گنجور

بخش ۲

وزان پس پراگنده شد آگهی
که بیکار شد تخت شاهنشهی
بمرد اردشیر آن خردمند شاه
به شاپور بسپرد گنج و سپاه
خروشی برآمد ز هر مرز و بوم
ز قیدافه برداشتند باژ روم
چو آگاهی آمد به شاپور شاه
بیاراست کوس و درفش و سپاه
همی راند تا پیش التوینه
سپاهی سبک بی‌نیاز از بنه
سپاهی ز قیدافه آمد برون
که از گرد خورشید شد تیره‌گون
ز التوینه هم‌چنین لشکری
بیامد سپهدارشان مهتری
برانوش بد نام آن پهلوان
سواری سرافراز و روشن‌روان
کجا بود بر قیصران ارجمند
کمند افگنی نامداری بلند
چو برخاست آواز کوس از دو روی
ز قلب اندر آمد گو نامجوی
وزین سو بشد نامداری دلیر
کجا نام او بود گرزسپ شیر
برآمد ز هر دو سپه کوس و غو
بجنبید در قلبگه شاه نو
ز بس نالهٔ بوق و هندی درای
همی چرخ و ماه‌اندر آمد ز جای
تبیره ببستند بر پشت پیل
همی‌بر شد آوازشان بر دو میل
زمین جنب جنبان شد و پر ز گرد
چو آتش درخشان سنان نبرد
روانی کجا با خرد بود جفت
ستاره همی بارد از چرخ گفت
برانوش جنگی به قلب اندرون
گرفتار شد با دلی پر ز خون
وزان رومیان کشته شد سه هزار
بالتوینه در صف کارزار
هزار و دو سیصد گرفتار شد
دل جنگیان پر ز تیمار شد
فرستاد قیصر یکی یادگیر
به نزدیک شاپور شاه اردشیر
که چندین تو از بهر دینار خون
بریزی تو با داور رهنمون
چه گویی چو پرسند روز شمار
چه پوزش کنی پیش پروردگار
فرستیم باژی چنان هم که بود
برین نیز دردی نباید فزود
همان نیز با باژ فرمان کنیم
ز خویشان فراوان گروگان کنیم
ز التوینه بازگردی رواست
فرستیم با باژ هرچت هواست
همی بود شاپور تا باژ و ساو
فرستاد قیصر ده انبان گاو
غلام و پرستار رومی هزار
گرانمایه دیبا نه اندر شمار
بالتوینه در ببد روز هفت
ز روم اندر آمد به اهواز رفت
یکی شارستان نام شاپور گرد
برآورد و پرداخت در روز ارد
همی برد سالار زان شهر رنج
بپردخت بسیار با رنج گنج
یکی شارستان بود آباد بوم
بپردخت بهر اسیران روم
در خوزیان دارد این بوم و بر
که دارند هرکس بروبر گذر
به پارس اندرون شارستان بلند
برآورد پاکیزه و سودمند
یکی شارستان کرد در سیستان
در آنجای بسیار خرماستان
که یک نیم او کرده بود اردشیر
دگر نیم شاپور گرد و دلیر
کهن دژ به شهر نشاپور کرد
که گویند با داد شاپور کرد
همی برد هر سو برانوش را
بدو داشتی در سخن گوش را
یکی رود بد پهن در شوشتر
که ماهی نکردی بروبر گذر
برانوش را گفت گر هندسی
پلی ساز آنجا چنانچون رسی
که ما بازگردیم و آن پل به جای
بماند به دانایی رهنمای
به رش کرده بالای این پل هزار
بخواهی ز گنج آنچ آید به کار
تو از دانشی فیلسوفان روم
فراز آر چندی بران مرز و بوم
چو این پل برآید سوی خان خویش
برو تازیان باش مهمان خویش
ابا شادمانی و با ایمنی
ز بد دور وز دست اهریمنی
به تدبیر آن پل باستاد مرد
فراز آوریدش بران کارکرد
بپردخت شاپور گنجی بران
که زان باشد آسانی مردمان
چو شد شه برانوش کرد آن تمام
پلی کرد بالا هزارانش گام
چو شد پل تمام او ز ششتر برفت
