گنجور

بخش ۳۰

بیامد به نزدیک چوبینه مرد
شنیده سخنها همه یادکرد
چو مرد جهانجوی نامه بخواند
هوارا بخواند وخرد را براند
ازان نامه‌ها ساز رفتن گرفت
بماندند ایرانیان درشگفت
برفتند پیران به نزدیک اوی
چودیدند کردار تاریک اوی
همی‌گفت هرکس کز ایدر مرو
زرفتن کهن گردد این روز نو
اگر خسرو آید به ایران زمین
نبینی مگر گرز و شمشیر کین
برین تخت شاهی مخور زینهار
همی‌خیره بفریبدت روزگار
نیامد سخنها برو کارگر
بفرمود تا رفت لشکر بدر
همی‌تاخت تا آذر آبادگان
سپاهی دلاور ز آزادگان
سپاه اندر آمد بتنگ سپاه
ببستند بر مور و بر پشه راه
چنین گفت پس مهتر کینه خواه
که من کرد خواهم به لشکر نگاه
ببینم که رومی سواران کیند
سپاهی کدامند و گردان کیند
همه برنشستند گردان براسپ
یلان سینه و مهتر ایزد گشسپ
بدیدار آن لشکر کینه خواه
گرانمایگان برگرفتند راه
چولشکر بدیدند باز آمدند
به نزدیک مهتر فراز آمدند
که این بی کرانه یکی لشکرند
ز اندیشه ما همی‌بگذرند
وزان روی رومی سواران شاه
برفتند پویان بدان بارگاه
ببستند بر پیش خسرو میان
که ما جنگ جوییم زایرانیان
بدان کار همداستان گشت شاه
کزو آرزو خواست رومی سپاه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیامد به نزدیک چوبینه مرد
شنیده سخنها همه یادکرد
هوش مصنوعی: مردی به نزد چوبین آمد و همه سخنانی را که شنیده بود، به یاد آورد و بازگو کرد.
چو مرد جهانجوی نامه بخواند
هوارا بخواند وخرد را براند
هوش مصنوعی: وقتی مردی که جستجوی حقیقت دارد، نامه‌ای را بخواند، تنها صدای هوای آن را می‌شنود و خرد و عقل را از خود دور می‌کند.
ازان نامه‌ها ساز رفتن گرفت
بماندند ایرانیان درشگفت
هوش مصنوعی: از آن کتاب‌ها و نوشته‌ها، ساز رفتن تهیه کرد، اما ایرانیان در حیرت و شگفتی باقی ماندند.
برفتند پیران به نزدیک اوی
چودیدند کردار تاریک اوی
هوش مصنوعی: پیران به سمت او رفتند و وقتی کارهای ناپسند او را دیدند، ناراحت شدند.
همی‌گفت هرکس کز ایدر مرو
زرفتن کهن گردد این روز نو
هوش مصنوعی: هر کس که از اینجا برود و تن به جمع ندهد، در حقیقت به روزهای قدیم و کهنه بازگشته است.
اگر خسرو آید به ایران زمین
نبینی مگر گرز و شمشیر کین
هوش مصنوعی: اگر خسرو به ایران بیاید، فقط آثار جنگ و درگیری را خواهی دید.
برین تخت شاهی مخور زینهار
همی‌خیره بفریبدت روزگار
هوش مصنوعی: روی این تخت سلطنت و قدرت، مراقب باش که فریب نخور. روزگار می‌تواند تو را به سادگی بفریبد.
نیامد سخنها برو کارگر
بفرمود تا رفت لشکر بدر
هوش مصنوعی: بعضی از سخنان و کارها به او رسید، او دستور داد تا لشکر به سمت بدر حرکت کند.
همی‌تاخت تا آذر آبادگان
سپاهی دلاور ز آزادگان
هوش مصنوعی: سوارانی دلیر از سرزمین آذرآبادگان به سرعت حرکت کردند و به سمت مقصد خود می‌رانند.
سپاه اندر آمد بتنگ سپاه
ببستند بر مور و بر پشه راه
هوش مصنوعی: سپاه به تنگنا افتاد و درگیری آغاز شد، آن‌ها راه را بر مور و پشه بستند.
چنین گفت پس مهتر کینه خواه
که من کرد خواهم به لشکر نگاه
هوش مصنوعی: سپس سرپرست کینه‌توز گفت که من به زودی به لشکر نگاه می‌کنم.
ببینم که رومی سواران کیند
سپاهی کدامند و گردان کیند
هوش مصنوعی: می‌خواهم ببینم که سواران رومی چه کسانی هستند و این گردانندگان سپاهیان از چه کیستی تشکیل شده‌اند.
همه برنشستند گردان براسپ
یلان سینه و مهتر ایزد گشسپ
هوش مصنوعی: همه دور هم جمع شدند، یلان با سینه‌های پر از شجاعت و مهتر بزرگ به نام گشسپ برای آماده شدن و ایستادگی.
بدیدار آن لشکر کینه خواه
گرانمایگان برگرفتند راه
هوش مصنوعی: در ملاقات با آن لشکر کینه‌توز، افراد با ارزش راه خود را تغییر دادند و رفتند.
چولشکر بدیدند باز آمدند
به نزدیک مهتر فراز آمدند
هوش مصنوعی: سربازان به دور و بر خود نگاه کردند و دوباره به نزد فرمانده برگشتند و نزد او ایستادند.
که این بی کرانه یکی لشکرند
ز اندیشه ما همی‌بگذرند
هوش مصنوعی: این بی‌نهایت، مانند یک ارتش است که از افکار ما می‌گذرد.
وزان روی رومی سواران شاه
برفتند پویان بدان بارگاه
هوش مصنوعی: از روی زیبای رومیان، سواران شاه به سمت آن بارگاه حرکت کردند.
ببستند بر پیش خسرو میان
که ما جنگ جوییم زایرانیان
هوش مصنوعی: در برابر خسرو قرار گرفتند و گفتند که ما آماده‌ی جنگ هستیم، ما زائران هستیم.
بدان کار همداستان گشت شاه
کزو آرزو خواست رومی سپاه
هوش مصنوعی: بدان که کار شاه با روستاییان به یک توافق رسید و او خواست که سپاه رومی را به خود جلب کند.