گنجور

بخش ۶۱

ازان پس چو گسترده شد دست شاه
سراسر جهان شد ورا نیک خواه
همه تاجدارانش کهتر شدند
همه کهتران زو توانگر شدند
گزین کرد از ایران چل و هشت هزار
جهاندیده گردان و جنگی سوار
در گنج های کهن برگشاد
که بنهاد پیروز و فرخ قباد
جهان را ببخشید بر چار بهر
یکایک همه نامزد کرد شهر
از آن نامداران ده و دو هزار
گزین کرد ز ایران و نیران سوار
فرستاد خسرو سوی مرز روم
نگهبان آن فرخ آزاد بوم
بدان تا ز روم اندر ایران سپاه
نیاید که کشور شود زو تباه
مگر هرکسی برکند مرز خویش
بداند سر مایه و ارز خویش
هم از نامداران ده و دو هزار
سواران هشیار خنجرگزار
بدان تا سوی زابلستان شوند
ز بوم سیه در گلستان شوند
بدیشان چنین گفت هرکو ز راه
بگردد ندارد زبان را نگاه
به خوبی مر او را به راه آورید
کزین بگذرد بند و چاه آورید
به هرسو فرستید کارآگهان
بدان تا نماند سخن در نهان
طلایه بباید به روز و شبان
مخسپید در خیمه بی‌پاسبان
ز لشکر ده و دو هزار دگر
دلاور سواران پرخاشخر
بخواند و بسی هدیه‌ها دادشان
به راه الانان فرستادشان
بدیشان سپرد آن در باختر
بدان تا نیاید ز دشمن گذر
بدان سرکشان گفت بیدار بید
همه در پناه جهاندار بید
ده ودو هزار دگر برگزید
ز مردان جنگی چنان چون سزید
به سوی خراسان فرستادشان
بسی پند و اندرزها دادشان
که از مرز هیتال تا مرزچین
نباید که کس پی نهد بر زمین
مگر به آگهی و بفرمان ما
روان بسته دارد به پیمان ما
بهر کشوری گنج آگنده هست
که کس را نباید شدن دوردست
چو باید بخواهید و خرم بوید
خردمند باشید و بی غم بوید
در گنج بگشاد و چندی درم
که بودی ز هرمز برو بر رقم
بیاورد و گریان به درویش داد
چو درویش پیوسته بد بیش داد
از آنکس که او یار بندوی بود
به نزدیک گستهم و زنگوی بود
که بودند یازان به خون پدر
ز تنهای ایشان جدا کرد سر
چو از کین و نفرین به پردخت شاه
بدانش یکی دیگر آورد راه
از آن پس شب و روز گردنده دهر
نشست و ببخشید بر چار بهر
از آن چار یک بهر موبد نهاد
که دارد سخنهای نیکو بیاد
ز کار سپاه و ز کار جهان
بگفتی به شاه آشکار و نهان
چو در پادشاهی به دیدی شکست
ز لشکر گر از مردم زیر دست
سبک دامن داد بر تافتی
گذشته بجستی و دریافتی
دگر بهر شادی و رامشگران
نشسته به آرام با مهتران
نبودی نه اندیشه کردی ز بد
چنان کز ره نامداران سزد
سیم بهره گاه نیایش بدی
جهان آفرین را ستایش بدی
چهارم شمار سپهر بلند
همی بر گرفتی چه و چون و چند
ستاره شمر پیش او بر بپای
که بودی به دانش ورا رهنمای
وزین بهره نیمی شب دیر یاز
نشستی همی با بتان طراز
همان نیز یک ماه بر چار بهر
ببخشید تا شاد باشد ز دهر
یکی بهره میدان چوگان و تیر
یکی نامور پیش او یادگیر
دگر بهره زو کوه و دشت شکار
ازان تازه گشتی ورا روزگار
هر آنگه که گشتی ز نخچیر باز
به رخشنده روز و شب دیر یاز
هر آنکس که بودی و را پیش گاه
ببستی به شهر اندر آیین و راه
دگر بهره شطرنج بودی و نرد
سخن گفت از روزگار نبرد
سه دیگر هر آنکس که داننده بود
فزایندهٔ چیز و خواننده بود
به نوبت و را پیش بنشاندی
سخنهای دیرینه برخواندی
چهارم فرستادگان را ز راه
همی‌خواندندی به نزدیک شاه
نوشتی همه پاسخ نامه باز
بدادی بدان مرد گردن فراز
فرستاده با خلعت و کام خویش
ز در بازگشتی به آرام خویش
همه روز منشور هر کشوری
نوشتی سپردی بهر مهتری
چو بودی سر سال نو فرودین
که رخشان شدی در دل از هور دین
نهادی یکی گنج خسرو نهان
که نشناختی کهتری در جهان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ازان پس چو گسترده شد دست شاه
سراسر جهان شد ورا نیک خواه
هوش مصنوعی: پس از آن، وقتی که حکومت شاه گسترش یافت، همه جای جهان به او محبت و نیکی نشان دادند.