سوی خان خود روی بنهاد تفت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وزان پس پراگنده شد آگهی
که بیکار شد تخت شاهنشهی
هوش مصنوعی: بعد از آن، خبر پراکنده شد که تخت پادشاهی خالی و بدون صاحب شده است.
بمرد اردشیر آن خردمند شاه
به شاپور بسپرد گنج و سپاه
هوش مصنوعی: اردشیر، آن پادشاه دانا، پس از وفاتش، گنج و سپاه را به شاپور سپرد.
خروشی برآمد ز هر مرز و بوم
ز قیدافه برداشتند باژ روم
هوش مصنوعی: از هر سرزمینی صدایی بلند شد و به خاطر این صدا، پرداخت مالیاتی که به روم تعلق داشت، متوقف شد.
چو آگاهی آمد به شاپور شاه
بیاراست کوس و درفش و سپاه
هوش مصنوعی: وقتی شاپور شاه از وجود یک واقعه یا خبر مهم آگاه شد، سپاه و ساز و برگ لازم را آماده کرد.
همی راند تا پیش التوینه
سپاهی سبک بی‌نیاز از بنه
هوش مصنوعی: او سپاهی را به جلو می‌راند که بی‌زحمت و بدون نیاز به ذخیره و توشه، به سمت هدف حرکت می‌کند.
سپاهی ز قیدافه آمد برون
که از گرد خورشید شد تیره‌گون
هوش مصنوعی: یک گروهی از جنگجویان بیرون آمدند که رنگ و رویشان به خاطر تابش خورشید تیره و کدر شده بود.
ز التوینه هم‌چنین لشکری
بیامد سپهدارشان مهتری
هوش مصنوعی: از میان ارتشی که به فرماندهی یک سردار با مهارت و تجربه آمده بودند، سربازانی به پیش روی می‌آیند.
برانوش بد نام آن پهلوان
سواری سرافراز و روشن‌روان
هوش مصنوعی: برانوش، آن پهلوان سوار، معروف و دارای شخصیت برجسته و روشنفکر است.
کجا بود بر قیصران ارجمند
کمند افگنی نامداری بلند
هوش مصنوعی: کجا می‌توان کمند (دام) افکند بر قدرتمندان بزرگ و مشهور؟
چو برخاست آواز کوس از دو روی
ز قلب اندر آمد گو نامجوی
هوش مصنوعی: وقتی صدای طبل از دو طرف برمی‌خیزد، صدای آن از دل به گوش می‌رسد. یعنی وقتی ندا و علامتی شنیده می‌شود، جان و دل انسان را فرا می‌خواند.
وزین سو بشد نامداری دلیر
کجا نام او بود گرزسپ شیر
هوش مصنوعی: از این سو مردی برجسته و دلیر به نام گرزسپ بود که شهرتش در دل‌ها جا دارد.
برآمد ز هر دو سپه کوس و غو
بجنبید در قلبگه شاه نو
هوش مصنوعی: سروصدایی از هر دو سپاه بلند شد و در محل حضور شاه نو، جنب و جوش آغاز شد.
ز بس نالهٔ بوق و هندی درای
همی چرخ و ماه‌اندر آمد ز جای
هوش مصنوعی: به خاطر صدای ناله و زاری بوق و هندی، چرخ و ماه از جای خود حرکت کردند.
تبیره ببستند بر پشت پیل
همی‌بر شد آوازشان بر دو میل
هوش مصنوعی: چادر را بر پشت فیل بستند و صدای آن‌ها به دو سمت پیچید.
زمین جنب جنبان شد و پر ز گرد
چو آتش درخشان سنان نبرد
هوش مصنوعی: زمین به شدت تکان خورد و گرد و غبار به هوا بلند شد، مانند شعله‌ای درخشان که در نبرد سنان می‌زند.
روانی کجا با خرد بود جفت
ستاره همی بارد از چرخ گفت
هوش مصنوعی: جایگاه عقل و دانش بالاتر از احساسات و هیجانات است، چرا که همچون ستاره‌هایی که از آسمان می‌درخشند، راهنمایی روشن و روشنی‌بخش برای انسان‌ها هستند.
برانوش جنگی به قلب اندرون
گرفتار شد با دلی پر ز خون
