برگردان به زبان ساده
پس آن نامهٔ سام پاسخ نوشت
شگفتی سخنهای فرخ نوشت
هوش مصنوعی: بنابراین، نامهای که سام نوشته بود، پاسخی شگفتانگیز و خوشایند را نوشت.
که ای نامور پهلوان دلیر
به هر کار پیروز برسان شیر
هوش مصنوعی: ای قهرمان معروف و شجاع، تو همیشه در هر کاری موفق و پیروز هستی، مانند شیر عمل کن.
نبیند چو تو نیز گردان سپهر
به رزم و به بزم و به رای و به چهر
هوش مصنوعی: هیچ کس جز تو، نه در جنگ و نه در جشن و نه در تدبیر و نه در چهرهاش، مانند تو نمیبیند و نمیتواند قابل مقایسه باشد.
همان پور فرخنده زال سوار
کزو ماند اندر جهان یادگار
هوش مصنوعی: پسر خوشبخت و شجاع زال که او را در جهان به یادگار دارند.
رسید و بدانستم از کام او
همان خواهش و رای و آرام او
هوش مصنوعی: به او رسیدم و فهمیدم که خواستهها و اندیشههایش همان آرامش اوست.
برآمد هر آنچ آن ترا کام بود
همان زال را رای و آرام بود
هوش مصنوعی: هر چه برای تو خوشایند و مطلوب است، از همان زال (پدر رستم) رأی و تدبیر و آرامش دارد.
همه آرزوها سپردم بدوی
بسی روز فرخ شمردم بدوی
هوش مصنوعی: تمام آرزوهایم را به فراموشی سپردم و روزهای خوشی را برای خودم شمردم.
ز شیری که باشد شکارش پلنگ
چه زاید جز از شیر شرزه به جنگ
هوش مصنوعی: اگر پلنگی از شیری شکار کند، فقط شیر جنگجو و خشمگین از او زاده میشود.
گسی کردمش با دلی شادمان
کزو دور بادا بد بدگمان
هوش مصنوعی: من او را با دلی شاد و خوشحال رها کردم، تا از شر بدگمانیهای او دور شوم.
برون رفت با فرخی زال زر
ز گردان لشکر برآورده سر
هوش مصنوعی: فرخی زال زر با شجاعت و دلاوری از میدان نبرد بیرون آمد و سر لشکر دشمن را به زمین انداخت.
نوندی برافگند نزدیک سام
که برگشتم از شاه دل شادکام
هوش مصنوعی: به سمتی که سام قرار داشت نزدیک شدم و وقتی برگشتم، دل شاد و خوشحال بودم.
ابا خلعت خسروانی و تاج
همان یاره و طوق و هم تخت عاج
هوش مصنوعی: با لباس و جواهر شاهانه و تاج، همانند زینتها و زیورآلات و تخت زیبا.
چنان شاد شد زان سخن پهلوان
که با پیر سر شد به نوی جوان
هوش مصنوعی: پهلوان به قدری از آن حرف خوشحال شد که با پیری خود، جوانی جدید را آغاز کرد.
سواری به کابل برافگند زود
به مهراب گفت آن کجا رفته بود
هوش مصنوعی: یک سوار به سرعت به کابل رسید و به مهراب گفت: "آن شخص کجا رفته بود؟"
نوازیدن شهریار جهان
وزان شادمانی که رفت از مهان
هوش مصنوعی: نوازش کردن پادشاه عالم و شادی که از مهمانان رفت.
من اینک چو دستان بر من رسد
گذاریم هر دو چنان چون سزد
هوش مصنوعی: من اکنون به قدری شادمانم که وقتی دستان به هم برسیم، رفتارمان باید به گونهای باشد که شایسته است.
چنان شاد شد شاه کابلستان
ز پیوند خورشید زابلستان
هوش مصنوعی: شاه کابلستان از پیوند با خورشید زابلستان به شدت خوشحال و شاداب شد.
که گفتی همی جان برافشاندند
ز هر جای رامشگران خواندند
هوش مصنوعی: گفتی که از هر سو، سرودخوانان جان را به شوق و شادمانی میآورند.
چو مهراب شد شاد و روشن روان
لبش گشت خندان و دل شادمان
هوش مصنوعی: وقتی که مهتاب به شکل زیبا و روشنی درآمد، لب او لبخند زد و دلش شاد شد.
گرانمایه سیندخت را پیش خواند
بسی خوب گفتار با او براند
هوش مصنوعی: زیبای مقرب را فراخواند و با او گفتگوهای دلنشینی داشت.
بدو گفت کای جفت فرخنده رای
بیفروخت از رایت این تیره جای
هوش مصنوعی: او به او گفت: ای همسر خوشبخت و خوشاندیش، از پرچم تو این مکان تاریک را روشن کرده است.
به شاخی زدی دست کاندر زمین
برو شهریاران کنند آفرین
هوش مصنوعی: به درختی دست زدی که در زمین نمایندهای برای پادشاهان باشد و باعث شود تا آنها ستایش کنند.
چنان هم کجا ساختی از نخست
بیاید مر این را سرانجام جست
هوش مصنوعی: چگونه توانستی از آغاز به چنین جایی برسی؟ پس این سرانجام را باید جستجو کنی.