همه تاجدارانش کهتر شدند
همه کهتران زو توانگر شدند
هوش مصنوعی: همه‌ی کسانی که در گذشته مقام و منزلتی داشتند، حالا به مرتبه‌ی پایین‌تر سقوط کرده‌اند و همه‌ی افرادی که در گذشته کم‌سروپا بودند، اکنون ثروتمند و قدرتمند شده‌اند.
گزین کرد از ایران چل و هشت هزار
جهاندیده گردان و جنگی سوار
هوش مصنوعی: از ایران سی و هشت هزار فرد کارآزموده و جنگجو را انتخاب کرد.
در گنج های کهن برگشاد
که بنهاد پیروز و فرخ قباد
هوش مصنوعی: در گنجینه‌های قدیمی را گشودند که پیروزی و خوشبختی قباد را به نمایش گذاشتند.
جهان را ببخشید بر چار بهر
یکایک همه نامزد کرد شهر
هوش مصنوعی: جهان را به خاطر چهار بخشش، به همه افراد تقدیم کرده‌اند و هر یک از آنها با شهری به تعهدی رسیده‌اند.
از آن نامداران ده و دو هزار
گزین کرد ز ایران و نیران سوار
هوش مصنوعی: از میان مردان نامور و برجسته، دو هزار نفر را از ایران و نیران انتخاب کرد تا سوار شوند.
فرستاد خسرو سوی مرز روم
نگهبان آن فرخ آزاد بوم
هوش مصنوعی: خسرو یک نگهبان به مرز روم فرستاد تا از سرزمین خوشبخت و آزاد خود محافظت کند.
بدان تا ز روم اندر ایران سپاه
نیاید که کشور شود زو تباه
هوش مصنوعی: بدان که اگر سپاهی از روم به ایران بیاید، کشور و سرزمین دچار ویرانی خواهد شد.
مگر هرکسی برکند مرز خویش
بداند سر مایه و ارز خویش
هوش مصنوعی: هر کسی که از محدوده و جایگاه خود فراتر برود، باید بداند که چه چیزی دارد و چه ارزشی برای خود به ارمغان آورده است.
هم از نامداران ده و دو هزار
سواران هشیار خنجرگزار
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به افرادی دارد که نام و شهرت بالایی دارند و در عین حال جنگاوران ماهری هستند که با دقت و هوشیاری در میدان نبرد حضور دارند و از سلاح‌های خود به خوبی استفاده می‌کنند.
بدان تا سوی زابلستان شوند
ز بوم سیه در گلستان شوند
هوش مصنوعی: بدان که وقتی به سمت زابلستان می‌روند، از سرزمین تاریک به گلستان تبدیل می‌شوند.
