گنجور

بخش ۸

وزین روی بنشست بهرام گرد
بزرگان برفتند با او وخرد
سپهبد بپرسید زان سرکشان
که آمد زخویشان شما را نشان
فرستید هرکس که دارید خویش
که باشند یکدل به گفتار وکیش
گریشان بیایند وفرمان کنند
به پیمان روان را گروگان کنند
سپه ماند از بردع واردبیل
از ارمنیه نیز بی‌مرد وخیل
ازیشان برزم اندرون نیست باک
چه مردان بردع چه یک مشت خاک
شنیدند گردنکشان این سخن
که بهرام جنگ آور افگند بن
زلشکر گزیدند مردی دبیر
سخن گوی و داننده ویادگیر
بیامد گوی با دلی پر ز راز
همی‌بود پویان شب دیریاز
بگفت آنچ بشنید زان مهتران
ازان نامداران وکنداوران
از ایرانیان پاسخ ایدون شنید
که تا رزم لشکر نیاید پدید
یکی مازخسرو نگردیم باز
بترسیم کین کارگردد دراز
مباشید ایمن بران رزمگاه
که خسرو شبیخون کند با سپاه
چو پاسخ شنید آن فرستاده مرد
سوی لشکر پهلوان شد چو گرد
همه لشکرآتش برافروختند
بهر جای شمعی همی‌سوختند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وزین روی بنشست بهرام گرد
بزرگان برفتند با او وخرد
هوش مصنوعی: بهرام بر فراز این طرز نشسته است و بزرگان همراه او به سفر رفتند، همچنین افراد خردمند نیز با آن‌ها هستند.
سپهبد بپرسید زان سرکشان
که آمد زخویشان شما را نشان
هوش مصنوعی: سپهبد از سرکردگان سرکشان پرسید که آیا نشانه‌ای از شما در میان قوم خودتان هست؟
فرستید هرکس که دارید خویش
که باشند یکدل به گفتار وکیش
هوش مصنوعی: هر کسی را که به عنوان نزدیکان خود دارید، بفرستید تا همه با هم یکدل و همفکر باشند و در گفتار و عمل هماهنگ عمل کنند.
گریشان بیایند وفرمان کنند
به پیمان روان را گروگان کنند
هوش مصنوعی: بیایید و چون فرمان دهند، جان را به عنوان گروگان در اختیار بگیرند.
سپه ماند از بردع واردبیل
از ارمنیه نیز بی‌مرد وخیل
هوش مصنوعی: جنگجویان از سرزمین‌های مختلف کنار هم جمع شده‌اند، اما از ارمنستان نیروهای مردانگی و شجاعت کم است و تنها گروهی از سربازان باقی مانده‌اند.
ازیشان برزم اندرون نیست باک
چه مردان بردع چه یک مشت خاک
هوش مصنوعی: از وجود آن‌ها درون من چیزی نیست که نگران باشم، چه اینکه مردان در جنگ و کارزار، در واقع فقط یک مشت خاک هستند.
شنیدند گردنکشان این سخن
که بهرام جنگ آور افگند بن
هوش مصنوعی: گردن‌کش‌ها این سخن را شنیدند که بهرام، جنگجوی دلیر، شکست را بر دوش افکند.
زلشکر گزیدند مردی دبیر
سخن گوی و داننده ویادگیر
هوش مصنوعی: از میان لشکر، مردی را برگزیدند که خطاطی خبره و سخنور قدرتمند بود و دانشی فراوان داشت.
بیامد گوی با دلی پر ز راز
همی‌بود پویان شب دیریاز
هوش مصنوعی: یک نفر با دلی پر از راز و اسرار آمد و همچنان در حال حرکت و جنب و جوش بود، مانند شب‌های گذشته که دیرتر از همیشه می‌گذشت.
بگفت آنچ بشنید زان مهتران
ازان نامداران وکنداوران
هوش مصنوعی: او آنچه را که از بزرگان و نامداران شنیده، به زبان می‌آورد.
از ایرانیان پاسخ ایدون شنید
که تا رزم لشکر نیاید پدید
هوش مصنوعی: از ایرانیان خبری رسید که تا زمانی که رزم لشکر ظاهر نشود، هیچ کاری نمی‌توان کرد.
یکی مازخسرو نگردیم باز
بترسیم کین کارگردد دراز
هوش مصنوعی: نترسیم و به خود اجازه ندهیم که دوباره تحت نظر کسی قرار بگیریم، چون ممکن است این وضعیت طولانی و سخت شود.
مباشید ایمن بران رزمگاه
که خسرو شبیخون کند با سپاه
هوش مصنوعی: مراقب باشید در میدان جنگ، چون ممکن است پادشاه با نیروهایش به شما حمله کند.
چو پاسخ شنید آن فرستاده مرد
سوی لشکر پهلوان شد چو گرد
هوش مصنوعی: پس از آنکه فرستاده پاسخ را شنید، مرد به سوی لشکر قهرمان حرکت کرد مانند گردی که به دور می‌چرخد.
همه لشکرآتش برافروختند
بهر جای شمعی همی‌سوختند
هوش مصنوعی: همه لشکر آتش را روشن کردند و در هر گوشه‌ای شمعی روشن شد.