برگردان به زبان ساده
بدان نامور گفت پاسخ شنو
یکایک ببر سوی سالار نو
هوش مصنوعی: بدان نامور گفت: جواب را بشنو و یکی یکی به سوی فرمانده جدید برو.
بگویَش که زشت کسان را مجوی
جز آن را که برتابی از ننگ روی
هوش مصنوعی: به او بگو که افراد زشت را مورد تحسین قرار نده، جز آنچه را که خودت بتوانی با روی ننگینش، تحمل کنی.
سخن هرچ گفتی نه گفتارتست
مماناد گویا زبانت درست
هوش مصنوعی: هرچه میگویی، فقط سخن تو نیست؛ مراقب باش که کلامت نشاندهنده باطن تو باشد و زبانت به درستی بیانگر آنچه در دل داری باشد.
مگو آنچ بدخواه تو بشنود
ز گفتار بیهوده شادان شود
هوش مصنوعی: نگو چیزی که بدخواه تو از حرفهای بیهوده بشنود و خوشحال شود.
بدان گاه چندان نداری خرد
که مغزت بدانش خرد پرورد
هوش مصنوعی: زمانی را در نظر بگیر که آنقدر علم و دانش نداری که بتوانی مغزت را با آن پرورش دهی.
به گفتار بیبر چو نیرو کنی
روان و خرد را پر آهو کنی
هوش مصنوعی: اگر بدون فکر و مطالعه صحبت کنی، مانند این است که نیرویی را به جریان نمیاندازی و تنها ذهن و خردت را به بیراهه میکشی.
کسی کو گنهکار خواند تو را
از آن پس جهاندار خواند تو را
هوش مصنوعی: اگر کسی تو را گناهکار بداند، از آن زمان به تو به عنوان یک حکمران نگاه خواهد کرد.
نباید که یابد بر تو نشست
بگیرد کم و بیش چیزی بدست
هوش مصنوعی: نباید اجازه دهی که کسی بر تو تسلط یابد و از تو چیزی بگیرد.
میندیش زین پس برین سان پیام
که دشمن شود بر تو بر شادکام
هوش مصنوعی: از این به بعد بر این گونه پیامها فکر نکن، چون ممکن است که باعث شود دشمنی بر تو بیفزاید و شادکامیات را از بین ببرد.
به یزدان مرا کار پیراستست
نهاده بران گیتیام خواستست
هوش مصنوعی: من کارم را به خدا سپردهام و آرزوهایم را در این دنیا قرار دادهام.
بدین جستن عیبهای دروغ
به نزد بزرگان نگیری فروغ
هوش مصنوعی: اگر به دنبال عیبهای دیگران باشی و آنها را در محضر بزرگان فاش کنی، نور و اعتبار خود را از دست خواهی داد.
بیارم کنون پاسخ این همه
بدان تا بگویید پیش رمه
هوش مصنوعی: الان باید به همه این مسائل جواب بدهم تا شما هم در مورد آن با دیگران صحبت کنید.
پس از مرگ من یادگاری بود
سخن گفتن راست یاری بود
هوش مصنوعی: بعد از مرگ من، یادگاری از من باقی میماند که همان گفتار درست و صداقت من است.
چو پیدا کنم بر تو انبوه رنج
بدانی که از رنج ماخاست گنج
هوش مصنوعی: زمانی که درد و رنجی را که به خاطر تو متحمل شدهام، به وضوح درک کنم، آنگاه میفهمی که این رنجها به خاطر به دست آوردن گنج و نعمتی بودهاند.
نخستین که گفتی ز هرمز سخن
به بیهوده از آرزوی کهن
هوش مصنوعی: نخستین کسی که درباره هرمز صحبت کرد، فقط به خاطر آرزوهای قدیمی و بیفایدهاش بود.
ز گفتار بدگوی ما را پدر
برآشفت و شد کار زیر و زبر
هوش مصنوعی: پدر ما از صحبتهای بد دیگران ناراحت و خشمگین شد و اوضاع به هم ریخت.
از اندیشه او چو آگه شدیم
از ایران شب تیره بی ره شدیم
هوش مصنوعی: زمانی که از فکر او باخبر شدیم، با تاریکی شب بیراه ایران مواجه شدیم.
همان راه جستیم و بگریختیم
به دام بلا بر نیاویختیم
هوش مصنوعی: ما همان راهی را دنبال کردیم، اما از گرفتار شدن در درد و رنج فرار کردیم و به مشکلات چنگ نیندازیم.
از اندیشهٔ او گناهم نبود
جز از جستن از شاه راهم نبود
هوش مصنوعی: تنها گناه من این بود که از مسیر اصلی خود منحرف شدم و به دنبال خواستههای او رفتم.
شنیدم که بر شاه من بد رسید
ز بردع برفتم چو گوش آن شنید
هوش مصنوعی: شنیدم که بر شاه من حادثهای ناخوشایند پیش آمده است. وقتی که این خبر را به من رساندند، مانند کسی که صدای زنگ را میشنود، وحشت زده شدم.
گنهکار بهرام خود با سپاه
بیاراست در پیش من رزمگاه
هوش مصنوعی: بهرام، که خودش گناهکار است، با لشکری آماده در برابر من میدان جنگ را تدارک دیده است.
ازو نیز بگریختم روز جنگ
بدان تا نیایم من او را به چنگ
هوش مصنوعی: در روز جنگ از او فرار کردم تا این که به دام او نیفتم و گرفتار نشوم.
ازان پس دگر باره باز آمدم
دلاور به جنگش فراز آمدم
هوش مصنوعی: پس از آن، دوباره به عرصه جنگ بازگشتم و با شجاعت و قدرت در میدان نبرد حاضر شدم.
نه پرخاش بهرام یکباره بود
جهانی بران جنگ نظاره بود
هوش مصنوعی: نه هیاهوی بهرام به یکباره بود، بلکه جهانی در حال تماشا و نظارهٔ جنگ بود.
به فرمان یزدان نیکی فزای
که اویست بر نیک و بد رهنمای
هوش مصنوعی: به دستور خداوند، کارهای نیک را بیشتر انجام بده، زیرا او راهنمای خوبیها و بدیهاست.
چو ایران و توران به آرام گشت
همه کار بهرام ناکام گشت
هوش مصنوعی: وقتی که ایران و توران به صلح و آرامش رسیدند، همه ی تلاشها و کارهای بهرام بینتیجه ماند.
چو از جنگ چوبینه پرداختم
نخستین بکین پدر تاختم
هوش مصنوعی: وقتی از جنگ چوبینه دست کشیدم، ابتدا به سمت پدرم عقبنشینی کردم.
چو بندوی و گستهم خالان بدند
به هر کشوری بیهمالان بدند
هوش مصنوعی: وقتی تو خوب هستی و دوستانت هم خوب هستند، در هر سرزمینی انسانهای نیکو پیدا میشوند.
فدا کرده جان را همی پیش من
به دل هم زبان و به تن خویش من
هوش مصنوعی: تمام وجودش را فدای من کرده و با دل و زبان و جسمش به من نزدیک است.
چو خون پدر بود و درد جگر
نکردیم سستی به خون پدر
هوش مصنوعی: ما به خاطر خون پدر و درد دل او هرگز سستی نکردیم و همچنان مقاوم ماندیم.
بریدیم بندوی را دست و پای
کجا کرد بر شاه تاریک جای
هوش مصنوعی: ما ارتباط و وابستگیمان را قطع کردیم، حالا باید ببینیم که این اقدام ما چه سرنوشتی خواهد داشت.
