بخش ۷۲
کنون از بزرگی خسرو سخن
بگویم کنم تازه روز کهن
بران سان بزرگی کس اندر جهان
ندارد بیاد از کهان و مهان
هر آنکس که او دفتر شاه خواند
ز گیتیش دامن بباید فشاند
سزد گر بگویم یکی داستان
که باشد خردمند هم داستان
مبادا که گستاخ باشی به دهر
که از پای زهرش فزونست زهر
مساایچ با آز و با کینه دست
ز منزل مکن جایگاه نشست
سرای سپنجست با راه و رو
تو گردی کهن دیگر آرند نو
یکی اندر آید دگر بگذرد
زمانی به منزل چمد گر چرد
چو برخیزد آواز طبل رحیل
به خاک اندر آید سر مور وپیل
ز پرویز چون داستانی شگفت
ز من بشنوی یاد باید گرفت
که چندی سزاواری دستگاه
بزرگی و اورنگ و فر و سپاه
کزان بیشتر نشنوی در جهان
اگر چند پرسی ز دانا مهان
ز توران وز هند وز چین و روم
ز هرکشوری کان بد آباد بوم
همی باژ بردند نزدیک شاه
به رخشنده روز و شبان سیاه
غلام و پرستنده از هر دری
ز در و ز یاقوت و هر گوهری
ز دینار و گنجش کرانه نبود
چنو خسرو اندر زمانه نبود
ز شاهین وز باز و پران عقاب
ز شیر و پلنگ و نهنگ اندر آب
همه برگزیدند پیمان اوی
چو خورشید روشن بدی جان اوی
نخستین که بنهاد گنج عروس
ز چین و ز برطاس وز روم و روس
دگر گنج پر در خوشاب بود
که بالاش یک تیر پرتاب بود
که خضرا نهادند نامش ردان
همان تازیان نامور بخردان
دگر گنج باد آورش خواندند
شمارش بکردند و در ماندند
دگر آنک نامش همیبشنوی
تو گویی همه دیبهٔ خسروی
دگر نامور گنج افراسیاب
که کس را نبودی به خشکی و آب
دگر گنج کش خواندی سوخته
کزان گنج بد کشور افروخته
دگر آنک بد شادورد بزرگ
که گویند رامشگران سترگ
به زر سرخ گوهر برو بافته
به زر اندرون رشتهها تافته
ز رامشگران سرکش و باربد
که هرگز نگشتی به آواز بد
به مشکوی زرین ده و دوهزار
کنیزک به کردار خرم بهار
دگر پیل بد دو هزار و دویست
که گفتی ازان بر زمین جای نیست
فغستان چینی و پیل و سپاه
که بر زین زرین بدی سال و ماه
دگر اسب جنگی ده و شش هزار
دو صد بارگی کان نبد در شمار
ده و دو هزار اشتر بارکش
عماری کش وگام زن شست وشش
که هرگز کس اندر جهان آن ندید
نه از پیر سر کاردانان شنید
چنویی به دست یکی پیشکار
تبه شد تو تیمار و تنگی مدار
تو بی رنجی از کارها برگزین
چو خواهی که یابی بداد آفرین
که نیک و بد اندر جهان بگذرد
زمانه دم ما همیبشمرد
اگر تخت یابی اگر تاج و گنج
وگر چند پوینده باشی به رنج
سرانجام جای تو خاکست و خشت
جز از تخم نیکی نبایدت کشت
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کنون از بزرگی خسرو سخن
بگویم کنم تازه روز کهن
هوش مصنوعی: حالا از عظمت و بزرگی پادشاه حرف میزنم و روز کهن را دوباره تازه و زنده میکنم.
بران سان بزرگی کس اندر جهان
ندارد بیاد از کهان و مهان
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا به بزرگی و عظمت کسی نیست که از بزرگترین و سرشناسان گذشته یاد میکند.
هر آنکس که او دفتر شاه خواند
ز گیتیش دامن بباید فشاند
هوش مصنوعی: هر کسی که به خواستههای شاه توجه دارد و او را میستاید، باید از مشکلات و گرفتاریهای زندگی خود بکاهد و به نوعی از آنها دوری کند.
سزد گر بگویم یکی داستان
که باشد خردمند هم داستان
هوش مصنوعی: خوب است اگر داستانی بگویم که به درک و فهم عاقلانه نزدیک باشد و کسی را هم در این داستان شریک کنم.
مبادا که گستاخ باشی به دهر
که از پای زهرش فزونست زهر
هوش مصنوعی: مراقب باش که در برابر زمان و مشکلات آن جسور نباشی، زیرا زهر این دنیا از خود زهر نیز خطرناکتر است.
مساایچ با آز و با کینه دست
ز منزل مکن جایگاه نشست
هوش مصنوعی: با حسد و انتقام، به خانه من پا نگذار و در این مکان ننشین.
سرای سپنجست با راه و رو
تو گردی کهن دیگر آرند نو
هوش مصنوعی: خانهای که پر از تغییرات و دگرگونیهاست، تو با مسیر و روشهایی که داری، دچار تحولات تازهای خواهی شد.