هوش مصنوعی: در میانه جنگی، برانوش با دلی پر از درد و خونین در اعماق وجودش تسخیر شده است.
وزان رومیان کشته شد سه هزار
بالتوینه در صف کارزار
هوش مصنوعی: در جنگ با رومیان، سه هزار نفر از دشمنان به شدت به قتل رسیدند.
هزار و دو سیصد گرفتار شد
دل جنگیان پر ز تیمار شد
هوش مصنوعی: دل کسانی که در جنگ هستند، با هزار و دویست درد و رنج اسیر شده و پر از تنش و نگرانی است.
فرستاد قیصر یکی یادگیر
به نزدیک شاپور شاه اردشیر
هوش مصنوعی: قیصر یک پیام یا موضوعی را به شاپور، پادشاه اردشیر، فرستاده است تا او آن را بیاموزد یا در مورد آن اطلاعاتی کسب کند.
که چندین تو از بهر دینار خون
بریزی تو با داور رهنمون
هوش مصنوعی: اگر به خاطر کسب پول و مال، دست به کارهای خطرناک و ناپسند بزنی، باید مراقب عواقب آن باشید، زیرا که در نهایت، خداوند به عنوان راهنمای تو، از حق و حقیقت آگاه است.
چه گویی چو پرسند روز شمار
چه پوزش کنی پیش پروردگار
هوش مصنوعی: اگر از تو بپرسند که روزها را چگونه سپری کرده‌ای، چه دلیلی برای عذرخواهی در برابر خداوند داری؟
فرستیم باژی چنان هم که بود
برین نیز دردی نباید فزود
هوش مصنوعی: ما با توجه به شرایط و اوضاع، باید هر چه که هست را به همان شکل باقی بگذاریم و نیازی به افزودن بر مشکلات نیست.
همان نیز با باژ فرمان کنیم
ز خویشان فراوان گروگان کنیم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ما نیز به وسیله‌ی قدرت و فرمان خود، از نزدیکان و وابستگان زیاد، گروگانی خواهیم گرفت.
ز التوینه بازگردی رواست
فرستیم با باژ هرچت هواست
هوش مصنوعی: اگر از راه نادرست برگردی، جایز است که به هر خواسته‌ای که داری، هدیه‌ای بفرستیم.
همی بود شاپور تا باژ و ساو
فرستاد قیصر ده انبان گاو
هوش مصنوعی: شاپور همچنان در حال حکومت بود، تا اینکه قیصر برای او ده کیسه پر از محصولات گاو فرستاد.
غلام و پرستار رومی هزار
گرانمایه دیبا نه اندر شمار
هوش مصنوعی: غلام و پرستار رومی به عنوان افرادی با ارزش و خاص به شمار می‌روند، که در لباس دیبا و زرق و برق قرار دارند.
بالتوینه در ببد روز هفت
ز روم اندر آمد به اهواز رفت
هوش مصنوعی: در روز هفتم، با نشانه‌های روشن به اهواز وارد شد و از روم گذشت.
یکی شارستان نام شاپور گرد
برآورد و پرداخت در روز ارد
هوش مصنوعی: در روز ارد، شخصی به نام شاپور، شهری به نام شارستان را بنا کرد و به آن رسیدگی و توجه ویژه‌ای کرد.
همی برد سالار زان شهر رنج
بپردخت بسیار با رنج گنج
هوش مصنوعی: سالار از آن شهر به سختی رنج‌ها را برداشت و با زحمت فراوان پاداشی بزرگ بدست آورد.
یکی شارستان بود آباد بوم
بپردخت بهر اسیران روم
هوش مصنوعی: در یک منطقه آباد و زیبا، امکانات و منابعی فراهم شده بود تا به اسیران رومی کمک و پشتیبانی شود.
در خوزیان دارد این بوم و بر
که دارند هرکس بروبر گذر
هوش مصنوعی: در این سرزمین که ما هستیم، هر کسی که از کنار ما عبور کند، به نوعی هم‌همه و سر و صدای زندگی اینجا را تجربه می‌کند.