چو گستهم شد در جهان ناپدید
ز گیتی یکی گوشهای برگزید
هوش مصنوعی: وقتی که من در دنیا پخش شدم و ناپدید گشتم، یکی از گوشههای این جهان را انتخاب کردم.
به فرمان ما ناگهان کشته شد
سر و رای خونخوارگان گشته شد
هوش مصنوعی: به دستور ما، به طور ناگهانی، سر و فکر دشمنان خونی نابود شد.
دگر آنک گفتی تو از کار خویش
از آن تنگ زندان و بازار خویش
هوش مصنوعی: دیگر آنکه تو از فعالیتها و مسائل خودت صحبت کردی، از آن زندان و بازار تنگی که در آن به سر میبری.
بد آن تا ز فرزند من کار بد
نیاید کزان بر سرش بد رسد
هوش مصنوعی: این گفته بیان میکند که اگر از فرزند من کاری ناشایست سر نزند، از او آسیبی نخواهد رسید. به عبارت دیگر، اگر او به راه نادرستی نرود، هیچ بدی به سرش نخواهد آمد.
به زندان نبد بر شما تنگ و بند
همان زخم خواری و بیم گزند
هوش مصنوعی: به شما فشار و محدودیت نمیآید، بلکه همان زخمهایی است که از خفت و ترس در دل دارید.
بدان روزتان خوار نگذاشتم
همه گنج پیش شما داشتم
هوش مصنوعی: در آن روز، شما را تحقیر نکردم و همه ثروت و دارایی من در اختیار شما بود.
بر آیین شاهان پیشین بدیم
نه بیکار و بر دیگر آیین بدیم
هوش مصنوعی: بر اساس روش و سنتهای شاهان گذشته، ما باید برای انجام کارهایمان کوشا و فعال باشیم و نباید به طور بیهدف و بیبرنامه عمل کنیم.
ز نخچیر و ز گوی و رامشگران
ز کاری که اندر خور مهتران
هوش مصنوعی: از شکار و بازی و هنرمندان، از کاری که شایستهی بزرگان است.
شمارا به چیزی نبودی نیاز
ز دینار وز گوهر و یوز و باز
هوش مصنوعی: شما به هیچ چیز احتیاج نداشتید، نه به پول و نه به جواهر و نه به حیوانات گرانقیمت.
یکی کاخ بد کرده زندانش نام
همی زیستی اندرو شادکام
هوش مصنوعی: کسی که در کاخی بزرگ زندگی میکند، ولی آنجا را به زندان خود تبدیل کرده است، در واقع خوشبختی را در آن مکان احساس نمیکند.
همان نیز گفتار اخترشناس
که ما را همی از تو دادی هراس
هوش مصنوعی: او هم به گفته ستارهشناس اشاره کرد که از وجود تو به ما ترس و نگرانی داده است.
که از تو بد آید بدین سان که هست
نینداختم اخترت را زدست
هوش مصنوعی: من نخواستم تو به این صورت که هستی بر من بد بیندازی، پس اختر و سرنوشت تو را از دست ندادم.
وزان پس نهادیم مهری بروی
به شیرین سپردیم زان گفت و گوی
هوش مصنوعی: پس از آن، ما مهر و دوستی را بر چهرهاش گذاشتیم و آن را به شیرین سپردیم، به خاطر آن گفتگو و صحبتها.
چو شاهیم شد سال بر سی و شش
میان چنان روزگاران خوش
هوش مصنوعی: وقتی که من به مقام و جایگاه بالایی رسیدم، سال به سی و شش رسید، در میان آن روزهای خوش و خوشایند.
تو داری بیاد این سخن بیگمان
اگر چند بگذشت بر ما زمان
هوش مصنوعی: هرچند زمان زیادی گذشته است، اما تو هنوز این سخن را به خاطر داری و به یاد میآوری.
مرا نامه آمد ز هندوستان
بدم من بدان نیز همداستان
هوش مصنوعی: نامهای از هندوستان به دستم رسید که من هم با آن همنظر بودم.
ز رای برین نزد ما نامه بود
گهر بود و هر گونهای جامه بود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در نظر ما، نامهای که از طرف شخصی ارسال شده، با ارزش و با کیفیت است، مانند یک گوهر باارزش. همچنین، این نامه به همراه خود همه نوع لباس و پوشاک زیبایی دارد.
یکی تیغ هندی و پیل سپید
جزین هرچ بودم به گیتی امید
هوش مصنوعی: من یک شمشیر هندی و یک فیل سفید دارم و به جز این دو، در دنیا هیچ امیدی ندارم.
ابا تیغ دیبای زربفت پنج
ز هر گونهای اندرو برده رنج
هوش مصنوعی: با لباس زرین و نازکی که دارد، روزها به هر طریقی زحمت کشیده و رنجها را متحمل میشود.
سوی تو یکی نامه بد بر پرند
نوشته چو من دیدم از خط هند
هوش مصنوعی: من یک نامه همراه با پرندهای به سوی تو فرستادهام، وقتی که خط زیبا و هندی را دیدم.
بخواندم یکی مرد هندی دبیر
سخنگوی و داننده و یادگیر
هوش مصنوعی: مرد هندی را دیدم که دارای کلامی زیبا و دانشی فراوان بود و به خوبی آموزش دیده بود.
چوآن نامه را او به من بر بخواند
پر از آب دیده همیسرفشاند
هوش مصنوعی: هنگامی که او آن نامه را برای من خواند، اشک از چشمش سرازیر شد.
بدان نامه در بد که شادان بزی
که با تاج زر خسروی را سزی
هوش مصنوعی: بدان که در زمانی که به خوشحالی زندگی میکنی، مثل بزی هستی که با تاج زر همراه سالاری بزرگ است.
که چون ماه آذر بد و روز دی
جهان را تو باشی جهاندار کی
هوش مصنوعی: زمانی که آذرماه و روز دی فرا میرسد، تو به عنوان پادشاه و فرمانروا، کنترل جهان را در دست داری.
شده پادشاهی پدر سی و هشت
ستاره برین گونه خواهد گذشت
هوش مصنوعی: پدر به مقام پادشاهی رسیده و سی و هشت ستاره نشان از اوست، اما باید بدانیم که این وضعیت نیز روزی به پایان خواهد رسید و بر این شرایط گذر خواهد شد.
درخشان شود روزگار بهی
که تاج بزرگی به سر برنهی
هوش مصنوعی: زمانه به خوبی و روشنی خواهد رسید اگر تو تاج بزرگی را بر سر بگذاری.
مرا آن زمان این سخن بد درست
ز دل مهربانی نبایست شست
هوش مصنوعی: در آن زمان، این حرف بد به دل مهربان من نمیچسبید و نباید آن را فراموش میکردم.
من آگاه بودم که از بخت تو
ز کار درخشیدن تخت تو
هوش مصنوعی: من میدانستم که بخت تو باعث میشود تخت تو درخشان شود.
نباشد مرا بهره جز درد و رنج
تو را گردد این تخت شاهی وگنج
هوش مصنوعی: من جز درد و رنج تو چیزی ندارم، و این تخت سلطنت و ثروت به تو تعلق دارد.
ز بخشایش و دین و پیوند و مهر
نکردم دژم هیچزان نامه چهر
هوش مصنوعی: من هیچگاه از بخشش، دین، پیوند و محبت روی برنگرداندم و از این اصول خود را جدا نکردم.
به شیرین سپردم چو برخواندم
ز هر گونه اندیشهها راندم
هوش مصنوعی: وقتی به شیرین گفتم، تمام افکار و نگرانیهای خود را کنار گذاشتم.
