بخش ۵
چنان بد که مهراب روزی پگاه
برفت و بیامد از آن بارگاه
گذر کرد سوی شبستان خویش
همی گشت بر گرد بستان خویش
دو خورشید بود اندر ایوان او
چو سیندخت و رودابهٔ ماه روی
بیاراسته همچو باغ بهار
سراپای پر بوی و رنگ و نگار
شگفتی به رودابه اندر بماند
همی نام یزدان بر او بر بخواند
یکی سرو دید از برش گرد ماه
نهاده ز عنبر به سر بر کلاه
به دیبا و گوهر بیاراسته
به سان بهشتی پر از خواسته
بپرسید سیندخت مهراب را
ز خوشاب بگشاد عناب را
که چون رفتی امروز و چون آمدی
که کوتاه باد از تو دست بدی
چه مردست این پیر سر پور سام
همی تخت یاد آیدش گر کنام
خوی مردمی هیچ دارد همی
پی نامداران سپارد همی
چنین داد مهراب پاسخ بدوی
که ای سرو سیمین بر ماه روی
به گیتی در از پهلوانان گرد
پی زال زر کس نیارد سپرد
چو دست و عنانش بر ایوان نگار
نبینی نه بر زین چون او یک سوار
دل شیر نر دارد و زور پیل
دو دستش به کردار دریای نیل
چو بر گاه باشد در افشان بود
چو در جنگ باشد سر افشان بود
رخش پژمرانندهٔ ارغوان
جوان سال و بیدار و بختش جوان
به کین اندرون چون نهنگ بلاست
به زین اندرون تیز چنگ اژدهاست
نشانندهٔ خاک در کین به خون
فشانندهٔ خنجر آبگون
از آهو همان کش سپیدست موی
بگوید سخن مردم عیب جوی
سپیدی مویش بزیبد همی
تو گویی که دلها فریبد همی
چو بشنید رودابه آن گفتگوی
برافروخت و گلنارگون کرد روی
دلش گشت پرآتش از مهر زال
از او دور شد خورد و آرام و هال
چو بگرفت جای خرد آرزوی
دگر شد به رای و به آیین و خوی
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنان بد که مهراب روزی پگاه
برفت و بیامد از آن بارگاه
هوش مصنوعی: چنان بدی رخ داد که مهراب روزی در روشنایی صبح رفت و دیگر نه بازگشت از آن مکان پر احترام.
گذر کرد سوی شبستان خویش
همی گشت بر گرد بستان خویش
هوش مصنوعی: به سوی خانهاش رفت و در اطراف باغش قدم میزد.
دو خورشید بود اندر ایوان او
چو سیندخت و رودابهٔ ماه روی
هوش مصنوعی: در محوطهی او دو خورشید وجود داشت که یکی به زیبایی سیندخت و دیگری به زیبایی رودابه بود.
بیاراسته همچو باغ بهار
سراپای پر بوی و رنگ و نگار
هوش مصنوعی: آراسته و زیبا مانند باغی در بهار که تمام بدنش پر از عطر و رنگ و زیبایی است.
شگفتی به رودابه اندر بماند
همی نام یزدان بر او بر بخواند
هوش مصنوعی: رودابه در حیرت و شگفتی است و همچنان نام خداوند را به زبان میآورد.
یکی سرو دید از برش گرد ماه
نهاده ز عنبر به سر بر کلاه
هوش مصنوعی: یک درخت سرو را دید که در کنار او، ماه زیبا و درخشان، عطر دلانگیزی را به سر کلاهی که بر سر دارد، میپاشد.
به دیبا و گوهر بیاراسته
به سان بهشتی پر از خواسته
هوش مصنوعی: به پارچهای زیبا و جواهرات آراستهای، مانند بهشتی پر از آرزوها و خواستهها.
بپرسید سیندخت مهراب را
ز خوشاب بگشاد عناب را
هوش مصنوعی: سیندخت از مهراب درباره خوشاب پرسید و او هم درباره عناب توضیحاتی داد.
که چون رفتی امروز و چون آمدی
که کوتاه باد از تو دست بدی
هوش مصنوعی: زمانی که امروز رفتی و وقتی که برگشتی، ای کاش مدت زمان کمتری از تو دور باشم.
چه مردست این پیر سر پور سام
همی تخت یاد آیدش گر کنام
هوش مصنوعی: این مرد پیر که از نسل سام است، چه شخصی است! او در حالتی است که به یاد تخت و قدرت خود میافتد، حتی اگر در شرایط سختی قرار داشته باشد.
خوی مردمی هیچ دارد همی
پی نامداران سپارد همی
هوش مصنوعی: انسان باید ویژگیهای خوب و ارزشمند را از افراد بزرگ و نامدار بگیرد و به خود بپروراند.