به پارس اندرون شارستان بلند
برآورد پاکیزه و سودمند
هوش مصنوعی: در شهر پارس، مکانی بزرگ و باارزش وجود دارد که بسیار تمیز و مفید است.
یکی شارستان کرد در سیستان
در آنجای بسیار خرماستان
هوش مصنوعی: یک نفر در سیستان شهری زیبا و پر از نخل‌های خرما ساخت.
که یک نیم او کرده بود اردشیر
دگر نیم شاپور گرد و دلیر
هوش مصنوعی: اردشیر نیمه‌ای از خود را به نیمی دیگر از شاپور تبدیل کرده و آن را دلیر و شجاع ساخته است.
کهن دژ به شهر نشاپور کرد
که گویند با داد شاپور کرد
هوش مصنوعی: دژ قدیمی به شهر نشاپور آمد و گفته می‌شود که شاپور با عدالت و انصاف رفتار کرد.
همی برد هر سو برانوش را
بدو داشتی در سخن گوش را
هوش مصنوعی: او به هر سو آن نوش را می‌برد و تو گوش به سخنش داشتید.
یکی رود بد پهن در شوشتر
که ماهی نکردی بروبر گذر
هوش مصنوعی: یک رود عریض و بزرگ در شوشتر وجود دارد که ماهی‌ها نمی‌توانند به راحتی از آن عبور کنند.
برانوش را گفت گر هندسی
پلی ساز آنجا چنانچون رسی
هوش مصنوعی: برانوش به کسی می‌گوید که اگر بر اساس هندسه و نقشه‌کشی، پلی بسازی، در آنجا به مقصد خواهی رسید.
که ما بازگردیم و آن پل به جای
بماند به دانایی رهنمای
هوش مصنوعی: ما باید به سرزمین خود بازگردیم و راهی را به یادگار بگذاریم که دیگران از آن بهره‌مند شوند و در مسیر دانایی و علم راهنمایی کنند.
به رش کرده بالای این پل هزار
بخواهی ز گنج آنچ آید به کار
هوش مصنوعی: اگر بر روی این پل به اوج برسید، هرچیزی که بخواهید از گنج‌های آن به دست خواهید آورد.
تو از دانشی فیلسوفان روم
فراز آر چندی بران مرز و بوم
هوش مصنوعی: تو می‌توانی از دانش عمیق فیلسوفان رومی بهره‌مند شوی و مدتی بر سرزمین و مرزهای خود تسلط پیدا کنی.
چو این پل برآید سوی خان خویش
برو تازیان باش مهمان خویش
هوش مصنوعی: وقتی این پل ساخته شود و به سمت خانه‌ات بیاید، به مروت و احترام از مهمان خود پذیرایی کن.
ابا شادمانی و با ایمنی
ز بد دور وز دست اهریمنی
هوش مصنوعی: با خوشحالی و آرامش از شر زشتی‌ها و از دستان شیطان دور هستم.
به تدبیر آن پل باستاد مرد
فراز آوریدش بران کارکرد
هوش مصنوعی: با تدبیر آن مرد، پل را ساختند و او را بر بلندی‌ها بردند تا کارها را انجام دهد.
بپردخت شاپور گنجی بران
که زان باشد آسانی مردمان
هوش مصنوعی: شاپور به خاطر ثروتی که به دست آورد، تصمیم گرفت تا آن را صرف رفاه و آسایش مردم کند.
چو شد شه برانوش کرد آن تمام
پلی کرد بالا هزارانش گام
هوش مصنوعی: زمانی که شاه بر روی تخت نشسته، تمام افراد زیر دست او به قدری احترام می‌گذارند که گویی در حال بالا بردن او به مراتب بالاتر هستند و او را در موقعیت عالی قرار می‌دهند.
چو شد پل تمام او ز ششتر برفت
سوی خان خود روی بنهاد تفت
هوش مصنوعی: وقتی پل تمام شد، او از ششتر (اسب یا وسیله‌ای که سوار بر آن است) حرکت کرد و به سمت خانه‌ی خود رفت و در آن‌جا آرامش گرفت.

