقآ سایت گنجور باید به نسخه مرجع خود وفا دار باشد و نسخه مورد استفاده را نام برده و دیگر تغییری در آن ندهد مگر اینکه خود صاحب نسخه و مصحح آن باشد . تا دیگرانی که در کار تحقیق هستند تکلیف خود را بدانند و به نظر حقیر اصلاح سایت گنجور کار عبث و بیهوده است مگر اینکه نسخه اساس خود را از ریشه با یک نسخه منتخب جدید و اصلاح شده عوض کند . با تشکر و سپاس فراوان
با عرض سلام خدمت تمامی عارفان موجود در این سایت
بنده باید عرض کنم که من درست است که سن زیادی ندارم ولیکن تمامی متون موجود در این سایت را مطالعه کردم و با این حال علاقه ای به وارد شدن به مناظره شما بر سر یکی از 1000 بیت این شعر ندارم بنده فقط می خواهم با تمام وجود از مدیر این سایت یا هر چیز دگر که اسمش را گذاشته اید تشکر کنم زیرا بنده واقعا عاشق شعر های ایرانی هستم و بسی لذت بردم البته من نتوانستم خود داری کنم و این جمله را نگویم که ای کاش همه ی ما بدون توجه به بعضی نکات ریز که منظورشان بی ادبی نبوده و شاید بعضی ها این گونه برداشت کرده اند بقیه ی نظر را بخوانیم
با تشکر خداوند همه مارا به راه شعر هدایت کند
اگر در این متن اشتباه املایی یا تایپی مشاهده میکنید من را ببخشید
اینجا همه چقدر منم منم میکنن، ماشالله همه هم ادیبان بی ادبی هستن که فقط خرفهای بیخود و الکی میزنن.
برای نخستین بار پیامهای زیر یه شعر رو در گنجور خوندم، حالم بهم خورد. نمیخواد باسواد باشید، به کم آدم باشید.
من هم پس از خواندن حاشیهها که برخی از خوانندگان در مورد یک مصرع ایراد میگیرند، بر این باورم که ابتدا باید مفهوم داستان را درک کرد. اما برخی کاربران ترجیح میدهند به جای نوشتن درباره درک بهتر مفاهیم شعرها، حاشیه پردازی کنند که ممکن است برای دیگران مفید نباشد.
با سلام و درود و عرض ادب خدمت بزرگواران
به امید برداشتن توشه ای از خرمن حکیم فردوسی و بهره مندیِ بیشتر از سایت ارزشمند گنجور، امروز سری به این چند بیت زدم و دوست تر داشتم از نظرات عزیزان در فهم بهتر ادبیاتی که مشکل می نماید، استفاده کنم.
دیدنِ بحث های حاشیه ای و گاه طولانی برایم خوشایند نبود.
امیدوارم کسانی که به فهم و شناخت حقیقت و دادار جهان و گوهر های معرفتی و انسانی دل سپرده اند مهربانانه و بیش از این یار و مددکارِ هم باشند.
با تشکر.
لطفا تصحیح شود:
به توران شدن کار را ناگریز ----> به توران شدن کار را ناگزیر
بدو گفت کای نامور سرافراز ----> بدو گفت کای نامور سرفراز
که روی تو دیدم به توران ز می ----> که روی تو دیدم به توران زمی (به معنی زمین)
به خاکم و گر بتش افگندهام ----> به خاکم و گر بآتش افگندهام
با سلام
من هر روز پنج وعده نماز میخوانم ودر هر وعده دوبار از خدا میخواهم مرا به راه راست هدایت کند .آیا این دعا سخیف است؟ در مورد هریک ازعزیزانی که بخواهم درحق او بهترین آرزو را بکنم میگویم خداوند تو را به راه راست هدایت کند.این حرف سخیف است؟ خدا خودش به ما آموخته که از بین خواسته ها این بهترین خواسته است .اعوذ بالله یعنی خدا حرف سخیف به ما یاد داده ؟استغفرالله
ما زبان را ننگریم قال را ما درون را بنگریم حال را
در وادی حقیقت بزرگترین دیوی که انسان با ان روبروست دیو من است.30 سال که سهل است اگر 3000هزار سال هم درس ادبیات عرفان فلسفه داده باشی و 100000هزار شاگرد تربیت کرده باشی ولی این دیو را از بین نبرده باشی هنوز اسیری.
فریاد که در رهگذر ادم خاکی
بسی دانه فشاندن بسی دام تنیدند
خداوند همه مارا به راه راست هدایت نماید.