چنین داد مهراب پاسخ بدوی
که ای سرو سیمین بر ماه روی
هوش مصنوعی: مهراب به بدوی جواب داد که ای سرو زیبا، همچون ماهی که بر روی آسمان میدرخشد.
به گیتی در از پهلوانان گرد
پی زال زر کس نیارد سپرد
هوش مصنوعی: در دنیا هیچکس نمیتواند زال زر را به تنهایی بر رقبایش پیروز کند، زیرا او از پهلوانان بزرگ است.
چو دست و عنانش بر ایوان نگار
نبینی نه بر زین چون او یک سوار
هوش مصنوعی: اگر دست و مهار او را بر ایوان زیبایی نبینی، باید گفت که مانند او سوارکاری وجود ندارد.
دل شیر نر دارد و زور پیل
دو دستش به کردار دریای نیل
هوش مصنوعی: او دلش جرات و شجاعت شیر را دارد و قدرتش به اندازهی نیروی پلنگ است، دستانش همچون دریای نیل قوی و بزرگ هستند.
چو بر گاه باشد در افشان بود
چو در جنگ باشد سر افشان بود
هوش مصنوعی: هرگاه در میدان جنگ باشد، سرها به اوج میرود و همچون ستارهها درخشان میشود.
رخش پژمرانندهٔ ارغوان
جوان سال و بیدار و بختش جوان
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی صورتش مانند گلهای جوان و تازهرسیده است؛ او سرزنده و خوشبخت است.
به کین اندرون چون نهنگ بلاست
به زین اندرون تیز چنگ اژدهاست
هوش مصنوعی: در دل انسان همچون نهنگی که در دریا میغلتد، خشم و کینهای نهفته است و در درون او، تواناییها و قدرتی مانند دندانهای تیز اژدها وجود دارد.
نشانندهٔ خاک در کین به خون
فشانندهٔ خنجر آبگون
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن وضعیتی است که نشان میدهد در شرایطی پرتنش و خونین، اثرات و نشانههای آن بر روی خاک نمایان میشود. نیازی نیست مشخص شود که این اتفاق به چه دلیلی رخ داده، اما تلاش برای فهمیدن واقعیت تلخی که بین دو طرف وجود دارد، به وضوح احساس میشود.
از آهو همان کش سپیدست موی
بگوید سخن مردم عیب جوی
هوش مصنوعی: افراد مغرض و عیبجو، از دیگران بهخصوص کسانی که ظاهری زیبا دارند، انتقاد میکنند و به خیال خود عیوب آنها را مینمایانند.
سپیدی مویش بزیبد همی
تو گویی که دلها فریبد همی
هوش مصنوعی: سفیدی موی او زیبا به نظر میرسد و به نظر میرسد که دلها را هم فریب میدهد.
چو بشنید رودابه آن گفتگوی
برافروخت و گلنارگون کرد روی
هوش مصنوعی: وقتی رودابه این صحبتها را شنید، ناراحت و غمگین شد و چهرهاش مانند گل سرخ، سرخ و داغ شد.
دلش گشت پرآتش از مهر زال
از او دور شد خورد و آرام و هال
هوش مصنوعی: دل او از عشق زال پر از آتش شد و به همین خاطر از او دوری جست و به شدت ناراحت و بیقرار گشت.
چو بگرفت جای خرد آرزوی
دگر شد به رای و به آیین و خوی
هوش مصنوعی: وقتی که عقل و تفکر در جایی محدود شود، آرزوها و خواستهها به شکل دیگری نمایان میشوند و بر اساس نظر و روشهای جدیدی شکل میگیرند.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"رودابه و زال"
با صدای همایون شجریان (آلبوم سیمرغ)
حاشیه ها
1397/04/26 10:06
سلام
تشریح نحوه ی عاشق شدن زال هزار سال پیش از فروید و یونگ جالب توجه است. زالی که در کودکی محبت پدر را نچشیده است شیفته ی مهراب کابلی می شود و به سبب او نادیده دلباخته ی رودابه می گردد.
1401/09/01 16:12
سید ابراهیم جوادی
در مصرع (ز خوشاب بگشاد عناب را) خوشاب کنایه یا به معنی دندانها و عناب کنایه یا به معنی لبهاست. در مجموع یعنی آغاز به سخن گفتن کرد. جاهای دیگر هم همین تعبیر هست:
چو رخسار بنمود سهراب را
ز خوشاب بگشاد عناب را
1402/12/27 20:02
آرمین
با تشکر از سید ابراهیم جوادی
در مصرع (ز خوشاب بگشاد عناب را) خوشاب به معنی مروارید و کنایه از دندانها و عناب( نوعی میوه سرخ رنگ) کنایه از لبهاست.