گنجور

بخش ۲۰

چنین گفت پس شاه گردن فراز
کزین هر چه گفتید دارید راز
بخواند آن زمان زال را شهریار
کزو خواست کردن سخن خواستار
بدان تا بپرسند ازو چند چیز
نهفته سخنهای دیرینه نیز
نشستند بیدار دل بخردان
همان زال با نامور موبدان
بپرسید مر زال را موبدی
ازین تیزهش راه بین بخردی
که از ده و دو تای سرو سهی
که رستست شاداب با فرهی
ازان بر زده هر یکی شاخ سی
نگردد کم و بیش در پارسی
دگر موبدی گفت کای سرفراز
دو اسپ گرانمایه و تیزتاز
یکی زان به کردار دریای قار
یکی چون بلور سپید آبدار
بجنبید و هر دو شتابنده‌اند
همان یکدیگر را نیابنده‌اند
سدیگر چنین گفت کان سی سوار
کجا بگذرانند بر شهریار
یکی کم شود باز چون بشمری
همان سی بود باز چون بنگری
چهارم چنین گفت کان مرغزار
که بینی پر از سبزه و جویبار
یکی مرد با تیز داسی بزرگ
سوی مرغزار اندر آید سترگ
همی بدرود آن گیا خشک و تر
نه بردارد او هیچ ازان کار سر
دگر گفت کان برکشیده دو سرو
ز دریای با موج برسان غرو
یکی مرغ دارد بریشان کنام
نشیمش به شام آن بود این به بام
ازین چون بپرد شود برگ خشک
بران بر نشیند دهد بوی مشک
ازان دو همیشه یکی آبدار
یکی پژمریده شده سوگوار
بپرسید دیگر که بر کوهسار
یکی شارستان یافتم استوار
خرامند مردم ازان شارستان
گرفته به هامون یکی خارستان
بناها کشیدند سر تا به ماه
پرستنده گشتند و هم پیشگاه
وزان شارستان شان به دل نگذرد
کس از یادکردن سخن نشمرد
یکی بومهین خیزد از ناگهان
بر و بومشان پاک گردد نهان
بدان شارستان‌شان نیاز آورد
هم اندیشگان دراز آورد
به پرده درست این سخنها بجوی
به پیش ردان آشکارا بگوی
گر این رازها آشکارا کنی
ز خاک سیه مشک سارا کنی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین گفت پس شاه گردن فراز
کزین هر چه گفتید دارید راز
هوش مصنوعی: سلطان بزرگ با اراده‌ای محکم گفت: "شما هر چه که گفتید، همه‌اش را در دل نگه دارید."
بخواند آن زمان زال را شهریار
کزو خواست کردن سخن خواستار
هوش مصنوعی: در آن زمان، شاه برای زال به صدا درآمد و از او خواست که صحبت کند، زیرا او تمایل داشت که درباره چیزی گفتگو کند.
بدان تا بپرسند ازو چند چیز
نهفته سخنهای دیرینه نیز
هوش مصنوعی: بدان که وقتی از او سوال کنند، بسیاری از چیزهای پنهان و داستان‌های قدیمی نیز آشکار خواهد شد.
نشستند بیدار دل بخردان
همان زال با نامور موبدان
هوش مصنوعی: خردمندان بیدار و باهوش، همانند زال، به همراه موبدان معروف نشستند.
بپرسید مر زال را موبدی
ازین تیزهش راه بین بخردی
هوش مصنوعی: موبدی از زال پرسید که آیا او می‌تواند راهی برای انتخاب و تشخیص خرد پیدا کند.
که از ده و دو تای سرو سهی
که رستست شاداب با فرهی
هوش مصنوعی: از میان دوازده سرو خوش قامت و بلند که در این باغ رشد کرده‌اند، یکی از آن‌ها به‌خصوص سرزنده و با شادابی خاصی درخشیده است.
ازان بر زده هر یکی شاخ سی
نگردد کم و بیش در پارسی
هوش مصنوعی: هر کسی بر اساس دانش و آگاهی خود، ویژگی‌هایی را به خوبی نشان می‌دهد و در زبان فارسی هم، هر کلمه یا جمله‌ای که بیان می‌شود، با دقت و احساس در معانی آن نمایان است.
دگر موبدی گفت کای سرفراز
دو اسپ گرانمایه و تیزتاز
هوش مصنوعی: دیگری از موبدان گفت: ای کسی که با افتخار و شجاعت سوار بر دو اسب با ارزش و تندرو هستی.
یکی زان به کردار دریای قار
یکی چون بلور سپید آبدار
هوش مصنوعی: یکی از آنها به مانند دریای پر تلاطم و عمیق است و دیگری مانند بلور شفاف و درخشان که درخشش آبی دارد.