السلام علی من التبع الهدی.
بی عشق عمر آدم بی اعتقاد میره؛
هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره!
درود بر شما و سپاس به مناسبت تلاش بی مانند شما. در بعضی از نسخه های خطی، بیت نهم مصراع نخستین بدین صورت نوشته شده:
به نیکی گرای و میازار کس
این عبارت دلنشین تر و رسا تر از عبارت "بترس از خدای و میازار کس" است و مطابقت بیشتری با اندیشه فردوسی بزرگ دارد. هر چند عبارتی که شما نقل کرده اید نیز صحیح و دارای وزن یکسان است. با این حال، در صورت تمایل اگر صلاح میدانید مصراع را جایگزین و اصلاح کنید.
یه سوال داشتم
من تو بیت 9 شنیدم
به نیکی گرای و میازار کس
آیا فردوسی از کلمه خدا استفاده کرده؟؟؟؟
با سلام و درود به همگی دوستان عزیز و فرهیخته ، بنده اکتفا می کنم به سایت گنجور و این سایت و مرجع و منبع موثق می دانم البته خوانده ام و یقین دارم که ادبیات کهن و اشعار ایرانی نسخه های خطی و متفاوتی وجود داره و چون در آن زمان چاپی وجود نداشته و رونویسی بوده و افرادی که سواد کافی نداشتن برای نوشتن و ثبت صحیح کلمات یا اشتباه متوجه می شدند با قاطعیت و یقین نمیشه گفت که قطعا این درسته ولی می دانم که سایت گنجور با توجه به مدارک و اسناد قدیمی و نسخه های قدیمی و معتبر استفاده می کنند ، پس نیازی به بحث و جدل نیست درست مثل یکدیگرند و یک پیکرند حضرت سعدی که اساتید ادبیات نظرهای متفاوتی دارند و اکثر بر خلاف عموم بر یکدیرگرند نظر داده اند بنی آدم اعضای یکدیگرند ، فقط دیدم بعضی ار دوستان با قرآن و خدا در ادبیات مشکل دارند و موضع می گیرند و خود را جای شاعر می گذارند یا نظر خود را فقط صحیح و درست می دانند و با یقین و قاطیت می فرمایند که این درست و مابقی اشتباه محض که بنظرم نباید با این افراد بحث کرد چون واضح است با اسلام و قرآن مشکل دارند و مغرضانه نظر می دهند و دوست دارند شاعر هم اندیشه و هم عقیده خود بپندارند به خصوص در اشعار حضرت حافظ که ویژگی تاویل پذیر و. چند لایه و ایهام و ابهام
به نیکی گرای و میازار کس
بدو گفت گیو ای سر سرکشان
ز فر بزرگی چه داری نشان
تو بگشای و بنمای بازو به من
نشان تو پیداست بر انجمن
برهنه تن خویش بنمود شاه
نگه کرد گیو آن نشان سیاه
که پیوند وی بود از کیقباد
درستی بدان بد کیان را نژاد
در این سروده رستی افزوده اند که در روال سخن درست نیست
نشان سیاوش پدیدار بود
چو بر گلستان نقطهٔ قار بود
دگر آنکه امده «که میراث بود از گه کیقباد»
نادرست است کیخسرو از گه کیقباد نبود و برای نشان کیانی او بنا بر نوشته بندار باید بجای میراث پیوند باشد
چرا درابن عربشاه گوید فتلک علامة صحة النسب و اتصاله لکیقباد
پس درست باید که پیوند وی بود از کی قباد
✍ حکیم ابوالقاسم فردوسی میگوید: کسی که خدانَشناس باشد، بیخِرَد و دلش تاریک است. با او همنشین و هم سفره نشوید. چون چنین کسی اصلاً آدم نیست:
🔹نَشایَد خور و خواب با آن نشست
🔹که خَستو * نباشد به یزدان که هست
🔹دِلَش کور باشد، سَرَش بیخِرَد
🔹خردمَندَش از مردمان نَشمُرَد
📗📔کتاب شاهنامه فردوسی، چاپ مسکو - تصحیح اسمیرنوا - تحت نظر ع نوشین - صفحه ۲۰۳
حکیم فردوسی عزیز خداشناس و شیعه بوده اند واین شعر برگرفته از احادیث است که میگوید با هرکسی بی خدا هم نشینی نکن دلیل اعتراض برخی دوستان را متوجه نمیشوم
این را فردوسی نگفته این را شخصیتهای داستانش گفته اند - شما چکار به سروده فردوسی داری برو پای منبر بشین