برِ اوست با اخترِ تو بهم
نداند کسی زان سخن بیش و کم
هوش مصنوعی: هیچکس از صحبتهای بین او و ستارهات چیزی نمیداند، چه بیشتر و چه کمتر.
گر ایدون که خواهی که بینی به خواه
اگر خود کنی بیش و کم را نگاه
هوش مصنوعی: اگر میخواهی آنچه را که به دلت میخواهد، ببینی، باید به دقت به کارها و تغییرات خود توجه کنی.
برانم که بینی پشیمان شوی
وزین کردهها سوی درمان شوی
هوش مصنوعی: شما را به جایی میبرم که متوجه شوید و از کاری که کردهاید پشیمان شوید و برای بهتر شدن، به درمان و اصلاح خود بپردازید.
دگر آنک گفتی ز زندان و بند
گر آمد ز ما برکسی برگزند
هوش مصنوعی: دیگر آنکه تو درباره زندان و بند صحبت کردی، اگر کسی از ما انتخاب کند، او آزاد خواهد شد.
چنین بود تا بود کارجهان
بزرگان و شاهان و رای مهان
هوش مصنوعی: این به این معنی است که تا زمانی که دنیا وجود دارد، این گونه است که قدرت و کارهای بزرگ به دست بزرگان و شاهان است و نظر افراد باهوش و دانا در آن تأثیر دارد.
اگر تو ندانی به موبد بگوی
کند زین سخن مر تو را تازه روی
هوش مصنوعی: اگر تو از این موضوع اطلاعی نداری، به پیشوای خود بگو تا در این مورد به تو اطلاعاتی تازه و جدید بدهد.
که هرکس که او دشمن ایزدست
ورا در جهان زندگانی بدست
هوش مصنوعی: هر کسی که به خداوند دشمنی کند، در زندگی این دنیا به سختی و مشکل خواهد افتاد.
به زندان ما ویژه دیوان بدند
که نیکان ازیشان غریوان بدند
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره میشود که در زندان ما، کسانی که فرزانه و نیکوکار هستند، به سبب ناتوانی و ضعیفی دیگران مورد آزمایش و سختی قرار میگیرند. به عبارت دیگر، خوبان به خاطر وجود بدیها و ناتوانیهای دیگران در معرض مشکلات و چالشها قرار میگیرند.
چو ما را نبد پیشه خون ریختن
بدان کار تنگ اندر آویختن
هوش مصنوعی: وقتی که ما کارمان خونریزی نبود، مجبور شدیم در کارهای دشوار و نپذیرفتنی گیر کنیم.
بدان را به زندان همیداشتم
گزند کسان خوار نگذاشتم
هوش مصنوعی: من میدانستم که کسانی که به من آسیب میزنند، در زندان هم نگهداشته میشوند و من هیچکس را بیاحترامی نکردم.
بسی گفت هرکس که آن دشمنند
ز تخم بدانند و آهرمنند
هوش مصنوعی: بسیاری بر این باورند که اگر کسی دشمنی را از نژاد و ریشهاش بشناسد، به خوبی میتواند او را بشناسد و از اثرات منفی او آگاه شود.
چو اندیشه ایزدی داشتیم
سخنها همیخوار بگذاشتیم
هوش مصنوعی: وقتی به تفکر الهی پرداختیم، صحبتها و حرفهای بیهوده را کنار گذاشتیم.
کنون من شنیدم که کردی رها
مر آن را که بُد بتر از اژدها
هوش مصنوعی: اکنون من شنیدم که تو آن را رها کردی، کسی که بدتر از اژدها بود.
ازین بد گنهکار ایزد شدی
به گفتار و کردارها بد شدی
هوش مصنوعی: اگر به بدیها و گناهان روی بیاوری، با گفتار و اعمال نادرستت تو را از رحمت ایزد دور کردهای.
چو مهتر شدی کار هشیار کن
ندانی تو داننده را یار کن
هوش مصنوعی: وقتی به مقام ارشد و مسئولیتهای بزرگ رسیدی، باید در کارها دقت و تدبیر بیشتری به خرج دهی. تو نمیدانی که چه کسی واقعاً دانا و صلاحدید در کنارت است، پس دقت کن و با افراد زیرکی که در اطراف تو هستند، همکاری و دوستی کن.
مبخشای بر هر که رنجست زوی
اگر چند امید گنجست زوی
هوش مصنوعی: هر کس که از او رنجیده خاطر است را ببخش، هر چند که به نظر میرسد از او امیدی به دست آوردن نعمت و ثروت نیست.
بر آنکس کزو در جهان جزگزند
نبینی مر او را چه کمتر ز بند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر کسی را ببینی که در زندگی تنها آسیب و ضرر میبیند و هیچ خیری از او مشاهده نمیشود، باید بدانیم که این شخص کمتر از یک زندانی نیست و به نوعی در قید و بند قرار دارد.
دگر آنک از خواسته گفتهای
خردمندی و رای بنهفتهای
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی که به دانایی و فکر خود تکیه کرده، در مورد خواستهها و آرزوهایش صحبت میکند. او به خوبی میداند که باید از عقل و تدبیر خود بهرهبرداری کند.
ز کس مانجستیم جز باژ و ساو
هر آنکس که او داشت با باژ تاو
هوش مصنوعی: ما از هیچ کس جز به واسطهٔ مالی که داده است بهرهای نبردیم، هر کسی که چیزی از خود دارد، باید در ازای آن هزینهای بپردازد.
ز یزدان پذیرفتم آن تاج و تخت
فراوان کشیدم ازان رنج سخت
هوش مصنوعی: از خداوند هدیههایی گرفتم و به خاطر آنها سختیهای زیادی را تحمل کردم.
جهان آفرین داور داد وراست
همی روزگاری دگرگونه خواست
هوش مصنوعی: خالق جهان و داور عدالتخواه، به طور مداوم در حال تغییر شرایط و زمانه است.
نیم دژمنش نیز درخواست او
فزونی نجوییم درکاست او
هوش مصنوعی: ما هیچگاه از دشمن نیمهاش طلب نمیکنیم، بلکه در ضعف او را میسنجیم.
بجستیم خشنودی دادگر
ز بخشش ندیدم بکوشش گذر
هوش مصنوعی: ما به دنبال خشنودی و رضایت خداوند هستیم، اما از بخشش چیزی نیافتیم و نشانی از تلاش و زحمتمان ندیدیم.
چو پرسد ز من کردگار جهان
بگویم بدو آشکار و نهان
هوش مصنوعی: اگر خداوند جهان از من بپرسد، چیزهایی را که نهان و پنهان هستند و همچنین آشکار را به او خواهم گفت.
بپرسد که او از توداناترست
بهر نیک و بد بر تواناترست
هوش مصنوعی: او از تو آگاهتر است و در فهم نیک و بد از تو تواناتر است.
همین پرگناهان که پیش تواند
نه تیماردار و نه خویش تواند
هوش مصنوعی: این افراد خطاکار و گناهکار که در کنار تو هستند، نه میتوانند از تو مراقبت کنند و نه به عنوان دوستان واقعی برایت محسوب میشوند.
ز من هرچ گویند زین پس همان
شوند این گره بر تو بر بد گمان
هوش مصنوعی: هرچه از من بگویند، از این پس همان خواهد شد. این گره به بدگمانی تو خواهد بست.
همه بندهٔ سیم و زرند و بس
کسی را نباشند فریادرس
هوش مصنوعی: همه افراد به پول و ثروت وابستهاند و هیچکس نیست که به داد دیگری برسد.
