بخش ۵۷
دوات و قلم خواست ناباک زن
ز هرگونه انداخت با رای زن
یکی نامه بنوشت نزدیک شاه
ز بدخواه وز مردم نیک خواه
سر نامه کرد آفرین از نخست
بر آنکس که او کینه از دل بشست
دگر گفت کاری که فرمود شاه
بر آمد بکام دل نیک خواه
پراگنده گشت آن سپاه سترگ
به بخت جهاندار شاه بزرگ
ازین پس کنون تا چه فرمان دهی
چه آویزی از گوشوار رهی
چو آن نامه نزدیک خسرو رسید
از آن زن ورا شادی نو رسید
فرستادهای خواست شیرین سخن
که داند همه داستان کهن
یکی نامه برسان ارژنگ چین
نوشتند و کردند چند آفرین
گرانمایه زن را به درگاه خواند
به نامه ورا افسر ماه خواند
فرستاده آمد بر زن چوگرد
سخنهای خسرو بدو یادکرد
زن شیر زان نامهٔ شهریار
چو رخشنده گل شد به وقت بهار
سپه را به در خواند و روزی بداد
چو شد روز روشن بنه برنهاد
چو آمد به نزدیکی شهریار
سپاهی پذیره شدش بیشمار
ز ره چون بدرگاه شد بار یافت
دل تاجور پر ز تیمار یافت
بیاورد زان پس نثاری گران
هر آنکس که بودند با اوسران
همان گنج و آن خواسته پیش برد
یکایک به گنجور اوبرشمرد
ز دینار وز گوهر شاهوار
کس آن را ندانست کردن شمار
ز دیبای زر بفت و تاج و کمر
همان تخت زرین و زرین سپر
نگه کرد خسرو بران زاد سرو
به رخ چون بهار و به رفتن تذرو
به رخساره روز و به گیسو چو شب
همی در بارد تو گویی ز لب
ورا در شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد و را پایگاه
فرستاد نزد برادرش کس
همان نزد دستور فریادرس
بر آیین آن دین مر او رابخواست
بپذرفت با جان همیداشت راست
بیارانش بر خلعت افگند نیز
درم داد و دینار و هرگونه چیز
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوات و قلم خواست ناباک زن
ز هرگونه انداخت با رای زن
هوش مصنوعی: زن ناباک دوات و قلمی خواست و با تفکر و تدبیر خود آنها را به کار برد.
یکی نامه بنوشت نزدیک شاه
ز بدخواه وز مردم نیک خواه
هوش مصنوعی: شخصی نامهای به نزد شاه نوشت و در آن از بدخواهان و افراد نیکوکار سخن گفت.
سر نامه کرد آفرین از نخست
بر آنکس که او کینه از دل بشست
هوش مصنوعی: در ابتدای نامه، تحسین و ستایش از کسی را آغاز میکند که از دل خود کینه و حسد را پاک کرده است.
دگر گفت کاری که فرمود شاه
بر آمد بکام دل نیک خواه
هوش مصنوعی: سپس گفتند که کاری که شاه دستور داده بود، به خواسته دل نیکخواه انجام شد.
پراگنده گشت آن سپاه سترگ
به بخت جهاندار شاه بزرگ
هوش مصنوعی: سپاه بزرگ و پراکنده شد، به شانس و تقدیر پادشاه بزرگ جهان.
ازین پس کنون تا چه فرمان دهی
چه آویزی از گوشوار رهی
هوش مصنوعی: از این به بعد هرچه دستوری بدهی، من آمادهام و به آن عمل خواهم کرد، حتی اگر مثل یک زینتی که به گوش آویخته میشود به آن متصل شوم.
چو آن نامه نزدیک خسرو رسید
از آن زن ورا شادی نو رسید
هوش مصنوعی: زمانی که آن نامه به خسرو رسید، شادی تازهای از سوی آن زن به او دست داد.
فرستادهای خواست شیرین سخن
که داند همه داستان کهن
هوش مصنوعی: فرستادهای از طرف کسی آمده است که با کلمات شیرین و دلنشین سخن میگوید و همه داستانهای قدیمی را میداند.
