گنجور

بخش ۸

بشد ویسه سالار توران سپاه
ابا لشکری نامور کینه‌خواه
ازان پیشتر تابه قارن رسید
گرامیش را کشته افگنده دید
دلیران و گردان توران سپاه
بسی نیز با او فگنده به راه
دریده درفش و نگونسار کوس
چو لاله کفن روی چون سندروس
ز ویسه به قارن رسید آگهی
که آمد به پیروزی و فرهی
ستوران تازی سوی نیمروز
فرستاد و خود رفت گیتی فروز
ز درد پسر ویسهٔ جنگجوی
سوی پارس چون باد بنهاد روی
چو از پارس قارن به هامون کشید
ز دست چپش لشکر آمد پدید
ز گرد اندر آمد درفش سیاه
سپهدار ترکان به پیش سپاه
رده برکشیدند بر هر دو روی
برفتند گردان پرخاشجوی
ز قلب سپه ویسه آواز داد
که شد تاج و تخت بزرگی به باد
ز قنوج تا مرز کابلستان
همان تا در بست و زابلستان
همه سر به سر پاک در چنگ ماست
بر ایوانها نقش و نیرنگ ماست
کجا یافت خواهی تو آرامگاه
ازان پس کجا شد گرفتار شاه
چنین داد پاسخ که من قارنم
گلیم اندر آب روان افگنم
نه از بیم رفتم نه از گفت‌وگوی
به پیش پسرت آمدم کینه جوی
چو از کین او دل بپرداختم
کنون کین و جنگ ترا ساختم
برآمد چپ و راست گرد سیاه
نه روی هوا ماند روشن نه ماه
سپه یک به دیگر برآویختند
چو رود روان خون همی ریختند
بر ویسه شد قارن رزم جوی
ازو ویسه در جنگ برگاشت روی
فراوان ز جنگ آوران کشته شد
بآورد چون ویسه سرگشته شد
چو بر ویسه آمد ز اختر شکن
نرفت از پسش قارن رزم‌زن
بشد ویسه تا پیش افراسیاب
ز درد پسر مژه کرده پرآب