ازیشان تو را دل پر آسایش است
گناه مرا جای پالایش است
هوش مصنوعی: دل من از محبت تو آرامش دارد و گناه من برای تو تنها یک بهانه است تا در کنار تو قرار بگیرد و پاک شود.
نگنجد تو را این سخن در خرد
نه زین بد که گفتی کسی برخورد
هوش مصنوعی: این سخن را تو نمیتوانی درک کنی، زیرا این موضوع فراتر از آن است که کسی بتواند آن را بفهمد.
ولیکن من از بهر خود کامه را
که برخواند آن پهلوی نامه را
هوش مصنوعی: اما من به خاطر خودم از کسی که نامهام را خواند، ناراضی نیستم.
همان در جهان یادگاری بود
خردمند را غمگساری بود
هوش مصنوعی: در دنیا چیزی باقیمانده است که برای فرد عاقل میتواند مایه آرامش و تسکینی باشد.
پس از ما هر آنکس که گفتار ما
بخوانند دانند بازار ما
هوش مصنوعی: پس از ما، هر کسی که به سخنان ما گوش کند، متوجه وضعیت و کیفیت کار ما خواهد شد.
ز برطاس وز چین سپه راندیم
سپهبد بهر جای بنشاندیم
هوش مصنوعی: ما از ظرف و چین سپاه را دور کردیم و سپهبد را در هر مکان جا دادیم.
ببردیم بر دشمنان تاختن
نیارست کس گردن افراختن
هوش مصنوعی: ما دشمنان را شکست دادیم و هیچکس جرأت نداشت که سرش را بالا ببرد.
چو دشمن ز گیتی پراگنده شد
همه گنج ما یک سر آگنده شد
هوش مصنوعی: وقتی که دشمن از دنیا پراکنده شد، تمام ثروت و گنجینه ما به طور کامل ذخیره و جمعآوری شد.
همه بوم شد نزد ما کارگر
ز دریا کشیدند چندان گهر
هوش مصنوعی: همه کارگران برای ما به سراغ دریا رفتند و جواهرات زیادی را از آنجا آوردند.
که ملاح گشت از کشیدن ستوه
مرا بود هامون و دریا و کوه
هوش مصنوعی: من مانند ملاحی هستم که از سختیها و زحمات خسته شدهام، و دریا، دشت و کوه همه برایم بیمعنا شدهاند.
چو گنج درم ها پراگنده شد
ز دینار نو بدره آگنده شد
هوش مصنوعی: زمانی که ثروت به صورت پراکنده و نامنظم در میآید، مانند این است که در یک کیسه جدید پر از سکههای طلا قرار میگیرد.
ز یاقوت وز گوهر شاهوار
همان آلت و جامهٔ زرنگار
هوش مصنوعی: از یاقوت و گوهرهای گرانبها که همانند لباس و زینتهای با ارزش است.
چو دیهیم ما بیست وشش ساله گشت
ز هر گوهری گنجها ماله گشت
هوش مصنوعی: پس از بیست و شش سال عمر، به هر گونه گوهری که دست یافتهام، به مانند گنجی ارزشمند از آن بهرهبرداری کردهام.
درم را یکی میخ نو ساختم
سوی شادی و مهتری آختم
هوش مصنوعی: در ورودی خانهام را به گونهای درست کردهام که به سمت شادی و بزرگی باز شود.
بدان سال تا باژ جستم شمار
چوشد باژ دینار بر صد هزار
هوش مصنوعی: در آن سال، تا زمانی که مالیات را جمعآوری کردم، نتیجهاش این شد که به ازای هر صد هزار دینار، مالیات بهدست آمده معادل آن بود.
پراگنده افگند پنداوسی
همه چرم پنداوسی پارسی
هوش مصنوعی: همه جا را پر کرده است همانند چرم افسانهای پارسی و پیامهای آن به صورت پراکنده در دنیا منتشر شده است.
به هر بدرهای در ده و دو هزار
پراگنده دینار بد شاهوار
هوش مصنوعی: در هر گوشهای از سرزمین، دو هزار دینار گرانبها مانند طلا پخش شده است.
جز از باژ و دینار هندوستان
جز از کشور روم و جادوستان
هوش مصنوعی: غیر از طلا و نقره هندوستان و همچنین از سرزمین روم و سرزمین جادوگرها چیزی نمیخواهم.
جز از باژ وز ساو هر کشوری
ز هر نامداری و هر مهتری
هوش مصنوعی: به جز از فریاد و صدای هر قوم و هر ملت، از هر شخصیت بزرگ و هر معتمدی چیزی نخواهید شنید.
جز از رسم و آیین نوروز و مهر
از اسپان وز بندهٔ خوب چهر
هوش مصنوعی: به جز از سنتها و آداب نوروز و مهر، از اسب و از بندگی انسانهای نیکوچهر چه چیزی دیگری وجود دارد؟
جز از جوشن و خود و گوپال و تیغ
ز ما این نبودی کسی را دریغ
هوش مصنوعی: به جز از تجهیزات و خود و خدایان و سلاح، هیچ کس دیگری از ما محروم نبوده است.
جز از مشک و کافور و خز و سمور
سیاه و سپید و ز کیمال بور
هوش مصنوعی: تنها از عطر مشک و کافور و پشم خز و سمور سیاه و سفید و از زیباییهای دیگر میتوان صحبت کرد.
هران کس که ما را بدی زیردست
چنین باژها بر هیونان مست
هوش مصنوعی: هر کسی که به ما بدی کند، باید بداند که ما او را زیر نظر داریم و به زودی جواب کارش را خواهیم داد.
همیتاختند به درگاه ما
نپیچید گردن کس از راه ما
هوش مصنوعی: به درگاه ما هجوم میآوردند و هیچکس جرأت نداشت از راه ما منحرف شود.
ز هر در فراوان کشیدیم رنج
بدان تا بیا گند زین گونه گنج
هوش مصنوعی: از هر در فراوان زحمت کشیدیم تا به این گنج بزرگ دست پیدا کنیم.
دگر گنج خضرا و گنج عروس
کجا داشتیم از پی روز بوس
هوش مصنوعی: دیگر کجا میتوانیم گنجهای سبز و گنجهای زیبا را پیدا کنیم، وقتی به دنبال روزی برای بوسه دادن هستیم؟
فراوان ز نامش سخن راندیم
سرانجام باد آورش خواندیم
هوش مصنوعی: ما بارها درباره او صحبت کردیم و در پایان، نتیجه کار ما به نام او ختم شد.
چنین بیست و شش سال تا سی و هشت
به جز به آرزو چرخ بر ما نگشت
هوش مصنوعی: این بیست و شش سال تا سی و هشت، جز به امید و آرزو، هیچ چیز دیگری بر سر ما نگذشته است.
همه مهتران خود تن آسان بدند
بد اندیش یک سر هراسان بدند
هوش مصنوعی: تمام بزرگان و سرآمدان با راحتطلبی و بیتوجهی به پیامدهای کارشان، به بدی اندیشیده و تنها در یک لحظه دچار ترس و اضطراب شدند.
همان چون شنیدم ز فرمان تو
جهان را بد آمد ز پیمان تو
هوش مصنوعی: زمانی که از فرمان تو باخبر شدم، بر من روشن شد که دنیا از عهد و پیمانی که تو دادهای، ناراحت و بدحال است.