یکی اندر آید دگر بگذرد
زمانی به منزل چمد گر چرد
هوش مصنوعی: یک نفر به خانهای وارد میشود و نفر دیگری پس از مدتی از آنجا میرود، همچنان که در زندگی، افراد مختلفی به ما نزدیک میشوند و سپس از ما دور میشوند.
چو برخیزد آواز طبل رحیل
به خاک اندر آید سر مور وپیل
هوش مصنوعی: زمانی که صدای طبل سفر بلند شود، در زمین، سر مور و فیل به هم میرسد.
ز پرویز چون داستانی شگفت
ز من بشنوی یاد باید گرفت
هوش مصنوعی: از داستان حیرتانگیزی که از پرویز میشنوی، باید درسی بگیری.
که چندی سزاواری دستگاه
بزرگی و اورنگ و فر و سپاه
هوش مصنوعی: چند وقتی است که شایسته مقام و جایگاه والایی، همچون شاهی، قدرت و سربازان هستی.
کزان بیشتر نشنوی در جهان
اگر چند پرسی ز دانا مهان
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است در جهان چیزهای زیادی نشنوی، ولی اگر از افرادی حکیم و با دانش بپرسی، حقیقتهای بیشتری را متوجه خواهی شد.
ز توران وز هند وز چین و روم
ز هرکشوری کان بد آباد بوم
هوش مصنوعی: از سرزمینهای توران، هند، چین و روم، از هر جایی که به این دیار آبادانی میآورد.
همی باژ بردند نزدیک شاه
به رخشنده روز و شبان سیاه
هوش مصنوعی: آنها مالیات را به نزد شاه آوردند، در روزهای روشن و شبهای تاریک.
غلام و پرستنده از هر دری
ز در و ز یاقوت و هر گوهری
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی یا ارزشمندی توجه کند، به نوعی در بند آن زیبایی یا ارزش قرار میگیرد و به عنوان خدمتگزار یا پرستنده آن چیز به شمار میآید.
ز دینار و گنجش کرانه نبود
چنو خسرو اندر زمانه نبود
هوش مصنوعی: پول و ثروت هیچ ارزشی ندارد، اگر چنین پادشاهی در زمانه وجود نداشته باشد.
ز شاهین وز باز و پران عقاب
ز شیر و پلنگ و نهنگ اندر آب
هوش مصنوعی: پرندگان شکاری مانند شاهین، باز و عقاب، و همچنین جانورانی چون شیر، پلنگ و نهنگ در آب زندگی میکنند. این اشعار به قدرت و عظمت این موجودات اشاره دارد.
همه برگزیدند پیمان اوی
چو خورشید روشن بدی جان اوی
هوش مصنوعی: همه به طرز عجیبی به دوستی و پیمانی که او برقرار کرده بود، معتقد شدند؛ زیرا او مانند خورشید، روشنی و زندگی را به دلها میبخشید.
نخستین که بنهاد گنج عروس
ز چین و ز برطاس وز روم و روس
هوش مصنوعی: اولین کسی که جواهرات عروس را از چین، برطاس و سرزمینهای روم و روس گردآوری کرد، همین نکته است که نشاندهنده زیبایی و ارزش آنهاست.
دگر گنج پر در خوشاب بود
که بالاش یک تیر پرتاب بود
هوش مصنوعی: خزانهای دیگر در خوشاب وجود دارد که در آن، بالای خزانه یک تیر پرتاب شده است.
که خضرا نهادند نامش ردان
همان تازیان نامور بخردان
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که در زمانهای قدیم، به انسانهای خردمند و با دانش از میان تازیان، لقب «خضرا» داده شده است. این لقب نماد حکمت و دانش آنهاست.
دگر گنج باد آورش خواندند
شمارش بکردند و در ماندند
هوش مصنوعی: دیگر گنجی که به دست آورده بودند را شمردند و متوجه شدند که در آن گرفتار ماندهاند.
دگر آنک نامش همیبشنوی
تو گویی همه دیبهٔ خسروی
هوش مصنوعی: زمانی که نام او را میشنوی، انگار که تمام زرق و برق و شکوه یک پادشاه را تجربه میکنی.
دگر نامور گنج افراسیاب
که کس را نبودی به خشکی و آب
هوش مصنوعی: افرادی بودند که به نام و شهرت افراسیاب معروف شدند، و هیچکس نمیتوانست آنان را چه در خشکی و چه در آب بیابد.
دگر گنج کش خواندی سوخته
کزان گنج بد کشور افروخته
هوش مصنوعی: دیگر گنجی نمانده که همگان آن را بایستند، چرا که آن گنجی که به فساد و تباهی انجامید، آتش کشور را به جان مردم انداخت.
دگر آنک بد شادورد بزرگ
که گویند رامشگران سترگ
هوش مصنوعی: به دیگر سخن، شخص دیگری به نام "شادورد" وجود دارد که او را بزرگ و مهم میدانند و بر این باورند که او از هنرمندان برجسته و مشهوری است.