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بشد ویسه سالار توران سپاه
ابا لشکری نامور کینه‌خواه
هوش مصنوعی: سالار بزرگ توران به همراه لشکری معروف و کینه‌توز در میدان حاضر شد.
ازان پیشتر تابه قارن رسید
گرامیش را کشته افگنده دید
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به میدان قارن برسد، دید که گرامی‌اش را کشته‌اند و بر زمین افتاده است.
دلیران و گردان توران سپاه
بسی نیز با او فگنده به راه
هوش مصنوعی: دلیران و جنگجویان توران با نیروهای زیادی نیز به راه افتاده‌اند.
دریده درفش و نگونسار کوس
چو لاله کفن روی چون سندروس
هوش مصنوعی: درفش (پرچم) پاره و نواختن (آوای) کوس (طبل) افت کرده است، مانند لاله‌ای که کفن رویش را پوشانده مثل درختی که دراز و سر بلند است.
ز ویسه به قارن رسید آگهی
که آمد به پیروزی و فرهی
هوش مصنوعی: خبر رسید که از ویسه به قارن رسیدند و پیروزی و موفقیت را با خود آوردند.
ستوران تازی سوی نیمروز
فرستاد و خود رفت گیتی فروز
هوش مصنوعی: مردی از نژاد عرب به سمت نیمروز (منطقه‌ای در جنوب) سفر کرد و خودش به جایی رفت که جهان را روشن می‌کرد.
ز درد پسر ویسهٔ جنگجوی
سوی پارس چون باد بنهاد روی
هوش مصنوعی: از درد و ناگواری پسر ویسهٔ جنگجو، به سمت پارس چون باد حرکت کرد و روی خود را برگرداند.
چو از پارس قارن به هامون کشید
ز دست چپش لشکر آمد پدید
هوش مصنوعی: هنگامی که قارن از ناحیه پارس به سمت هامون رفت، از سمت چپ او لشکری به ظهور رسید.
ز گرد اندر آمد درفش سیاه
سپهدار ترکان به پیش سپاه
هوش مصنوعی: پرچم سیاه سپهدار ترک‌ها از میان گرد و غبار به پیش سپاه می‌آید.
رده برکشیدند بر هر دو روی
برفتند گردان پرخاشجوی
هوش مصنوعی: دوستداران در هر دو طرف، از میدان جنگ رفتند و مبارزان پرخاشجو به سرعت دور شدند.
ز قلب سپه ویسه آواز داد
که شد تاج و تخت بزرگی به باد
هوش مصنوعی: دل سپهبد ویسه فریاد زد که تاج و تخت بزرگی نابود شد.
ز قنوج تا مرز کابلستان
همان تا در بست و زابلستان
هوش مصنوعی: از قنوج تا مرز کابل، همگی در یکجا جمع شده‌اند و به نوعی در بست و زابلستان قرار دارند.
همه سر به سر پاک در چنگ ماست
بر ایوانها نقش و نیرنگ ماست
هوش مصنوعی: همه چیز در دست ماست و همه جا آثار و دسیسه‌های ما دیده می‌شود.
کجا یافت خواهی تو آرامگاه
ازان پس کجا شد گرفتار شاه
هوش مصنوعی: کجا می‌خواهی آرامش پیدا کنی، وقتی که بعد از آن گرفتار شاه شدی؟
چنین داد پاسخ که من قارنم
گلیم اندر آب روان افگنم
هوش مصنوعی: من به او پاسخ دادم که من همچون قایق سبک بالی هستم که در آب جاری شناور می‌شود.
نه از بیم رفتم نه از گفت‌وگوی
به پیش پسرت آمدم کینه جوی
هوش مصنوعی: من نه به خاطر ترس آمدم و نه به دلیل صحبت‌هایی که انجام شد، بلکه به خاطر اینکه تو را به یاد پسرم بیاورم، با کینه و دشمنی آمدم.
چو از کین او دل بپرداختم
کنون کین و جنگ ترا ساختم
هوش مصنوعی: وقتی که از دشمنی او دل و ذهنم را رها کردم، حالا خودم به جنگ و دشمنی با تو پرداخته‌ام.
برآمد چپ و راست گرد سیاه
نه روی هوا ماند روشن نه ماه
هوش مصنوعی: یک دایره سیاه که به دور خود می‌چرخد، از هر طرف به نظر می‌رسد که نور را گرفته و نه آسمان روشن باقی مانده و نه ماه دیده می‌شود.
سپه یک به دیگر برآویختند
چو رود روان خون همی ریختند
هوش مصنوعی: سپه با یکدیگر درگیر شدند و مثل رود، خون بر زمین ریختند.
بر ویسه شد قارن رزم جوی
ازو ویسه در جنگ برگاشت روی
هوش مصنوعی: در میانه نبرد، قارن جنگجو به سوی دشمن پیشروی کرد و در نبرد، به سمت جنگ برگشت.
فراوان ز جنگ آوران کشته شد
بآورد چون ویسه سرگشته شد
هوش مصنوعی: بسیاری از جنگجویان در نبردها کشته شدند، و مانند ویسه که حیران و گیج شده بود، به فکر فرو رفتند.
چو بر ویسه آمد ز اختر شکن
نرفت از پسش قارن رزم‌زن
هوش مصنوعی: وقتی ستاره‌ای به ظهور رسید، دیگر از اردوی جنگ‌جویان عقب‌نشینی نکرد.
بشد ویسه تا پیش افراسیاب
ز درد پسر مژه کرده پرآب
هوش مصنوعی: تا نزد افراسیاب آمد و از درد پسرش اشک‌هایش جاری شد و چشمانش پر از آب گشت.

خوانش ها

بخش ۸ به خوانش محمدیزدانی جوینده
بخش ۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/10/14 13:01
محمد

از آخر بیت سوم مصراع دوم بآورد چون ویسه سرگشته شد صحیح است

1392/03/19 00:06
امین کیخا

ستور که چهارپا ی است اما ستورگاه را خباک می گفته اند و اصطبل در عربی و فارسی کاربرد دارد ولی چون در انگلیسی هم به اصطبل stable می گویند شاید اصطبل هم فارسی باشد از این سو شاید بهتر باشد استبل بنویسیم .

1399/02/09 10:05
خسرو

هشت سال پیش، آقا محمد نوشته
باورد یا به آورد
درست است و درست گفته. هنوز اصلاحی صورت نگرفته است.
حکایت خودرو پیکان است که دهه ها تولید شد و هیچ تغییری و اصلاحی نیافت. حکایت خود ماست.

1399/02/14 18:05
علی

فراوان ز جنگ آوران کشته شد
بورد چون ویسه سرگشته شد
تصحیح شود به:
بآورد چون ویسه سرگشته شد