نماند کس اندر جهان رامشی
نباید گزیدن به جز خامشی
هوش مصنوعی: هیچ کسی در این دنیا نمیماند، بنابراین نباید جز سکوت، راهی برای آرامش انتخاب کرد.
همیکرد خواهی جهان پرگزند
پراز درد کاری و ناسودمند
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در دنیایی پر از آسیب و درد زندگی کنی، باید بدانی که کارهای تو ممکن است به نتایج مثبتی نرسند و سودی نداشته باشند.
همان پرگزندان که نزد تواند
که تیره شبان اور مزد تواند
هوش مصنوعی: همان افرادی که در نزد تو هستند و در زمینههای خاصی رشد کردهاند، میتوانند در تاریکی و سختیها به تو کمک کنند و ارزشمند باشند.
همیداد خواهند تختت بباد
بدان تا نباشی به گیتی تو شاد
هوش مصنوعی: اگر بخواهند سلطنت تو را به باد دهند، بدان که این کار برای آن است که پس از رفتن تو از این دنیا، دیگر شاد نباشی.
چو بودی خردمند نزدیک تو
که روشن شدی جان تاریک تو
هوش مصنوعی: وقتی که شخصی حکیم و آگاه در نزد تو باشد، تو نیز از تاریکی و نادانی خود خارج شده و به روشنی و دانایی دست پیدا میکنی.
به دادن نبودی کسی رازیان
که گنجی رسیدی به ارزانیان
هوش مصنوعی: اگر کسی به شما گنجی برسد، باید آن را با دیگران در میان بگذارید و از آن بهرهمند شوند. در غیر این صورت، شما و گنج دیگران را نخواهید داشت.
ایا پور کم روز و اندک خرد
روانت ز اندیشه رامش برد
هوش مصنوعی: آیا پسر، با روزهای کم و عقل اندک، فکر و آرامشت را از دست دادهای؟
چنان دان که این گنج من پشت تست
زمانه کنون پاک در مشت تست
هوش مصنوعی: این را بدان که این ثروت من به تو بستگی دارد، اکنون زمانه بهطور کامل در دستان توست.
هم آرایش پادشاهی بود
جهان بیدرم در تباهی بود
هوش مصنوعی: جهان به دلیل از بین رفتن نظام و حکومت، در حال نابودی و آشفتهحالی بود. فقط با وجود مدیریت و نظم پادشاهی، زیبایی و رونق ممکن است.
شود بیدرم شاه بیدادگر
تهی دست را نیست هوش و هنر
هوش مصنوعی: شاید درب سرای حاکم ستمگر بسته باشد، اما کسی که بیبهره از نعمت و توانایی است، نمیتواند از خود خلاقیت و فکری نشان دهد.
به بخشش نباشد ورا دستگاه
بزرگان فسوسیش خوانند شاه
هوش مصنوعی: اگر کسی در بخشش و generosity کوتاهی کند، او را به بزرگی و مقام نخواهند شناخت و او را تحقیر میکنند.
ار ایدون که از تو به دشمن رسد
همی بت بدست برهمن رسد
هوش مصنوعی: اگر بخواهی که از تو به دشمن برسد، باید بدانی که این کار به بدی و شر ختم خواهد شد.
ز یزدان پرستنده بیزار گشت
ورا نام و آواز تو خوار گشت
هوش مصنوعی: کسی که از خداوند دور شود و به او بیتوجهی کند، در نزد مردم و در شهرتش خدشه وارد میشود.
چو بیگنج باشی نپاید سپاه
تو را زیردستان نخوانند شاه
هوش مصنوعی: اگر ثروتی نداشته باشی، لشکرت پایدار نخواهد ماند و افراد زیر دستت هرگز تو را پادشاه نمیدانند.
سگ آن به که خواهندهٔ نان بود
چو سیرش کنی دشمن جان بود
هوش مصنوعی: بهتر است که سگ را به خاطر نیازش به غذا دوست بداریم، زیرا وقتی سیر میشود، ممکن است به دشمن جان تبدیل شود.
دگر آنک گفتی ز کار سپاه
که در بوم هاشان نشاندم به راه
هوش مصنوعی: تو اشاره کردی به کار سربازان که بر روی زمینهایشان راهی درست کردم.
ز بیدانشی این نیاید پسند
ندانی همی راه سود از گزند
هوش مصنوعی: از نادانی، هرگز به خوشایندی نخواهی رسید، زیرا نمیدانی که چگونه میتوانی راه درست را از خطرهای آن تشخیص دهی.
چنین است پاسخ که از رنج من
فراز آمد این نامور گنج من
هوش مصنوعی: پاسخی که به من داده شده، نتیجهی زحمات و مشکلاتی است که کشیدهام و این پاسخ برای من ارزشمند و گرانبهاست.
ز بیگانگان شهرها بستدم
همه دشمنان را به هم بر زدم
هوش مصنوعی: من از شهرهای بیگانگان دور شدم و دشمنان را به جان هم انداختم.
بدان تا به آرام برتخت ناز
نشینیم بیرنج و گرم و گداز
هوش مصنوعی: بدان که برای رسیدن به آرامش و راحتی، نیازمند تلاش و کوشش هستیم تا بتوانیم بدون زحمت و دردسر در آسایش زندگی کنیم.
سواران پراگنده کردم به مرز
پدید آمد اکنون ز ناارز ارز
هوش مصنوعی: سواران را به نقاط مختلف فرستادم و اکنون در مرز، مشکلی به وجود آمده که شرایط را دشوار کرده است.
چو از هر سوی بازخوانی سپاه
گشاده ببیند بد اندیش راه
هوش مصنوعی: زمانی که از هر سو سپاه را فراخواند و جمعیتش را گشوده ببیند، کسانی که نیتهای بدی دارند، راههای نادرست را میجویند.
که ایران چوباغیست خرم بهار
شکفته همیشه گل کامگار
هوش مصنوعی: ایران به مانند باغی پر رونق و سبز است که در فصل بهار همیشه گلهای زیبا و خوشبو شکوفا میشود و خوشبختی و شادکامی را به ارمغان میآورد.
پراز نرگس و نار و سیب و بهی
چو پالیز گردد ز مردم تهی
هوش مصنوعی: وقتی که زمین یا باغ از مردم خالی شود، پر از گل نرگس، نارنج، سیب و به خواهد شد.
سپرغم یکایک ز بن برکنند
همه شاخ نار و بهی بشکنند
هوش مصنوعی: همهی مشکلات و غمها را از ریشه حل میکنند و هر مانع و سختی را از پیش رو برمیدارند.
سپاه و سلیحست دیوار اوی
به پرچینش بر نیزهها خار اوی
هوش مصنوعی: دیوار او با سپاه و سلاح ساخته شده و خارهایی که بر نیزهها نصب شده، نشاندهندهی سختی و دشواریهای او است.
اگر بفگنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریاچه راغ
هوش مصنوعی: اگر به دیوار باغ نگاه کنی، دیگر برایت فرقی ندارد که باغ، دشت یا دریاچه باشد.
نگر تا تو دیوار او نفگنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی
هوش مصنوعی: مواظب باش که وقتی دیوار این شخص را خراب میکنی، دل و روح ایرانیها را نشکنید.
کزان پس بود غارت و تاختن
خروش سواران و کین آختن
هوش مصنوعی: از کجا بود که پس از آن، غارت و حملهای به راه افتاد، صدای سواران و کینهای که به دل داشتند، به گوش رسید؟
زن و کودک و بوم ایرانیان
به اندیشهٔ بد منه در میان
هوش مصنوعی: به زنان و کودکان و سرزمین ایران نباید به بدی فکر کرد و باید با خوبی و محبت با آنها رفتار کرد.