بدیشان چنین گفت هرکو ز راه
بگردد ندارد زبان را نگاه
هوش مصنوعی: هر کس که از راه راست منحرف شود، زبانش دیگر قابل اعتماد نخواهد بود.
به خوبی مر او را به راه آورید
کزین بگذرد بند و چاه آورید
هوش مصنوعی: به جوانان تعلیم دهید که راه درست را بیاموزند تا از مشکلات و دام‌ها نجات یابند.
به هرسو فرستید کارآگهان
بدان تا نماند سخن در نهان
هوش مصنوعی: به همه جا افرادی آگاه و باتجربه بفرستید تا هیچ حرفی بدون بیان نماند و همه چیز روشن شود.
طلایه بباید به روز و شبان
مخسپید در خیمه بی‌پاسبان
هوش مصنوعی: نگهبانی باید در طول روز و شب، در خیمه‌ای که بدون محافظ است، حاضر باشد و مراقب باشد.
ز لشکر ده و دو هزار دگر
دلاور سواران پرخاشخر
هوش مصنوعی: از میان لشکری که شامل ده هزار و دوازده هزار نفر است، جنگجویان شجاع و سوارکاران بسیار پرتحرک و پرخاشگر وجود دارند.
بخواند و بسی هدیه‌ها دادشان
به راه الانان فرستادشان
هوش مصنوعی: او همچنان که می‌خواند، هدیه‌های زیادی به آن‌ها داد و به سمت الانان فرستاد.
بدیشان سپرد آن در باختر
بدان تا نیاید ز دشمن گذر
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که شخصی دروازه‌ای را به کسانی سپرده است تا از آنجا کسی از دشمن عبور نکند و امنیت را حفظ کند.
بدان سرکشان گفت بیدار بید
همه در پناه جهاندار بید
هوش مصنوعی: به سرکشان بگو که بیدار باشند، زیرا همه تحت حمایت حاکم جهان هستند.
ده ودو هزار دگر برگزید
ز مردان جنگی چنان چون سزید
هوش مصنوعی: او برای قدرت و اعتبار بیشتر، از میان مردان جنگی، دو هزار نفر را انتخاب کرد که شایسته و مناسب بودند.
به سوی خراسان فرستادشان
بسی پند و اندرزها دادشان
هوش مصنوعی: به سمت خراسان آنها را فرستاد و نصیحت‌ها و موضوعات زیادی را با آنها در میان گذاشت.
که از مرز هیتال تا مرزچین
نباید که کس پی نهد بر زمین
هوش مصنوعی: هیچ فردی نباید از مرز هیتال تا مرز چین بر روی زمین قدم بگذارد.
مگر به آگهی و بفرمان ما
روان بسته دارد به پیمان ما
هوش مصنوعی: تنها در صورتی که با خبر شویم و به قرار ما عمل کند، می‌تواند به پیمان ما پایبند باشد.
بهر کشوری گنج آگنده هست
که کس را نباید شدن دوردست
هوش مصنوعی: هر کشوری دارای ثروت و منابعی است که نباید به دور از دسترس قرار گیرد.
چو باید بخواهید و خرم بوید
خردمند باشید و بی غم بوید
هوش مصنوعی: وقتی که خواسته‌هایتان را به درستی دنبال کنید و شاداب باشید، با داشتن دانایی می‌توانید زندگی را بدون غم تجربه کنید.
در گنج بگشاد و چندی درم
که بودی ز هرمز برو بر رقم
هوش مصنوعی: در این بیت، به موضوع گنج و ثروت اشاره شده است. به نظر می‌رسد کسی به گنجی دست پیدا کرده و پس از مدتی به آن نگاه می‌کند. در اینجا، نام هرمز نیز ذکر شده که ممکن است به سرزمین یا فرهنگی اشاره داشته باشد. به‌طور کلی، این بیت به معنای استفاده از ثروت و توجه به آن در بستر زمان است.
