بخش ۷۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
از کج خلقی های احمد شاملو
رونوشت از ویکی پدیا
،،،
احمد شاملو در فروردینماه 1369 در جلسههایی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا با بیان سخنانی پیرامون شاهنامه به گفتگوهای زیادی دامن زد.[2][3] او دربارهٔ ضحاک گفت:
«ضحاک در دورهٔ سلطنت خودش که درست وسط دورههای سلطنت جمشید و فریدون قرار داشته طبقات را در جامعه به هم ریخته بودهاست. حضرت فردوسی در بخش پادشاهی ضحاک از اقدامات اجتماعی او چیزی بر زبان نیاورده، به همین اکتفا کردهاست که او را پیشاپیش محکوم کند و در واقع بدون اینکه موضوع را بگوید و حرف دلش را بر دایره بریزد، حق ضحاک بینوا را گذاشته کف دستش دو تا مار روی شانههایش رویانده...»
شاملو بر این باور بود که ضحاک با رهبری تودههای مردم، علیه نظام طبقاتی جمشید قیام کرده و کاوه فردی ضدانقلابی و در برابر تودههای مردم بودهاست.[3] او میگوید:
«ضحاک فردوسی درست همان گئومات غاصبی است که داریوش از بردیا ساخته بود... میبینید دوستان، که حکومت ضحاک افسانهای با بردیای تاریخی را ما به غلط و به اشتباه مظهری از حاکمیت استبدادی و خودکامگی و ظلم و جور و بیداد فردی تلقی کردهایم. به عبارت دیگر شاید تنها شخصیت باستانی خود را که کارنامهاش به شهادت کتیبه بیستون و حتی مدارکی که از خود شاهنامه استخراج میتوان کرد سرشار از اقدامات انقلابی تودهای است، بر اثر تبلیغات سوئی که فردوسی بر اساس منافع طبقاتی و معتقدات شخصی خود برای او کرده به بدترین وجهی لجنمال میکنیم و آنگاه کاوه را مظهر انقلاب تودهای به حساب میآوریم. درحالیکه کاوه در تحلیل نهایی عنصری ضد مردمی است.»
،،
بازپیرایی بهرام بیضایی
بهرام بیضایی در کتاب هزارافسان کجاست؟ این نگرش را -که با برخوانی «اژدهاک» از خودش و با مقالهٔ علی حصوری در روزنامه کیهان در سه شنبه 21 تیر ماه 1356 آغاز شده بود- پذیرفتنی نمییابد و آن را دنباله دگرگشتهای اسطوره این بار به شکل «اژدهای شورشی» در روزگار نو میداند.[4] پی آوردِ سوّم هزارافسان کجاست؟ با نام «اژدهای شورشی» این موضوع را به تفصیل میکاود.
،،
نگرش جلال خالقی مطلق
جلال خالقی مطلق نیز در گفتگویی باور شاملو را نادرست و نشانهٔ ناآگاهیاش از شاهنامه دانسته.
،،
فریدون جنیدی در پاسخ به اظهارات شاملو ضمن رد آن، باور دارد که ضحاک یک شخص نیست، بلکه بیانگر دورهٔ پادشاهی بابلیان بر ایران است که هزار سال به درازا کشیدهاست.
،،
ضمناً احمد شاملو در همین جا به دیگر بزرگان ادب ایران اهانت کرد که باعث شد در بدست آوردن جایگاهی که سالها در پی آن بود ناکام بماند .
ازان پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراگندهام
در نسخه ی چاپ مسکو به همین صورت آمده ، ولی در نسخه های دیگری به صورت :
ازان پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن” را “ پراگندهام
آمده که به نظر درست تر می آید ، و از تکرار ” من “ احتراز شده ، چون زمانی که پراگندام می گوید ، لغت ” من “ اضافی می نماید.
زنده باشید
آ سید ممد گرامی،
من نیز با " را " خوانده و به یاد سپرده ام، مگر که نمیرم ازین پس، ( از آن )که من زنده ام
که تخم سخن را پراکنده ام . نیز
و چه تخم نژاده ای
گمنام عزیز موافقم ، آفرین
نمیرم ازین پس که من زنده ام
زنده باشید
با سلام
لطفا اشتباهات تایپی را تصحیح بفرمایید مخصوصا در شاهنامه ایرادات فاصله گذاری بین کلمات زیاد دیده می شود و این امر موجب می شود معانی بسیاری از ابیات مفهوم نباشند
دگر گفت کاری گران آورید
گچ و خشت و سنگ گران آورید
بدانست کاری گر راست گوی
که عیب آورد مرد دانا بروی
چهل روز تا کار بنشیندم
ز کاری گران شاه بگزیندم
برفتند کاری گران سه هزار
ز هر کشوری آنک بد نامدار
صحیح :
کاریگر به معنای ماهر و زبر دست
چو بشنید خسور که فرعان گریخت
بگوینده به رخشم فرعان بریخت
صحیح:
خسرو به جای خسور
بر خشم به جای به رخشم
کس اندر جهان زخم چونین ندید
نه ازکاردانان پیشین شنید
صحیح:
از کاردانان
سپاس از سایت بی نظیرتان
چنانچه طاق ایوان خراب شود خسرو مزد مرا نمی دهد
بدره دینار
خروش آمدی
بگو تا چه بود اندرین پوزشت
به گفتار پیش اید امرزشت
درباره این سروده و این رهنمون دستان و واژه برانداختن که فرزانه توس گفته
برانداخت باید پس انگه برید
سخنور شیراز در بوستان گوید
نباید سخن گفت ناساخته
نشاید بریدن نینداخته
انداختن از اندازه است همانگونه که هندسه نیز از اندازه است
سخنور شیراز در سروده ای به زبان پهلوی شیراز میگوید
غر از مو میشنه وا هر کس مگی راز
که جمغی میبری خَهتر هذ انداز
گر از ما میشنوی با هر کس مگو راز
که جامه میبری بهتر و فراختر اندازه بگیر