چو سالی چنین بر تو بر بگذرد
خردمند خواند تو را بیخرد
هوش مصنوعی: وقتی یک سال از عمرت بگذرد، عاقل تو را احمق میداند.
من ای دون شنیدم کجا تو مهی
همه مردم ناسزا را دهی
هوش مصنوعی: من از تو شنیدم که تو کجا هستی، ای مهر و نور، و اینکه همهی مردم را ناامید و نامهربان میکنی.
چنان دان که نوشین روان قباد
به اندرز این کرد در نامه یاد
هوش مصنوعی: بدان که قباد با اندرز درخواست کرده است که مانند شیرین و گوارا باشد.
که هرکو سلیحش به دشمن دهد
همی خویشتن رابه کشتن دهد
هوش مصنوعی: هر کسی که سلاحش را به دشمن بدهد، در واقع خود را به کشتن میدهد.
که چون بازخواهد کش آید به کار
بداندیش با او کند کارزار
هوش مصنوعی: زمانی که شخصی به فکر بدی بیفتد و بخواهد کاری انجام دهد، با او به شدت مقابله خواهد شد.
دگر آنک دادی ز قیصر پیام
مرا خواندی دودل و خویش کام
هوش مصنوعی: تو پیام مرا از سوی قیصر خواندی، اما در پاسخ تردید داشتی و خودخواهی نشان دادی.
سخنها نه از یادگار تو بود
که گفتار آموزگار تو بود
هوش مصنوعی: سخنها نه از خودت بلکه از آموزههای کسی بود که به تو آموخته است.
وفا کردن او و از ما جفا
تو خود کی شناسی جفا از وفا
هوش مصنوعی: این بیت به موضوع وفا و جفا میپردازد و بیان میکند که وفاداری او و رفتار نادرست ما را تنها خود فرد میتواند تشخیص دهد. در واقع، او از وفاداریاش آگاه است و میداند که ما چه کارهایی را نادرست انجام میدهیم. این یعنی تشخیص خوبی و بدی به خود فرد بستگی دارد.
بدان پاسخش ای بد کم خرد
نگویم جزین نیز که اندر خورد
هوش مصنوعی: بدان که پاسخ تو را، ای کم خرد، نمیگویم جز این که در خور تو نیست.
تو دعوی کنی هم تو باشی گوا
چنین مرد بخرد ندارد روا
هوش مصنوعی: اگر تو خود را به عنوان شاهد در یک ادعا مطرح کنی، این کار برای یک مرد عقلمند و بصیر مناسب نیست.
چو قیصر ز گرد بلا رخ بشست
به مردی چو پرویز داماد جست
هوش مصنوعی: وقتی قیصر از زحمات و سختیها رهایی یافت، به مردی همچون پرویز (که مردی شجاع و قدرتمند بود) نگاه کرد که به یک مبارزه و چالش بزرگ پرداخته است.
هر آنکس که گیتی ببد نسپرد
به مغز اندرون باشد او را خرد
هوش مصنوعی: هر کسی که دنیا را به خود واگذار نکند و در دلش به معنی و هدف زندگی توجه داشته باشد، در حقیقت شخصی با خرد و دانایی است.
بدانم که بهرام بسته میان
ابا او یکی گشته ایرانیان
هوش مصنوعی: میدانم که بهرام، با افتخار و قدرت، میان خصم خود را در هم شکسته و به ایرانیان به یاری آمده است.
به رومی سپاهی نشاید شکست
نساید روان ریگ با کوه دست
هوش مصنوعی: در برابر رومیها، سپاهی را نمیتوان شکست داد. مانند اینکه روان ریگ، قادر نیست با کوه درگیر شود.
بدان رزم یزدان مرا یاربود
سپاه جهان نزد من خوار بود
هوش مصنوعی: بدان جنگی که در آن خداوند همراه من است، ای پروردگار، نیروهای زمین و جهان در برابر من هیچ ارزش و اهمیتی ندارند.
شنیدند ایرانیان آنچ بود
تو را نیز زیشان بباید شنود
هوش مصنوعی: ایرانیان آن چه را که تو هستی، شنیدهاند، بنابراین تو نیز باید آن را بشنوی.
مرا نیز چیزی که بایست کرد
به جای نیاطوس روز نبرد
هوش مصنوعی: من نیز چیزی دارم که باید در روز نبرد انجام دهم، به جا و به درستی.
ز خوبی و از مردمی کردهام
به پاداش او روز بشمردهام
هوش مصنوعی: من برای خوبی و رفتار نیک او، روزها را شمردهام به عنوان پاداش.
بگوید تو را زاد فرخ همین
جهان را به چشم جوانی مبین
هوش مصنوعی: بگو که این دنیا را با چشم جوانی ننگر، زیرا همینطوری فرزند خوشبختی را به تو خواهد داد.
گشسپ آنک بد نیز گنجور ما
همان موبد پاک دستور ما
هوش مصنوعی: گشسپ، کسی است که بدی ها را عوض میکند و در واقع میتواند به ما کمک کند، همانند موبدی که راه و رسم درست زندگی را به ما میآموزد.
که از گنج ما بدره بد صد هزار
که دادم بدان رومیان یادگار
هوش مصنوعی: من از دارایی خودم چیزی به ارزش صد هزار دادم به آنها، که این دلیل یادگاری است برای رومیان.
نیاطوس را مهره دادم هزار
ز یاقوت سرخ از در گوشوار
هوش مصنوعی: من هزار یاقوت سرخ را به نیاطوس هدیه دادم و آنها را به عنوان مهرهای برای گوشوارهاش استفاده کردم.
کجا سنگ هر مهرهای بد هزار
ز مثقال گنجی چو کردم شمار
هوش مصنوعی: چرا باید سنگ هر مهرهای را با هزاران مثقال گنج مقایسه کنم، وقتی که ارزش واقعی آن را در شمارش میبینم؟
همان در خوشاب بگزیده صد
درو مرد دانا ندید ایچ بد
هوش مصنوعی: در همان منطقه خوشاب، مردان دانا و خردمند بسیار کمی دیده میشوند.
که هرحقهای را چو پنجه هزار
بدادی درم مرد گوهر شمار
هوش مصنوعی: هر کس را که به او بخششی برابر با پنجاه هزار درم بدهی، او را به عنوان مردی با ارزش و گوهرین بشمار.
صد اسپ گرانمایه پنجه به زین
همه کرده از آخر ما گزین
هوش مصنوعی: صد اسب عالی و با ارزش که همه به زین تکیه کردهاند، در نهایت از میان آنها ما را انتخاب کردهاند.
دگر ویژه با جل دیبه بدند
که در دشت با باد همره بدند
هوش مصنوعی: دیگر بار با لباس نیکو و زیبا به دشت رفتند و با نسیم ملایم همراه شدند.
به نزدیک قیصر فرستادم این
پس از خواسته خواندمش آفرین
هوش مصنوعی: من این پیام را به نزد قیصر فرستادم و پس از آنکه خواستهام را مطرح کردم، او را ستایش کردم.
ز دار مسیحا که گفتی سخن
به گنج اندر افگنده چوبی کهن
هوش مصنوعی: از داروهای شفابخش مسیحی که دربارهاش صحبت کردی، گویی چوبی قدیمی در گنجی پنهان شده است.