بیاورد و گریان به درویش داد
چو درویش پیوسته بد بیش داد
هوش مصنوعی: او چیزی را آورد و با گریه به درویش داد، زیرا درویش همیشه به او نیاز بیشتری داشت.
از آنکس که او یار بندوی بود
به نزدیک گستهم و زنگوی بود
هوش مصنوعی: از کسی که او دوست بندوی است، نزدیک کسی که خوش‌خلق و زیباست.
که بودند یازان به خون پدر
ز تنهای ایشان جدا کرد سر
هوش مصنوعی: آنانی که برای انتقام خون پدرشان، به تنهایی به میدان آمدند و سرشان را از تن جدا کردند.
چو از کین و نفرین به پردخت شاه
بدانش یکی دیگر آورد راه
هوش مصنوعی: وقتی که به خاطر کینه و نفرین به سمت پادشاه رفت، دانشی تازه و راهی نو پیدا کرد.
از آن پس شب و روز گردنده دهر
نشست و ببخشید بر چار بهر
هوش مصنوعی: پس از آن، شب و روز به چرخش خود ادامه داده و زمان گذشت و بر چهار بخش تقسیم شد.
از آن چار یک بهر موبد نهاد
که دارد سخنهای نیکو بیاد
هوش مصنوعی: از میان آن چهار، یک قسمت به موبد اختصاص داده شد، زیرا او گفتارهای نیکو را به خاطر دارد.
ز کار سپاه و ز کار جهان
بگفتی به شاه آشکار و نهان
هوش مصنوعی: از کارهای سپاه و امور دنیا، هر دو به زیبایی و به طور واضح یا پنهان، به شاه گزارش می‌شود.
چو در پادشاهی به دیدی شکست
ز لشکر گر از مردم زیر دست
هوش مصنوعی: وقتی در قدرت و سلطنت خود شکست را مشاهده کنی، حتی اگر از طرف افرادی باشد که در زیر دست تو هستند.
سبک دامن داد بر تافتی
گذشته بجستی و دریافتی
هوش مصنوعی: دلت را سبک کن و از نگرانی‌های گذشته رها شو، به آینده نگاه کن و چیزهای جدیدی را یاد بگیر.
دگر بهر شادی و رامشگران
نشسته به آرام با مهتران
هوش مصنوعی: سایر افراد برای شادی و تفریح در کنار بزرگترها با آرامش نشسته‌اند.
نبودی نه اندیشه کردی ز بد
چنان کز ره نامداران سزد
هوش مصنوعی: تو نه اندیشیده‌ای به زشتی‌هایی که با سکوت و بی‌توجهی بی‌مقدار به نظر می‌رسند، در حالی که برای بزرگ‌بودن و نام‌آوری سزاوار است که چنین بدی‌ها را در نظر بگیریم.
سیم بهره گاه نیایش بدی
جهان آفرین را ستایش بدی
هوش مصنوعی: در اینجا به طور کلی بیان شده که در محل نیایش و عبادت، زیبایی و نعمت وجود دارد و باید خالق جهان را ستایش کرد.
چهارم شمار سپهر بلند
همی بر گرفتی چه و چون و چند
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره به عواقب و پیامدهای چهارمین حالت یا موقعیت در زندگی و دنیا وجود دارد. این به نوعی نشان‌دهنده تأثیرات و نتایجی است که از یک وضعیت برمی‌خیزد و بیانگر این است که این تأثیرات ممکن است پیچیده و متنوع باشند، لازم است که به آنها توجه شود و به دقت بررسی شوند.
ستاره شمر پیش او بر بپای
که بودی به دانش ورا رهنمای
هوش مصنوعی: به ستاره‌ها نگاه کن و ببین که چگونه در برابر او ایستاده‌اند؛ چرا که او به دانش و آگاهی خود، راهنمایی برتر است.
