برگردان به زبان ساده
چو خورشید تابنده شد ناپدید
در حجره بستند و گم شد کلید
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید روشن و تابان شد، در اتاق را بستند و کلید آن گم شد.
پرستنده شد سوی دستان سام
که شد ساخته کار بگذار گام
هوش مصنوعی: پرستنده به سمت دستان سام رفت، زیرا که او کار را به انجام رسانده بود و گامش را بر میداشت.
سپهبد سوی کاخ بنهاد روی
چنان چون بود مردم جفت جوی
هوش مصنوعی: سردار به سمت کاخ حرکت کرد، درست مانند کسی که به دنبال معشوق خود میگردد.
برآمد سیه چشم گلرخ به بام
چو سرو سهی بر سرش ماه تام
هوش مصنوعی: یک جوان زیبا و با چشمهای تیره همانند گلی زیبا بر بام نمایان شد، درست مانند سرو بلند و شکوهمندی که ماه کامل بر سرش درخشان است.
چو از دور دستان سام سوار
پدید آمد آن دختر نامدار
هوش مصنوعی: وقتی از دور، دستان سام سوار نمایان شد، آن دختر معروف نیز دیده شد.
دو بیجاده بگشاد و آواز داد
که شاد آمدی ای جوانمرد شاد
هوش مصنوعی: دو در را باز کرد و فریاد زد: خوش آمدی ای جوانمرد شاد و خوشحال.
درود جهان آفرین بر تو باد
خم چرخ گردان زمین تو باد
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای خالق جهان، که چرخش زمین به خاطر توست.
پیاده بدین سان ز پرده سرای
برنجیدت این خسروانی دو پای
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که کسی با احساساتی ناخوشایند از جایگاه خود خارج میشود و به صورت پیاده و بدون هیچ زینتی به جلو میآید، در حالی که در گذشته در زندگیاش مقام و منزلت خاصی داشته است. این وضع نشاندهنده ناامیدی و افت روحیه اوست.
سپهبد کزان گونه آوا شنید
نگه کرد و خورشید رخ را بدید
هوش مصنوعی: سپهبد، وقتی آن صدا را شنید، نگاه کرد و چهره خورشید را دید.
شده بام از آن گوهر تابناک
به جای گل سرخ یاقوت خاک
هوش مصنوعی: به خاطر آن گوهر درخشان، که جایگاه گل سرخ را گرفته، اکنون بام تبدیل به یاقوتی زیبا و ارزشمند شده است.
چنین داد پاسخ که ای ماه چهر
درودت ز من آفرین از سپهر
هوش مصنوعی: او به من پاسخ داد و گفت: ای ماه چهر، درود و سلام من به تو، که من تو را از آسمان بسیار ستایش میکنم.
چه مایه شبان دیده اندر سماک
خروشان بدم پیش یزدان پاک
هوش مصنوعی: چه اندازه زیبایی و عظمت دارد شبانی که در میان ستارههای درخشان آسمان به خوبی و با دلی پاک در پیشگاه خداوند قدردانی میکند.
همی خواستم تا خدای جهان
نماید مرا رویت اندر نهان
هوش مصنوعی: من همیشه آرزو داشتم که خداوند جهانیان، مرا در خفا به خود نشان دهد.
کنون شاد گشتم به آواز تو
بدین خوب گفتار با ناز تو
هوش مصنوعی: اکنون به خاطر صدای تو خوشحال شدم، زیرا با این گفتار زیبا و ناز تو، دل من شاد شده است.
یکی چارهٔ راه دیدار جوی
چه پرسی تو بر باره و من به کوی
هوش مصنوعی: شخصی به فکر راهی برای دیدن تو افتاده، میپرسی چه کار میکنی در حالی که من در خیابان هستم.
پری روی گفت سپهبد شنود
سر شعر گلنار بگشاد زود
هوش مصنوعی: فرشتهای که زیباییاش مانند یک فرمانده است، به زبان آورد؛ به سرعت شعر گلنار را باز کرد و بیان کرد.
کمندی گشاد او ز سرو بلند
کس از مشک زان سان نپیچد کمند
هوش مصنوعی: کمند او که به شکل یک نوار نرم و لطیف است، از قامت بلند او گشوده شده و هیچکس نمیتواند مانند مشک به این زیبایی و دلربایی در آن گرفتار شود.