نبد زان مرا هیچ سود و زیان
ز ترسا شنیدی تو آواز آن
هوش مصنوعی: نفع و ضرری از آن ترسا برای من نیست، آیا صدای او را نشنیدی؟
شگفت آمدم زانک چون قیصری
سر افراز مردی و نام آوری
هوش مصنوعی: متعجب شدم از اینکه چگونه کسی مانند تو با افتخار و نامآوری همچون قیصر در میان مردم قرار گرفتهای.
همه گرد بر گرد او بخردان
همش فیلسوفان و هم موبدان
هوش مصنوعی: همهی حکیمان و دانایان، چه فیلسوف چه priest، دور او جمع شدهاند.
که یزدان چرا خواند آن کشته را
گرین خشک چوب وتبه گشته را
هوش مصنوعی: چرا خداوند آن کشته را ندا کرده است، اگر که او به سرنوشت خشک و بیثمر دچار شده باشد؟
گر آن دار بیکار یزدان بدی
سر مایهٔ اورمزد آن بدی
هوش مصنوعی: اگر آن دار باطل و بیفایدهای که خداوند به آن مشغول است، از نظر من دارای هیچ ارزشی نیست.
برفتی خود از گنج ما ناگهان
مسیحا شد او نیستی در جهان
هوش مصنوعی: تو ناگهان از گنجینه ما رفتی و به مانند مسیحا شدی، ولی در این جهان نیستی.
دگر آنک گفتی که پوزش بگوی
کنون توبه کن راه یزدان بجوی
هوش مصنوعی: اگر به یاد میآوری که زمانی از کسی عذر خواهی کردی، اکنون وقت آن است که توبه کنی و به دنبال راهی برای نزدیکی به خدا باشی.
ورا پاسخ آن بد که ریزنده باد
زبان و دل و دست و پای قباد
هوش مصنوعی: او به آن کسی که به او بدی کرده پاسخ میدهد و میگوید که اگر زبان، دل، و دست و پای قباد (که نمادی از قدرت و توانایی است) به سمت او بیفتد، نشاندهندهی ضعف و بیپناهی است.
مرا تاج یزدان به سر برنهاد
پذیرفتم و بودم از تاج شاد
هوش مصنوعی: خداوند توفیق و شکوهی به من عطا کرده است و من با خوشحالی این نعمت را پذیرفتهام.
به یزدان سپردیم چون باز خواست
ندانم زبان در دهانت چراست
هوش مصنوعی: ما کارهایمان را به خدا سپردیم، اما وقتی که به ما سوال میشود، نمیدانم که چرا تو اینطور صحبت میکنی.
به یزدان بگویم نه با کودکی
که نشناسد او بد ز نیک اندکی
هوش مصنوعی: به خدا بگویم که نه با کودکانی صحبت کنم که او را نمیشناسند و نمیتوانند تفاوت خوبی و بدی را درک کنند.
همه کار یزدان پسندیدهام
همان شور و تلخی بسی دیدهام
هوش مصنوعی: من همه کارهایی که مورد پسند خداوند است، انجام دادهام و در این مسیر، هم شادیها و هم تلخیهای زیادی را تجربه کردهام.
مرا بود شاهی سی و هشت سال
کس از شهر یاران نبودم همال
هوش مصنوعی: من سی و هشت سال سلطنت کردم و هیچکس از دوستانم در این شهر با من نبود.
کسی کاین جهان داد دیگر دهد
نه بر من سپاسی همیبرنهد
هوش مصنوعی: کسی که در این دنیا نعمتها و خیرات را تقسیم میکند، دیگر بار هم به من چیزی نخواهد داد و من هم از او قدردانی نخواهم کرد.
برین پادشاهی کنم آفرین
که آباد بادا به دانا زمین
هوش مصنوعی: من بر این پادشاهی فرمانروایی میکنم و برای آنکه زمین دانا و آباد باشد، تحسین میکنم.
چو یزدان بود یار و فریادرس
نیازد به نفرین ما هیچکس
هوش مصنوعی: وقتی خداوند یاری کننده و فریادرسی برای ما باشد، هیچکس نمیتواند به نفرین ما توجهی کند.
بدان کودک زشت و نادان بگوی
که ما را کنون تیره گشت آبروی
هوش مصنوعی: به آن کودک بدشکل و نادان بگو که اکنون آبرویمان به خطر افتاده است.
که پدرود بادی تو تا جاودان
سر و کار ما باد با بخردان
هوش مصنوعی: ای بادی که همیشه بر ما میگذری و به جاودانگی ادامه میدهی، همراهی ما با خردمندان باشد.
شما ای گرامی فرستادگان
سخن گوی و پر مایه آزادگان
هوش مصنوعی: ای عزیزان، پیامآوران سخن و دلانگیز، شما آزادگان با سخنانی پرمحتوا هستید.
ز من هر دو پدرود باشید نیز
سخن جز شنیده مگویید چیز
هوش مصنوعی: از من هر دو بدرود بگویید و چیزی جز آنچه شنیدهاید، بیان نکنید.
کنم آفرین بر جهان سر به سر
که او را ندیدم مگر برگذر
هوش مصنوعی: من به تمامی جهان آفرین میگویم، زیرا او را تنها در گذرگاه زندگی ملاقات کردهام و هیچگاه به طور کامل او را ندیدهام.
بمیرد کسی کو ز مادر بزاد
ز کیخسرو آغاز تا کیقباد
هوش مصنوعی: هر کسی که از مادر به دنیا آمده، باید بمیرد؛ به یاد داشته باش که داستان زندگی همچون داستان کیخسرو و کیقباد ادامه دارد.
چو هوشنگ و طهمورث و جمشید
کزیشان بدی جای بیم وامید
هوش مصنوعی: در گذشته شخصیتهایی چون هوشنگ، طهمورث و جمشید وجود داشتند که از آنها به عنوان نمادهای قدرت و امید یاد میشود و در زمانهای دشوار، وجودشان مایه دلگرمی و امید مردم بود.
که دیو و دد و دام فرمانش برد
چو روشن سرآمد برفت و بمرد
هوش مصنوعی: زمانی که شب و ظلمت پایان میپذیرد و روشنایی فرا میرسد، تمام موجودات خبیث و وحشی تحت تأثیر قدرت او قرار میگیرند و فرمان او را میپذیرند و از بین میروند.
فریدون فرخ که او از جهان
بدی دور کرد آشکار و نهان
هوش مصنوعی: فریدون فرخ، کسی که توانست هم آشکار و هم پنهان، زشتیها و بدیهای این جهان را دور کند.
ز بد دست ضحاک تازی ببست
به مردی زچنگ زمانه نجست
هوش مصنوعی: به خاطر بدیهای ضحاک، زندگیاش را به سختی گذراند و از سختیهای زمانه رهایی نیافت.
چو آرش که بردی به فرسنگ تیر
چو پیروزگر قارن شیرگیر
هوش مصنوعی: مثل آرش که تیرش را به فاصلهای دور رها کرد، مانند پیروزی که قارن، شیر را به ظفر درآورد.
قباد آنک آمد ز البرز کوه
به مردی جهاندار شد با گروه
هوش مصنوعی: قباد از کوه البرز آمد و با قدرت و شجاعت به رهبری و فرماندهی قومی بزرگ دست یافت.
که از آبگینه همی خانه کرد
وزان خانه گیتی پر افسانه کرد
هوش مصنوعی: او با مهارت و زیبایی ابنای آبی، خانهای ساخته و از آن خانه، داستانهای شگفتانگیزی برای جهان به وجود آورده است.
همه در خوشاب بد پیکرش
ز یاقوت رخشنده بودی درش
هوش مصنوعی: همه در خوشاب و هوا به خاطر چهره زیبا و درخشان او به مانند یاقوت سرخ بودند.