خوانش ها

بخش ۲ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1391/07/03 14:10
رضا کاشی ساز

شعرهای این صفحه نشان دهنده میزان بالای توجه این پادشاه بزرگ (جناب شاپور) به آسودگی و راحتی و رفاه مردم است. که پس از بستن آن قرارداد که کاملا به سود ایرانیان است و گرفتن باج فراوان از رومیان به خاطر ظلمی که روا داشته اند، شاپور به فکر انجام کارهای بزرگ عمرانی در کشور می افتد که بعضی از آنها را در بیت هایی بیان می کند تا آنجا که وجود رودی بزرگ در شهر شوشتر او را به فکر ساخت پل بر روی این رود می کند.من خود اهل شوشتر هستم و به بزرگی و پهنای رودخانه کارون در شوشتر واقفم و خوب است که بدانید برای ساخت پلی که به تازگی در شوشتر ساخت آن به پایان رسید بیش از 10 سال وقت صرف شد.حال توجه کنید که ساخت پل بر روی این رودخانه که با شواهدی که موجود است در آن زمان بسیار بزرگتر و خروشان تر بوده است ، آن هم با امکانات آن زمان چه قدر سخت و مشکل بوده است. که دلیل ساخت آن بوسیله ی شاپور در بیت زیر آسودگی و رفاه مردم بیان شده است:
بپردخت شاپور گنجی بران
که زان باشد آسانی مردمان
همچنین بیت بالا نشان می دهد که برای ساخت این پل مبلغ بسیار زیادی هزینه شده است
و یا در جایی دیگر بیان می کند که:
که ما باز گردیم و آن پل به جای
بماند به دانایی و رهنمای
این بیت ها اوج اهمیت رفاه مردم برای جناب شاپور را دارد که در تمام نقاط جغرافیایی ایران ، دست به کارهای بزرگ می زند.لازم به ذکر است که هنوز بخش زیادی از این پل (پل شادروان) در شوشتر وجود دارند و علاقه مندان می توانند با دیدن آن از نزدیک به بزرگی این شاهکار پی ببرند.
--------------------
Kashisaz98@gmail.com

1394/05/26 05:07
ناشناس

قیدافه احتمالاً معرب نام استان "کاپادوکیه" از سرزمینهای روم شرقی ست. التوینه نام منطقه ای در سوریه است که آن هم جزیی از روم شرقی بوده.

1396/03/17 17:06
دکتر امین لو

به مرد اردشیر آن خردمند شاه به شاپور بسپرد گنج و سپاه
در بیت فوق کلمه "به مرد" صحیح نیست و "بمرد" صحی است.
---------------------------------------------------------------------------خخروشی برآمد ز هر مرز و بوم ز قیدافه برداشتند باژ روم
بیت فوق در شاهنامه چاپ امیر کبیر به صورت زیر است .
خروشی برآمد ز هر مرز و بوم ز قیدافه برگشته شد تا به روم
--------------------------------------------------------------------------
وزین سو بشد نامدرای دلیر کجا نام او بود گرزسپ شیر
در مصرع اول بیت فوق کلمه "نامدرای" به نامداری اصلاح شود.

1396/03/17 17:06
دکتر امین لو

به مرد اردشیر آن خردمند شاه به شاپور بسپرد گنج و سپاه
در بیت فوق کلمه “به مرد” صحیح نیست و “بمرد” صحیح است.
—————————————————————
خروشی برآمد ز هر مرز و بوم ز قیدافه برداشتند باژ روم

1396/04/19 21:07
داریوش ابونصری

به باور اینجانب تمام نام واژه های التوینه در شاهنامه نادرست هستند . در بعضی جا ها التونیه را میبینید که درست است . التون بعربی ناحیه ای در سوریه است که جزو قلمرو ایران بوده و در فارسی ی و های محل مانند جوادیه و زعفرانیه در آخر آورده شده و فارسی شده همان التون در سوریه است. بنابراین باید التونیه باشد نه التوینه.

1396/11/31 11:01
ناهید

سلام بر اساتید بزرگوار. کن دنبال اعرابگذاری بخش دوم شعر درمورد سازندگی های زمان شاپور که درمورد پل شادروان هست هستم. لطفا اگر کسی میتونه در اینمورد کمکم کنه به آیدی تلگرامی من پیام بده قبلا بسیار سپاسگزارم
@nahidr64

1402/06/10 11:09
جهن یزداد

التونیه  نام  انتالیه  است  ن و ل  جایگزین هم شده اند