خم اندر خم و مار بر مار بر
بران غبغبش نار بر نار بر
هوش مصنوعی: در این تصویر، خمیدگی و پیچیدگی وجود دارد و یک مار بر روی مار دیگر در حال حرکت است، در حالی که غبغب آنها به رنگ آتشین نمایان است. این تصویر به نوعی نمادی از گرهخوردگی و تنش در بین موجودات مختلف است.
بدو گفت بر تاز و برکش میان
بر شیر بگشای و چنگ کیان
هوش مصنوعی: برو و با سرعت بیفت، و در وسط میدان بر انبوه دشمن بتاز. جلوی شیر را باز کن و چنگزنی آن را آغاز کن.
بگیر این سیه گیسو از یک سوم
ز بهر تو باید همی گیسوم
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شخصی با تحسین و ستایش به زیبایی موی سیاه و دلربای محبوبش اشاره کرده و به نوعی احساس میکند که برای جلب توجه و عشق او باید به خود بپردازد و به زیباییاش اهمیت دهد. در واقع، گیسوی زیبای محبوب نشاندهندهی عشق و جذابیت در نظر اوست.
نگه کرد زال اندران ماه روی
شگفتی بماند اندران روی و موی
هوش مصنوعی: زال به چهرهی زیبا و شگفتانگیز کسی نگاه کرد و از دیدن آن چهره و موها حیرتزده شد.
چنین داد پاسخ که این نیست داد
چنین روز خورشید روشن مباد
هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که این وضعیت درست نیست و امیدوارم روزی بینوری همچون روز روشن خورشید اتفاق نیفتد.
که من دست را خیره بر جان زنم
برین خسته دل تیز پیکان زنم
هوش مصنوعی: من با دقت به جان و روح کسی نظر میافکنم و به او آسیب میزنم، چون دل خستهای دارد و من به او ضربهای تمیز و دردناک میزنم.
کمند از رهی بستد و داد خم
بیفگند خوار و نزد ایچ دم
هوش مصنوعی: بند و کمند از راهی گرفت و خمره را به زیر افکند، او را به ذلت و زبونی درآورد و در هیچ زمانی قدرت نداشت.
به حلقه درآمد سر کنگره
برآمد ز بن تا به سر یکسره
هوش مصنوعی: سر کنگره بهمانند حلقهای است که از پایین تا بالای آن به یکباره بالا آمده و دور میشود. این تصویر به نوعی نماد یک حرکت یا پیشرفت کلی است که از جایی آغاز میشود و به طور پیوسته به سمت بالا میرود.
چو بر بام آن باره بنشست باز
برآمد پری روی و بردش نماز
هوش مصنوعی: وقتی آن زن زیبا بر بام نشسته بود، دوباره به سوی او آمد و شروع به دعا و نیایش کرد.
گرفت آن زمان دست دستان به دست
برفتند هر دو به کردار مست
هوش مصنوعی: در آن لحظه دستان یکدیگر را گرفتند و به شکل آدمهای مست، با هم رفتند.
فرود آمد از بام کاخ بلند
به دست اندرون دست شاخ بلند
هوش مصنوعی: یک شاخ بلند از درون یک کاخ بلند پایین آمد.
سوی خانهٔ زرنگار آمدند
بران مجلس شاهوار آمدند
هوش مصنوعی: به سوی خانهٔ زیبا و زرق و برقدار رفتند و به آن مجلس شکوهمند و با عظمت وارد شدند.
بهشتی بد آراسته پر ز نور
پرستنده بر پای و بر پیش حور
هوش مصنوعی: بهشتی زیبا و نورانی ساخته شده است که در آن پرستندگان ایستادهاند و حورهای بهشتی نیز در پیش و پس از آنها حضور دارند.
شگفت اندرو مانده بد زال زر
برآن روی و آن موی و بالا و فر
هوش مصنوعی: زال، به زیبایی و بزرگواری چهره و موهای کسی که در مقابلش ایستاده، شگفتزده شده و حیرتزده است.
ابا یاره و طوق و با گوشوار
ز دینار و گوهر چو باغ بهار
هوش مصنوعی: با دقت به زیباییهای زندگی و جاذبههای آن، همچون زینت و زیورآلات، میتوان به شکوفایی و نشاطی شبیه به بهار در طبیعت پی برد. این توصیف به نوعی نشاندهندهی شکوه و دلانگیزی جمعآوری شده از داراییها و نعمتهای دنیوی است.