سیاوش همان نامدار هژیر
که کشتش به روز جوانی دبیر
هوش مصنوعی: سیاوش، همان پرآوازه و معروف است که در جوانی به دست دبیر کشته شد.
کجا گنگ دژ کرد جایی به رنج
وزان رنج برده ندید ایچ گنج
هوش مصنوعی: کجا میتوان جایی را یافت که در آن گنگ و غم وجود داشته باشد و در این شرایطی که رنج بردهای، هیچ چیز ارزشمندی دیده نشود؟
کجا رستم زال و اسفندیار
کزیشان سخن ماندمان یادگار
هوش مصنوعی: کجا میتوان رستم و زال و اسفندیار را پیدا کرد که یادگار سخنانشان برای ما باقی مانده است؟
چو گودرز و هفتاد پور گزین
سواران میدان و شیران کین
هوش مصنوعی: مثل گودرز و هفتاد پسرش، سواران شجاع و دلیر آمادهی میدان نبرد و جنگجویان قوی هستند.
چو گشتاسپ شاهی که دین بهی
پذیرفت و زو تازه شد فرهی
هوش مصنوعی: وقتی گشتاسپ به پادشاهی رسید و دین بهی را پذیرفت، آگاهی و دانش او تازه و نو شد.
چو جاماسپ کاندر شمار سپهر
فروزندهتر بد ز گردنده مهر
هوش مصنوعی: جاماسپ، در مقایسه با بهشت، در شمار ستارهها بسیار درخشانتر از خورشید گردان است.
شدند آن بزرگان و دانندگان
سواران جنگی و مردانگان
هوش مصنوعی: آن بزرگواران و دانشمندان به سواران جنگی و مردان دلیر تبدیل شدند.
که اندر هنر این ازان به بدی
به سال آن یکی از دگر مه بدی
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که در میان هنرها، افرادی هستند که با وجود بدیها و ناپسندیهای خود، در سالهای مختلف به طرق متفاوتی ظاهر میشوند و به نوعی در مهارتهای خود، بدی را نشان میدهند.
بپرداختند این جهان فراخ
بماندند میدان و ایوان و کاخ
هوش مصنوعی: آنها هزینههای زیادی برای ساخت این جهان پرداختند، اما در نهایت تنها میادین، ایوانها و کاخها باقی ماندند.
ز شاهان مرا نیز همتا نبود
اگر سال را چند بالا نبود
هوش مصنوعی: اگر سالها بالا نمیرفت، هیچ کس به عظمت من در میان پادشاهان نمیرسید.
جهان را سپردم به نیک و به بد
نه آن را که روزی به من بد رسد
هوش مصنوعی: من دنیا را به خوبیها و بدیها سپردم و نگران نیستم از اینکه روزی به من آسیبی برسد.
بسی راه دشوار بگذاشتیم
بسی دشمن از پیش برداشتیم
هوش مصنوعی: ما مسیرهای سخت و طولانی زیادی را پشت سر گذاشتیم و بسیاری از دشمنان را از سر راه برداشتیم.
همه بومها پر ز گنج منست
کجا آب و خاکست رنج منست
هوش مصنوعی: تمام سرزمینها سرشار از گنجینههای من است، اما جایی که آب و خاک وجود دارد، رنج و درد من نهفته است.
چو زین گونه بر من سرآید جهان
همی تیره گردد امید مهان
هوش مصنوعی: زمانی که چنین حالتی برای من پیش میآید، دنیای من به شدت تاریک میشود و امید به بزرگان نیز به محاق میرود.
نماند به فرزند من نیز تخت
بگردد ز تخت و سرآیدش بخت
هوش مصنوعی: فرزند من هم دیگر بر تخت نخواهد ماند و بختش از او دور خواهد شد.
فرشته بیاید یکی جان ستان
بگویم بدو جانم آسان ستان
هوش مصنوعی: فرشتهای میآید و میگوید که جانم را بگیر؛ برای من این کار آسان است.
گذشتن چو بر چینود پل بود
به زیر پی اندر همه گل بود
هوش مصنوعی: زمانی که از روی چینود عبور میکنی، زیر پاهایت گلی بینظیر وجود دارد.
به توبه دل راست روشن کنیم
بیآزاری خویش جوشن کنیم
هوش مصنوعی: دل خود را با توبه روشن کنیم و با پرهیز از آزار دیگران، خود را در زرهای از خوبکرداری حفظ کنیم.
درستست گفتار فرزانگان
جهاندیده و پاک دانندگان
هوش مصنوعی: سخنان دانشمندان و کسانی که تجربه و بینش زیادی دارند، صحیح و معتبر است.
که چون بخت بیدار گیرد نشیب
ز هر گونهای دید باید نهیب
هوش مصنوعی: زمانی که موقعیت خوب و بخت خوب به انسان روی آورد، باید از هر گونه نشیب و افتی آگاه باشد و احتیاط کند.
چو روز بهی بر کسی بگذرد
اگر باز خواند ندارد خرد
هوش مصنوعی: اگر روز خوبی بر کسی بگذرد و او دوباره آن روز را به یاد نیاورد، نشاندهنده بیخردی اوست.
پیام من اینست سوی جهان
به نزد کهان و به نزد مهان
هوش مصنوعی: پیام من این است که به سوی دنیا بروم و نزد شخصیتهای بزرگ و قدیمی برسم.
شما نیز پدرود باشید و شاد
ز من نیز بر بد مگیرید یاد
هوش مصنوعی: شما هم خداحافظ باشید و از من هم چیزی به دل نگیرید. امیدوارم خوشحال باشید.
چو اشتاد و خراد برزین گو
شنیدند پیغام آن پیش رو
هوش مصنوعی: وقتی اشتاد و خراد پیام پیشرو را شنیدند، برزین هم متوجه شد.
به پیکان دل هر دو دانا بخست
به سر بر زدند آن زمان هر دو دست
هوش مصنوعی: در دل هر دو عارف و دانا، عشق و محبت رو به اوج رسید و آنها با تمام وجود به یکدیگر توجه کردند و دست در دست هم گذاشتند.
ز گفتار هر دو پشیمان شدند
به رخسارگان بر تپنچه زدند
هوش مصنوعی: هر دو از کلام خود پشیمان شدند و به نشانهی ناراحتی، بر روی صورتهایشان اشاره کردند.
ببر بر همه جامشان چاک بود
سر هر دو دانا پر از خاک بود
هوش مصنوعی: ببر به معنای یاران و دوستانی است که با یکدیگر دسیسه و فریب میزنند. در این متن اشاره میشود که در ظاهر همه چیز خوب به نظر میرسد اما در باطن، افراد دانا و آگاه پر از غم و مشکلات هستند. به عبارت دیگر، در حالی که چهرهها میخندند، دلها انباشته از غم و اندوه است.
برفتند گریان ز پیشش به در
پر از درد جان و پراندوه سر
هوش مصنوعی: آنها با حالتی غمگین و پر از درد و اندوه از نزد او رفتند.
به نزدیک شیرویه رفت این دو مرد
پر آژنگ رخسار و دل پر ز درد
هوش مصنوعی: این دو مرد با چهرههای زیبا و دلهای زخمی به سوی شیرویه رفتند.
یکایک بدادند پیغام شاه
به شیروی بیمغز و بیدستگاه
هوش مصنوعی: هر کدام از آنها به شیروی، که نه عقل درستی داشت و نه تجهیزات یا امکانات مناسب، پیام شاه را رسانیدند.