گنجور

بخش ۴۵

چو بهری ز تیره شب اندر چمید
کی نامور پیش چشمه رسید
بر آن آب روشن سر و تن بشست
همی خواند اندر نهان زند و است
چنین گفت با نامور بخردان
که باشید پدرود تا جاودان
کنون چون برآرد سنان آفتاب
مبینید دیگر مرا جز به خواب
شما بازگردید ز این ریگ خشک
مباشید اگر بارد از ابر مشک
ز کوه اندر آید یکی باد سخت
کجا بشکند شاخ و برگ درخت
ببارد بسی برف ز ابر سیاه
شما سوی ایران نیابید راه
سر مهتران زآن سخن شد گران
بخفتند با درد کنداواران
چو از کوه خورشید سر برکشید
ز چشم مهان شاه شد ناپدید
ببودند ز آن جایگه شاه‌جوی
به ریگ بیابان نهادند روی
ز خسرو ندیدند جایی نشان
ز ره بازگشتند چون بیهشان
همه تنگ‌دل گشته و تافته
سپرده زمین شاه نایافته
خروشان بدان چشمه بازآمدند
پر از غم دل و با گداز آمدند
بر آن آب هر کس که آمد فرود
همی داد شاه جهان را درود
فریبرز گفت آنچه خسرو بگفت
که با جان پاکش خرد باد جفت
چو آسوده باشیم و چیزی خوریم
یک امشب از این چشمه برنگذریم
زمین گرم و نرم است و روشن هوا
بدین رنجگی نیست رفتن روا
بر آن چشمه یکسر فرود آمدند
ز خسرو بسی داستانها زدند
که چونین شگفتی نبیند کسی
وگر در زمانه بماند بسی
کز این رفتن شاه نادیده‌ایم
ز گردنکشان نیز نشنیده‌ایم
دریغ آن بلند اختر و رای او
بزرگی و دیدار و بالای او
خردمند از این کار خندان شود
که زنده کسی پیش یزدان شود
که داند به گیتی که او را چه بود
چه گوییم و گوش که یارد شنود
بدان نامداران چنین گفت گیو
که هرگز چنین نشنود گوش نیو
به مردی و بخشش به داد و هنر
به دیدار و بالا و فر و گهر
به رزم اندرون پیل بد با سپاه
به بزم اندرون ماه بد با کلاه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو بهری ز تیره شب اندر چمید
کی نامور پیش چشمه رسید
هوش مصنوعی: زمانی که روز به آخر می‌رسد و شب به آرامی فرا می‌رسد، شخصیت معروفی به کنار چشمه‌ای می‌رسد.
بر آن آب روشن سر و تن بشست
همی خواند اندر نهان زند و است
هوش مصنوعی: او در آن آب زلال سر و تن خود را شستشو می‌داد و در دل خود در آواز خواندن غرق شده بود.
چنین گفت با نامور بخردان
که باشید پدرود تا جاودان
هوش مصنوعی: او به شخصیت‌های برجسته و خردمند گفت که تا ابد از آن‌ها خداحافظی می‌کند.
کنون چون برآرد سنان آفتاب
مبینید دیگر مرا جز به خواب
هوش مصنوعی: حالا که خورشید روشن بالا می‌آید، دیگر مرا فقط در خواب می‌بینید.
شما بازگردید ز این ریگ خشک
مباشید اگر بارد از ابر مشک
هوش مصنوعی: اگر در این زمین خشک بمانید، بازگردید و نروید؛ زیرا هنگامی که باران رحمت از آسمان نازل شود، زندگی و سرسبزی به این جا خواهد آمد.
ز کوه اندر آید یکی باد سخت
کجا بشکند شاخ و برگ درخت
هوش مصنوعی: از کوه باد تندی می‌وزد که می‌تواند شاخ و برگ درختان را بشکند.
ببارد بسی برف ز ابر سیاه
شما سوی ایران نیابید راه
هوش مصنوعی: برف‌های زیادی از ابرهای تیره باریده خواهد شد، اما شما به هیچ وجه راهی به سمت ایران پیدا نخواهید کرد.