وزین بهره نیمی شب دیر یاز
نشستی همی با بتان طراز
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که در نیمه شب، تا دیروقت با معشوقان خود نشسته‌ای و از همراهی آن‌ها لذت می‌بری.
همان نیز یک ماه بر چار بهر
ببخشید تا شاد باشد ز دهر
هوش مصنوعی: او نیز یک ماهی را برای چهار بخش تقسیم کرد تا از زندگی خوشنود باشد.
یکی بهره میدان چوگان و تیر
یکی نامور پیش او یادگیر
هوش مصنوعی: هر کسی در میدان چوگان و تیراندازی بهره و مهارت خاصی دارد و یکی از آن‌ها ممکن است به خاطر نام و آوازه‌اش شناخته شده باشد.
دگر بهره زو کوه و دشت شکار
ازان تازه گشتی ورا روزگار
هوش مصنوعی: تو هم اکنون از کوه و دشت بهره‌مند شده‌ای و این وضعیت تازه‌ای برایت به وجود آورده و روزگار جدیدی را تجربه می‌کنی.
هر آنگه که گشتی ز نخچیر باز
به رخشنده روز و شب دیر یاز
هوش مصنوعی: هر زمان که از جستجو و تلاش بازگشتی، به روز و شب روشن و دیرتر خواهی رسید.
هر آنکس که بودی و را پیش گاه
ببستی به شهر اندر آیین و راه
هوش مصنوعی: هر کسی که در گذشته در برابر تو پیشرفت کرد و به او ظلم کردی، اکنون به شهر بیا و از قوانین و روش‌های جدید آگاه شو.
دگر بهره شطرنج بودی و نرد
سخن گفت از روزگار نبرد
هوش مصنوعی: در دنیای زندگی، جز بازی شطرنج و نرد، بحث‌های زیادی در مورد زمان‌های جنگ و نبرد وجود دارد.
سه دیگر هر آنکس که داننده بود
فزایندهٔ چیز و خواننده بود
هوش مصنوعی: هر کسی که آگاه و دانا باشد، همواره به طور مداوم اطلاعات جدید می‌آفریند و می‌خواند.
به نوبت و را پیش بنشاندی
سخنهای دیرینه برخواندی
هوش مصنوعی: به نوبت شروع به صحبت کردی و سخنان قدیمی را بازگو کردی.
چهارم فرستادگان را ز راه
همی‌خواندندی به نزدیک شاه
هوش مصنوعی: چهارم، فرستادگان را از راه صدا می‌زدند که به نزد شاه بیایند.
نوشتی همه پاسخ نامه باز
بدادی بدان مرد گردن فراز
هوش مصنوعی: تو تمام پاسخ‌ها را در نامه‌ات نوشتی و آن را به مردی با قامت بلند سپردی.
فرستاده با خلعت و کام خویش
ز در بازگشتی به آرام خویش
هوش مصنوعی: فرستاده با لباس‌های زیبا و خوشحالی خود از در به آرامی بیرون می‌رود.
همه روز منشور هر کشوری
نوشتی سپردی بهر مهتری
هوش مصنوعی: هر روز تو قوانین و اصول هر سرزمینی را می‌نوشتی و به دیگران می‌آموختی تا به آنها در بهتر شدن یاری برسانی.
چو بودی سر سال نو فرودین
که رخشان شدی در دل از هور دین
هوش مصنوعی: زمانی که سال نو فرودین فرامی‌رسد و نورش در دل‌ها مانند خورشید درخشان می‌شود.
نهادی یکی گنج خسرو نهان
که نشناختی کهتری در جهان
هوش مصنوعی: در این بیت به یک گنج پنهان از خسرو اشاره شده که هیچ کس در دنیا نتوانسته است ارزش واقعی آن را درک کند. این نشان‌دهنده این است که برخی از چیزها یا افراد، به رغم ارزش بالایی که دارند، ممکن است به‌درستی شناخته نشوند و حقایق عظیم آن‌ها نادیده بماند.