یکی نامه برسان ارژنگ چین
نوشتند و کردند چند آفرین
هوش مصنوعی: کسی را بفرستند تا نامهای را که ارژنگ چین نوشته و بر روی آن چندین ستایش کردهاند، به موقع برساند.
گرانمایه زن را به درگاه خواند
به نامه ورا افسر ماه خواند
هوش مصنوعی: زن با ارزش و گرانقدر را دعوت کرد و برای او نوشتهای آماده کرده بود که در آن او را همچون ماهی درخشان معرفی کرده بود.
فرستاده آمد بر زن چوگرد
سخنهای خسرو بدو یادکرد
هوش مصنوعی: فرستادهای به زن پیامآور شد و سخنان زیبا و دلنشین خسرو را به او منتقل کرد.
زن شیر زان نامهٔ شهریار
چو رخشنده گل شد به وقت بهار
هوش مصنوعی: زن مانند شیر، به زیبایی و شکوه یک گل در زمان بهار میدرخشد.
سپه را به در خواند و روزی بداد
چو شد روز روشن بنه برنهاد
هوش مصنوعی: او سپاه را به در آورد و روزی به آنها بخشید. وقتی روز روشن شد، او نیز بر نهاد (امور و مسئولیتها) ادامه داد.
چو آمد به نزدیکی شهریار
سپاهی پذیره شدش بیشمار
هوش مصنوعی: وقتی که لشکریان به نزدیکی پادشاه رسیدند، شمار زیادی از آنها جمع شدند.
ز ره چون بدرگاه شد بار یافت
دل تاجور پر ز تیمار یافت
هوش مصنوعی: وقتی به درگاه رسید، دلش از محبت پر شد و حساسیت بیشتری پیدا کرد.
بیاورد زان پس نثاری گران
هر آنکس که بودند با اوسران
هوش مصنوعی: پس از آن، هر کسی که با سران و بزرگان باشد، هدیهای ارزشمند پیشکش میکند.
همان گنج و آن خواسته پیش برد
یکایک به گنجور اوبرشمرد
هوش مصنوعی: همان گنج و آن آرزو به تدریج به کسی که به دنبال آن است، منتقل میشود و به ویژه به او یادآوری میشود.
ز دینار وز گوهر شاهوار
کس آن را ندانست کردن شمار
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که حساب ثروت و جواهرات شاهانه چه اندازه است.
ز دیبای زر بفت و تاج و کمر
همان تخت زرین و زرین سپر
هوش مصنوعی: لباس بافت طلایی و تاج و کمری که به تن دارد، همانند تختی از طلا و سپری طلایی است.
نگه کرد خسرو بران زاد سرو
به رخ چون بهار و به رفتن تذرو
هوش مصنوعی: خسرو به جوانی که مانند سرو بران در بهار زیبا و سرزنده است، نگاه کرد و احساس کرد که او به زودی از کنارش میرود و از بین میرود.
به رخساره روز و به گیسو چو شب
همی در بارد تو گویی ز لب
هوش مصنوعی: روز مانند چهرهای روشن و شب مانند گیسوانی تاریک است. گویا که از لبان تو بارانی میبارد.
ورا در شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد و را پایگاه
هوش مصنوعی: شاه دستور داد که در شبستان، ورا را بفرستند، زیرا هر کس که توانسته بود، به او نزدیکتر و در مقام بالاتری قرار گرفت.
فرستاد نزد برادرش کس
همان نزد دستور فریادرس
هوش مصنوعی: او پیامی فرستاد تا به برادرش برساند، همان طور که کسی را نزد فرماندهای فرستاده باشد تا از او کمک بخواهد.
بر آیین آن دین مر او رابخواست
بپذرفت با جان همیداشت راست
هوش مصنوعی: در پی آیین آن مذهب، او را طلب کرد و با تمام وجود پذیرفت.
بیارانش بر خلعت افگند نیز
درم داد و دینار و هرگونه چیز
هوش مصنوعی: دوستانش به او هدیههای فراوانی دادند، از جمله پول و طلا و هر نوع چیز دیگر.