بخش ۹
چو نیمی ز تیره شب اندر گذشت
سپهر از بر کوه ساکن بگشت
سپهدار ترکان بنه بر نهاد
سپه را همه ترگ و جوشن بداد
طلایه بفرمود تا ده هزار
بود ترک برگستوان ور سوار
چنین گفت با لشکر افراسیاب
که من چون گذر یابم از رود آب
دمادم شما از پسم بگذرید
به جیحون و زورق زمان مشمرید
شب تیره با لشکر افراسیاب
گذر کرد از آموی و بگذاشت آب
همه روی کشور به بی راه و راه
سراپرده و خیمه بد بی سپاه
سپیده چو از باختر بردمید
طلایه سپه را به هامون ندید
بیامد به مژده بر شهریار
که پردخته شد شاه ز این کارزار
همه دشت خیمهست و پردهسرای
ز دشمن سواری نبینم به جای
چو بشنید خسرو دوان شد به خاک
نیایش کنان پیش یزدان پاک
همی گفت کای روشن کردگار
جهاندار و بیدار و پروردگار
تو دادی مرا فر و دیهیم و زور
تو کردی دل و چشم بدخواه کور
ز گیتی ستمکاره را دور کن
ز بیمش همه ساله رنجور کن
چو خورشید زرین سپر برگرفت
شب آن شعر پیروزه بر سر گرفت
جهاندار بنشست بر تخت عاج
به سر بر نهاد آن دل افروز تاج
نیایش کنان پیش او شد سپاه
که جاوید باد این سزاوار گاه
شد این لشکر از خواسته بینیاز
که از لشکر شاه چین ماند باز
همی گفت هر کس که اینت فسوس
که او رفت با لشکر و بوق و کوس
شب تیره از دست پرمایگان
بشد نامداری چنین رایگان
بدیشان چنین گفت بیدار شاه
که ای نامداران ایران سپاه
چو دشمن بود شاه را کشته به
گر آواره از جنگ برگشته به
چو پیروزگر دادمان فرهی
بزرگی و دیهیم شاهنشهی
ز گیتی ستایش مر او را کنید
شب آید نیایش مر او را کنید
که آن را که خواهد کند شوربخت
یکی بی هنر برنشاند به تخت
از این کوشش و پرسشت رای نیست
که با داد او بنده را پای نیست
بباشم بدین رزمگه پنج روز
ششم روز هرمزد گیتی فروز
برآید برانیم ز ایدر سپاه
که او کین فزایست و ما کینه خواه
بدین پنج روز اندر این رزمگاه
همی کشته جستند ز ایران سپاه
بشستند ایرانیان را ز گرد
سزاوار هر یک یکی دخمه کرد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو نیمی ز تیره شب اندر گذشت
سپهر از بر کوه ساکن بگشت
هوش مصنوعی: وقتی نیمی از شب تار را گذراند، آسمان از بالای کوه ساکن عبور کرد.
سپهدار ترکان بنه بر نهاد
سپه را همه ترگ و جوشن بداد
هوش مصنوعی: سرکرده ترکان بر بالای میدان جنگ ایستاده است و همه سربازان و جنگافزارها را به او تقدیم کردهاند.
طلایه بفرمود تا ده هزار
بود ترک برگستوان ور سوار
هوش مصنوعی: فرمانده دستور داد که ده هزار جنگجو از میان ترکان و سواران آماده شوند و به پیش بروند.
چنین گفت با لشکر افراسیاب
که من چون گذر یابم از رود آب
هوش مصنوعی: او به لشکر افراسیاب گفت که زمانی که از رود عبور کنم، وضعیت را تغییر میدهم.
دمادم شما از پسم بگذرید
به جیحون و زورق زمان مشمرید
هوش مصنوعی: همواره به جلو حرکت کنید و در مسیر زمان که مانند یک رودخانه جاری است، تأخیر نکنید.
شب تیره با لشکر افراسیاب
گذر کرد از آموی و بگذاشت آب
هوش مصنوعی: در یک شب تاریک، گروهی از مردان جنگی افراسیاب به سوی رود آموی عبور کردند و آب را پشت سر گذاشتند.
همه روی کشور به بی راه و راه
سراپرده و خیمه بد بی سپاه
هوش مصنوعی: تمامی زیباییهای کشور به سمت بیراهه رفته و اطراف چادر و خیمه، بدون وجود سپاه و نظامی است.
سپیده چو از باختر بردمید
طلایه سپه را به هامون ندید
هوش مصنوعی: هنگامی که سپیده دم از سمت باختر نمایان شد، من نشانههای سپاه را در هامون ندیدم.
بیامد به مژده بر شهریار
که پردخته شد شاه ز این کارزار
هوش مصنوعی: خبر خوشی به پادشاه رسید که از این نبرد، پیروزمندانه برآمده است.
همه دشت خیمهست و پردهسرای
ز دشمن سواری نبینم به جای
هوش مصنوعی: همه دشت شبیه به اردوگاه شده و هیچ نشانی از دشمنان دیده نمیشود.