بجنبید و هر دو شتابنده‌اند
همان یکدیگر را نیابنده‌اند
هوش مصنوعی: بشتابید، زیرا هر دو در حال تند رفتن هستند و هرگز یکدیگر را پیدا نخواهند کرد.
سدیگر چنین گفت کان سی سوار
کجا بگذرانند بر شهریار
هوش مصنوعی: سدیگر سوال کرد که سی سوار کجا می‌توانند بر شهریار عبور کنند؟
یکی کم شود باز چون بشمری
همان سی بود باز چون بنگری
هوش مصنوعی: هرگاه یکی از تعداد زیاد افراد کم شود و تو دوباره آن‌ها را بشماری، تعداد همانطور که بود باقی می‌ماند. اگر به افراد نگاه کنی، تغییر خاصی را احساس نمی‌کنی.
چهارم چنین گفت کان مرغزار
که بینی پر از سبزه و جویبار
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و سرسبزی یک دشت اشاره می‌شود که پر از علف و جویبارهای روان است. این تصویر نشان‌دهندهٔ طبیعتی سرزنده و شاداب است که چشم‌انداز خوشایندی را به وجود می‌آورد.
یکی مرد با تیز داسی بزرگ
سوی مرغزار اندر آید سترگ
هوش مصنوعی: مردی با داس بزرگی به سمت مرتع بزرگ وارد می‌شود.
همی بدرود آن گیا خشک و تر
نه بردارد او هیچ ازان کار سر
هوش مصنوعی: آن گیاه خشک و تر، هیچ تأثیری از آن کار نخواهد گرفت و آن را ترک خواهد کرد.
دگر گفت کان برکشیده دو سرو
ز دریای با موج برسان غرو
هوش مصنوعی: سخن دیگری به میان آمد که دو سرو بلند را از دریا با موجی به سوی غروب می‌برند.
یکی مرغ دارد بریشان کنام
نشیمش به شام آن بود این به بام
هوش مصنوعی: یک پرنده‌ای دارند که در شب نمی‌تواند بر روی بام بپرد و باید از آن پایین بیفتد.
ازین چون بپرد شود برگ خشک
بران بر نشیند دهد بوی مشک
هوش مصنوعی: وقتی که از این حال و روز رهایی یابد، برگ‌های خشک به زمین می‌افتند و بوی خوش مشک را پخش می‌کنند.
ازان دو همیشه یکی آبدار
یکی پژمریده شده سوگوار
هوش مصنوعی: از دو چیز، یکی همیشه پرآب و سرزنده است و دیگری پژمرده و غمگین شده است.
بپرسید دیگر که بر کوهسار
یکی شارستان یافتم استوار
هوش مصنوعی: از من بپرسید که در کوه‌ها یک شهر کوچک محکم و استوار پیدا کرده‌ام.
خرامند مردم ازان شارستان
گرفته به هامون یکی خارستان
هوش مصنوعی: مردم با شادی و سرزندگی از شهر کوچ می‌کنند و به دشت خشک و بی‌حاصل می‌روند.
بناها کشیدند سر تا به ماه
پرستنده گشتند و هم پیشگاه
هوش مصنوعی: سازندگان بناهایی عالی و زیبا ساختند، که سبب شد تا مردم آن‌ها را ستایش کنند و در برابرشان سر تعظیم فرود بیاورند.
وزان شارستان شان به دل نگذرد
کس از یادکردن سخن نشمرد
هوش مصنوعی: در این جهان، هیچ‌کس به یاد سخنان شیرین و دلنشین آنان نمی‌افتد و از یادشان نمی‌رود.
یکی بومهین خیزد از ناگهان
بر و بومشان پاک گردد نهان
هوش مصنوعی: یک پرنده از این دیار ناگهان پر می‌کشد و با پروازش، همه چیز را از پنهان بودن بیرون می‌آورد.
بدان شارستان‌شان نیاز آورد
هم اندیشگان دراز آورد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نیازی به سرزمین‌های ایشان نیست، بلکه همفکران و دوراندیشان می‌توانند به خوبی به این نیاز پاسخ دهند و مشکلات را حل کنند.
به پرده درست این سخنها بجوی
به پیش ردان آشکارا بگوی
هوش مصنوعی: به طور مستقیم و صریح این سخنان را بیان کن و در مکان مناسب آنها را جستجو کن.
گر این رازها آشکارا کنی
ز خاک سیه مشک سارا کنی
هوش مصنوعی: اگر این رازها را فاش کنی، می‌توانی از خاک تیره، عطر خوش سارا را به وجود آوری.

خوانش ها

بخش ۲۰ به خوانش فرشید ربانی
بخش ۲۰ به خوانش محمدیزدانی جوینده
بخش ۲۰ به خوانش فرهاد بشیریان