به زر سرخ گوهر برو بافته
به زر اندرون رشتهها تافته
هوش مصنوعی: با رنگ سرخ و با جواهراتی که به دقت بافته شدهاند، رشتههایی درون آن دقت و ظرافت خاصی دارند.
ز رامشگران سرکش و باربد
که هرگز نگشتی به آواز بد
هوش مصنوعی: از موسیقیدانان ماهر و چیرهدست که هرگز به آواز زشت و ناپسند روی نیاوردهاند.
به مشکوی زرین ده و دوهزار
کنیزک به کردار خرم بهار
هوش مصنوعی: به یک عطر خوشبو و زیبا، همچون بهار دلانگیز، دو هزار کنیزک را تقدیم کن.
دگر پیل بد دو هزار و دویست
که گفتی ازان بر زمین جای نیست
هوش مصنوعی: دیگر هیچ نشانی از آن دو هزار و دویست فیل که گفتی بر زمین وجود ندارد.
فغستان چینی و پیل و سپاه
که بر زین زرین بدی سال و ماه
هوش مصنوعی: صدای فغان و ناله از چینیها و فیلها و سپاه میآید که بر زینهای زرین نشستهاند و به یاد سالها و ماهها میشتابند.
دگر اسب جنگی ده و شش هزار
دو صد بارگی کان نبد در شمار
هوش مصنوعی: دیگر اسبهای جنگی را آماده کن، چون تعداد آنها شش هزار و دویست و بار دیگر بیشتر نیست و در شمار نمیآید.
ده و دو هزار اشتر بارکش
عماری کش وگام زن شست وشش
هوش مصنوعی: دوست عزیز، این بیت به شمار فراوان شتران بارکش اشاره دارد که در خدمت عماری هستند. آنها در حین بارکشی، به طرز مؤثری و با قدرت حرکت میکنند. این بیان نمادین به توانایی و استقامت این حیوانات در انجام کارهای سنگین میپردازد و به نوعی تلاش و سختکوشی در کار را میتوان از آن برداشت کرد.
که هرگز کس اندر جهان آن ندید
نه از پیر سر کاردانان شنید
هوش مصنوعی: هیچکس در جهان چیزی مانند این را ندیده و نه از افراد با تجربه و کاردان چیزی دربارهاش شنیده است.
چنویی به دست یکی پیشکار
تبه شد تو تیمار و تنگی مدار
هوش مصنوعی: یک شخص به دست پیشکارش دچار مشکل و بدبختی شد، پس تو هم به خاطر این موضوع غمگین و نگران نباش.
تو بی رنجی از کارها برگزین
چو خواهی که یابی بداد آفرین
هوش مصنوعی: هر جا که میخواهی، کارهای راحت را انتخاب کن؛ زیرا اگر میخواهی به پاداش و موفقیت برسی، باید از زحمتکشیدن دوری کنی.
که نیک و بد اندر جهان بگذرد
زمانه دم ما همیبشمرد
هوش مصنوعی: زمان در جهان به سرعت میگذرد و در این میان، خوب و بد هر دو به نوعی در حال ناپدید شدن هستند. ما نیز در این لحظهها شمرده میشویم.
اگر تخت یابی اگر تاج و گنج
وگر چند پوینده باشی به رنج
هوش مصنوعی: اگر به بزرگی و ثروت و قدرت دست پیدا کنی، باز هم اگر در جستجوی چیزهای جدید باشی، باید با زحمت و تلاش ادامه دهی.
سرانجام جای تو خاکست و خشت
جز از تخم نیکی نبایدت کشت
هوش مصنوعی: در نهایت، جای تو در زیر زمین و در خاک خواهد بود و به جز از نیکوکاری، چیزی نباید در دل بکاری.
حاشیه ها
1398/01/26 12:03
حسینی بیدگلی AZMOON.OLY@GMAIL.COM
هفت گنج خسرو پرویز به نقل از ویکی پدیا
1- تخت طاقدیس
2-تاج یاقوت نشان
3-دستمال نسوز
4-طلای مشت افشار
5-گنج بادآورد
6-شطرنجی از یاقوت و زمرد
7-گنج گاو
1398/01/26 12:03
حسینی بیدگلی AZMOON.OLY@GMAIL.COM
گنجها از زبان فردوسی:
1- گنج عروس
2- گنج خضرا
3-گنج باد آورش
4-دیبة خسروی
5- گنج افراسیاب
6- گنج سوخته
7-گنج شادورد بزرگ
رامشگران: سرکش ور بار بد
مشکوی: زرین
ده و دوهزارکنیزک به کردار خرم بهار
دو هزار و دویست پیل
ده و شش هزار اسب جنگی
دو صد بارگی
ده و دوهزار اشتر بارکش عماری کش
زن شست وشش که هرگز اندر جهان مثل آن کس ندید
چنویی به دست یکی پیشکارتبه شد
پس تو تیمار و تنگی مدار
1400/07/10 17:10
عبدالرضا فارسی
این دنیا عاقبتی و دائمی نیست
1400/07/10 17:10
عبدالرضا فارسی
به دست یک غلام کشته شد بنابراین تو هم زیاد سختی به خود نده