دو رخساره چون لاله اندر سمن
سر جعد زلفش شکن بر شکن
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا همچون گل لاله در میان گلی نرم دارد و موهای مجعدش به صورت لایههای شکننده و زیبا در هم پیچیده شده است.
همان زال با فر شاهنشهی
نشسته بر ماه بر فرهی
هوش مصنوعی: زال، همان شخصی است که در کنار شاهنشاه، بر روی ماه نشسته و دارای فضائل و ویژگیهای برجستهای است.
حمایل یکی دشنه اندر برش
ز یاقوت سرخ افسری بر سرش
هوش مصنوعی: یک جنگجو با زرهای از یاقوت سرخ و دشنهای در دست در حال حرکت است.
همی بود بوس و کنار و نبید
مگر شیر کو گور را نشکرید
هوش مصنوعی: اگر همواره بوسه و محبت و شراب باشد، اما شیر (جانوری قوی و بی باک) نباید گور را بترساند و نترسد.
سپهبد چنین گفت با ماهروی
که ای سرو سیمین بر و رنگ بوی
هوش مصنوعی: سپهبد با دختر زیبای خود سخن گفت و او را به عنوان دختر زیبا و خوشرنگ تشبیه کرد.
منوچهر اگر بشنود داستان
نباشد برین کار همداستان
هوش مصنوعی: اگر منوچهر داستان را بشنود، دیگر در این کار همدست نخواهد بود.
همان سام نیرم برآرد خروش
ازین کار بر من شود او بجوش
هوش مصنوعی: همان سام نیرم، از این کار به شدت ناراحت و خشمگین میشود و بر من اثر میگذارد.
ولیکن نه پرمایه جانست و تن
همان خوار گیرم بپوشم کفن
هوش مصنوعی: اما زندگی و وجود من ارزش زیادی ندارد و اگر هم بخواهم، فقط به پوشیدن کفن بسنده میکنم.
پذیرفتم از دادگر داورم
که هرگز ز پیمان تو نگذرم
هوش مصنوعی: من از قاضی عادل پذیرفتم که هرگز از عهد و پیمان تو خارج نشوم.
شوم پیش یزدان ستایش کنم
چو ایزد پرستان نیایش کنم
هوش مصنوعی: من به درگاه خداوند دعا و ستایش میکنم، مانند کسانی که خدا را میپرستند و نیایش میکنند.
مگر کو دل سام و شاه زمین
بشوید ز خشم و ز پیکار و کین
هوش مصنوعی: آیا میتواند دل سام و شاه زمین از خشم، نبرد و دشمنی پاک شود؟
جهان آفرین بشنود گفت من
مگر کاشکارا شوی جفت من
هوش مصنوعی: خالق جهان میگوید: آیا میتوانی همسر من شوی، ای کسی که به زیبایی سرشار از خلاقیت و کمال هستی؟
بدو گفت رودابه من همچنین
پذیرفتم از داور کیش و دین
هوش مصنوعی: رودابه به او گفت که من همچنین از خدا و دین او پیروی میکنم.
که بر من نباشد کسی پادشا
جهان آفرین بر زبانم گوا
هوش مصنوعی: هر کسی که بر من نیست، حقیقتی را نمیفهمد و تنها خداوندی است که میتواند بر زبانم شهادت دهد.
جز از پهلوان جهان زال زر
که با تخت و تاجست وبا زیب و فر
هوش مصنوعی: جز از زال، پهلوان بزرگ دنیا، که دارای پرچم و تاج است و با زیبایی و عظمت به سر میبرد، کسی دیگری وجود ندارد.
همی مهرشان هر زمان بیش بود
خرد دور بود آرزو پیش بود
هوش مصنوعی: عشق و محبت آنها هر لحظه بیشتر میشود، در حالی که عقل و هوش از آرزوهای دوردست فاصله میگیرد.
چنین تا سپیده برآمد ز جای
تبیره برآمد ز پردهسرای
هوش مصنوعی: زمانی که سپیده دمید، تبیره از جای خود خارج شد و از پردهنشینی بیرون آمد.
پس آن ماه را شید پدرود کرد
بر خویش تار و برش پود کرد
هوش مصنوعی: سپس آن ماه درخشان از خود خداحافظی کرد و پرده تاریکی را به دور خود پیچید.
ز بالا کمند اندر افگند زال
فرود آمد از کاخ فرخ همال
هوش مصنوعی: زال از بالا حیلهای به پایین انداخت و از کاخ خوشبختی فرود آمد.