چو بشنید خسرو دوان شد به خاک
نیایش کنان پیش یزدان پاک
هوش مصنوعی: وقتی خسرو این خبر را شنید، با شتاب به زمین رفت و با دل پاک، از خداوند آفریننده ی یکتا درخواست دعا کرد.
همی گفت کای روشن کردگار
جهاندار و بیدار و پروردگار
هوش مصنوعی: او میگفت: ای آفریدگار روشن و حاکم جهان، ای آگاه و پرورشدهنده.
تو دادی مرا فر و دیهیم و زور
تو کردی دل و چشم بدخواه کور
هوش مصنوعی: تو به من عزت و قدرت دادی و با توان خود، دُشمنان و بدخواهان را نابینا کردی تا نتوانند به من آسیب برسانند.
ز گیتی ستمکاره را دور کن
ز بیمش همه ساله رنجور کن
هوش مصنوعی: از شرّ و ستم دنیای پر درد و رنج دوری کن و به خاطر ترس آن، هر سال خود را آزار نده.
چو خورشید زرین سپر برگرفت
شب آن شعر پیروزه بر سر گرفت
هوش مصنوعی: چون خورشید از پشت ابرها ظاهر شد، شب با تمام زیباییاش به پایان رسید و شادابی و پیروزی را به نمایش گذاشت.
جهاندار بنشست بر تخت عاج
به سر بر نهاد آن دل افروز تاج
هوش مصنوعی: پادشاه بر روی صندلی زیبا نشسته و تاج دلربا را بر سر گذاشته است.
نیایش کنان پیش او شد سپاه
که جاوید باد این سزاوار گاه
هوش مصنوعی: سپاه با نیایش و دعا به درگاه او رفتند و خواستند که این مکان همیشه و جاویدان باقی بماند.
شد این لشکر از خواسته بینیاز
که از لشکر شاه چین ماند باز
هوش مصنوعی: این گروه به خواستههای خود دست یافته و نیازی به لشکر شاه چین ندارند، چرا که در اینجا خود را از آن لشکر بینیاز میدانند.
همی گفت هر کس که اینت فسوس
که او رفت با لشکر و بوق و کوس
هوش مصنوعی: هر کسی که این خبر را میشنود، بداند که او با گروهی از سربازان و سازهای موسیقی به راه افتاده است.
شب تیره از دست پرمایگان
بشد نامداری چنین رایگان
هوش مصنوعی: در شب تار، به خاطر چیرهدستی و قابلیتهای برجسته افراد کاردان، نام و اعتبار اینگونه به آسانی حفظ میشود.
بدیشان چنین گفت بیدار شاه
که ای نامداران ایران سپاه
هوش مصنوعی: بیدار شاه به آنان گفت که ای نامداران ایران، سپاه!
چو دشمن بود شاه را کشته به
گر آواره از جنگ برگشته به
هوش مصنوعی: اگر دشمنی وجود داشته باشد که شاه را کشته باشد، حتی اگر او از جنگ فرار کرده باشد، میتوان او را در نظر گرفت.
چو پیروزگر دادمان فرهی
بزرگی و دیهیم شاهنشهی
هوش مصنوعی: وقتی که پیروزی بر ما حکمفرما شود، بزرگی و تاج سلطنت به ما عطا میشود.
ز گیتی ستایش مر او را کنید
شب آید نیایش مر او را کنید
هوش مصنوعی: از دنیا او را ستایش کنید و هنگام شب به نیایش او بپردازید.
که آن را که خواهد کند شوربخت
یکی بی هنر برنشاند به تخت
هوش مصنوعی: کسی که بیاستعداد و بیمهارت است، به جایگاه بالا و قدرت میرسد.
از این کوشش و پرسشت رای نیست
که با داد او بنده را پای نیست
هوش مصنوعی: از تلاش و سوال تو چیزی به دست نمیآید، زیرا توانایی من در برابر حکمت او محدود است.
بباشم بدین رزمگه پنج روز
ششم روز هرمزد گیتی فروز
هوش مصنوعی: من در این میدان نبرد به مدت پنج روز خواهم بود و در روز ششم، روز هرمزد، که روز روشنایی زمین است.
برآید برانیم ز ایدر سپاه
که او کین فزایست و ما کینه خواه
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که میخواهیم با قاطعیت و قدرت، دشمنان را از خود دور کنیم، زیرا آنها در حال افزایش کینه و دشمنی هستند، اما ما خود به دنبال انتقام و بیزاری از آنها هستیم.
بدین پنج روز اندر این رزمگاه
همی کشته جستند ز ایران سپاه
هوش مصنوعی: در این پنج روز در میدان جنگ، سپاهیان ایران همواره در حال نبرد و کشتن یکدیگر بودند.
بشستند ایرانیان را ز گرد
سزاوار هر یک یکی دخمه کرد
هوش مصنوعی: ایرانیان را از گناه و زشتی تطهیر کردند و برای هر یک از آنها جای خاصی قرار دادند.
حاشیه ها
1402/12/29 22:02
بهروز بیات
شعر = موی سیاه