همه گنج پیش تو آراستست
اگر تخت عاجست اگر خواستست
هوش مصنوعی: هر چیزی که ارزش و گنجی داشته باشد، نزد تو فراهم و مهیا است، حتی اگر مانند تختی از عاج باشد و یا خواستهای گرانبها.
چو بشنید سیندخت ازو گشت باز
بر دختر آمد سراینده راز
هوش مصنوعی: زمانی که سیندخت از سخن او آگاه شد، به سرعت به سوی دخترش بازگشت و او را از این راز مطلع کرد.
همی مژده دادش به دیدار زال
که دیدی چنان چون بباید همال
هوش مصنوعی: به او خبر خوش دادند که زال را دیدار کردی و حالش همانگونه است که باید باشد.
زن و مرد را از بلندی منش
سزد گر فرازد سر از سرزنش
هوش مصنوعی: زن و مرد اگر از فضیلتهای خود به خوبی آگاه باشند و در برابر انتقادهای دیگران سرشان را بالا نگهدارند، سزاوار احترام و ارادت هستند.
سوی کام دل تیز بشتافتی
کنون هر چه جستی همه یافتی
هوش مصنوعی: به هدف و آرزوی خود با شتاب و تلاشی فراوان نزدیک شدی و حالا هر چیزی را که دلت میخواست، به دست آوردهای.
بدو گفت رودابه ای شاه زن
سزای ستایش به هر انجمن
هوش مصنوعی: رودابه به شاه زن گفت که هر جا که جمع شوید، سزاوار ستایش است.
من از خاک پای تو بالین کنم
به فرمانت آرایش دین کنم
هوش مصنوعی: من برای تو از خاک پای تو محل استراحتی ایجاد میکنم و به دستور تو دین را زینت میبخشم.
ز تو چشم آهرمنان دور باد
دل و جان تو خانهٔ سور باد
هوش مصنوعی: از تو دور باشد نگاه پلیدان و دل و جان تو باید پر از خوشی و شادی باشد.
چو بشنید سیندخت گفتار اوی
به آرایش کاخ بنهاد روی
هوش مصنوعی: سیندخت وقتی سخنان او را شنید، تصمیم گرفت تا به زیبایی کاخ رسیدگی کند و به آن توجه کند.
بیاراست ایوانها چون بهشت
گلاب و می و مشک و عنبر سرشت
هوش مصنوعی: ایوانها را زیبا کن، مانند بهشت، با گلها، شراب، مشک و عنبر.
بساطی بیفگند پیکر به زر
زبر جد برو بافته سر به سر
هوش مصنوعی: باید زندگی را به زیبایی و با ارزشهای باطل شده پشت سر بگذاریم و با سرانجامی که برایمان رقم زدهاند، روبهرو شویم.
دگر پیکرش در خوشاب بود
که هر دانهای قطرهای آب بود
هوش مصنوعی: پیکر دیگری از او در دنیای زیبا و دلپذیری وجود داشت که هر دانه از آن مانند قطرهای آب میدرخشید.
یک ایوان همه تخت زرین نهاد
به آیین و آرایش چین نهاد
هوش مصنوعی: در یک تالار بزرگ، تختی از طلا به زیبایی و با نظم خاصی قرار داده شده است.
همه پیکرش گوهر آگنده بود
میان گهر نقشها کنده بود
هوش مصنوعی: تمامی پیکر او از جواهرات ساخته شده بود و در میان زیباییها، نقشهایی به زیبایی کندهکاری شده بود.
ز یاقوت مر تخت را پایه بود
که تخت کیان بود و پرمایه بود
هوش مصنوعی: تختی که دارای پایهای از یاقوت است، نماد شکوه و ارزشی است که به تخت کینگها و پادشاهان تعلق دارد و نشاندهنده اعتبار و عظمت آن است.
یک ایوان همه جامهٔ رود و می
بیاورده از پارس و اهواز و ری
هوش مصنوعی: یک ایوان پر از نوشیدنی و زیبایی از پارس و اهواز و ری میآوردهاند.
بیاراست رودابه را چون نگار
پر از جامه و رنگ و بوی بهار
هوش مصنوعی: رودابه را همچون یک نقاشی زیبا با لباسهای رنگارنگ و عطر بهار آراسته است.
همه کابلستان شد آراسته
پر از رنگ و بوی و پر از خواسته
هوش مصنوعی: کابلستان به زیبایی تزیین شده و پر از رنگها و عطرها است و خواستههای مردم در آن موج میزند.
همه پشت پیلان بیاراستند
ز کابل پرستندگان خواستند
هوش مصنوعی: همه به صف نشسته و آمادهاند، و از کابل طرفداران خواستهاند که بیایند.
نشستند بر پیل رامشگران
نهاده به سر بر زر افسران
هوش مصنوعی: هنرمندان و نوازندگان بر روی فیل نشستهاند و تاجهای زرین بر سر دارند.
پذیره شدن را بیاراستند
نثارش همه مشک و زر خواستند
هوش مصنوعی: به خاطر استقبال از او، همه چیزهای گرانبها و خوشبو را برایش آماده کردند.