سر مهتران زآن سخن شد گران
بخفتند با درد کنداواران
هوش مصنوعی: سخن گفتن درباره‌ی آن موضوع برای سروران سنگین و دشوار بود و آن‌ها با ناراحتی و غم به خواب رفتند.
چو از کوه خورشید سر برکشید
ز چشم مهان شاه شد ناپدید
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید از پشت کوه نمایان شد، چهره ی تابناک آن چون ماه درخشید و به طوری ناگهان، از نظرها ناپدید شد.
ببودند ز آن جایگه شاه‌جوی
به ریگ بیابان نهادند روی
هوش مصنوعی: از آن مکان که پادشاهان بودند، تغییر مکان داده و به سمت بیابان و شن‌ها رفتند.
ز خسرو ندیدند جایی نشان
ز ره بازگشتند چون بیهشان
هوش مصنوعی: از خسرو نشانی پیدا نشد و مانند بی‌هشان از راه برگشتند.
همه تنگ‌دل گشته و تافته
سپرده زمین شاه نایافته
هوش مصنوعی: همه مردم دچار تنگ‌نظری و سخت‌گیری شده‌اند و زمین به خاطر رفتارشان به حالتی نامناسب درآمده است، اما هیچ‌کس به راه درست و عادلانه‌ای نرسیده است.
خروشان بدان چشمه بازآمدند
پر از غم دل و با گداز آمدند
هوش مصنوعی: آنها با دل‌های غمگین و پر از ناراحتی به سمت چشمه‌ای خروشان بازگشتند.
بر آن آب هر کس که آمد فرود
همی داد شاه جهان را درود
هوش مصنوعی: هر کسی که به آن آب نزدیک می‌شود، برای او همواره دعای خیر و سلامتی از جانب شاه جهانیان فرستاده می‌شود.
فریبرز گفت آنچه خسرو بگفت
که با جان پاکش خرد باد جفت
هوش مصنوعی: فریبرز گفت آنچه خسرو بیان کرد، زیرا بر این باور بود که ذهن پاک او، همراه با خرد و دانش است.
چو آسوده باشیم و چیزی خوریم
یک امشب از این چشمه برنگذریم
هوش مصنوعی: امشب ما در آرامش هستیم و از زندگی لذت می‌بریم، بی‌خود از این لحظه گذر نخواهیم کرد.
زمین گرم و نرم است و روشن هوا
بدین رنجگی نیست رفتن روا
هوش مصنوعی: زمین نرم و گرمی دارد و هوا روشن است، بنابراین بیرون رفتن و قدم زدن به هیچ وجه نگران‌کننده نیست.
بر آن چشمه یکسر فرود آمدند
ز خسرو بسی داستانها زدند
هوش مصنوعی: آنها به کنار آن چشمه آمدند و از زندگی خسرو داستان‌های زیادی نقل کردند.
که چونین شگفتی نبیند کسی
وگر در زمانه بماند بسی
هوش مصنوعی: کسی نمی‌تواند چنین شگفتی‌هایی را مشاهده کند، مگر آنکه در این دنیا مدتی طولانی بماند.
کز این رفتن شاه نادیده‌ایم
ز گردنکشان نیز نشنیده‌ایم
هوش مصنوعی: به خاطر این که شاه رفته، ما از افرادی که گردنکش و سرکش هستند، هیچ خبر یا اطلاعی نداریم و به نوعی از آن‌ها دور هستیم.
دریغ آن بلند اختر و رای او
بزرگی و دیدار و بالای او
هوش مصنوعی: ای کاش که آن ستاره درخشان و نظر بلند او، به بزرگی و دیدار و عظمتش باز می‌گشت.
خردمند از این کار خندان شود
که زنده کسی پیش یزدان شود
هوش مصنوعی: عاقل و دانا از این کار خوشحال می‌شود که کسی در پیشگاه خداوند زنده و حاضر شود.
که داند به گیتی که او را چه بود
چه گوییم و گوش که یارد شنود
هوش مصنوعی: کیست که بداند در این دنیا چه بر او می‌گذرد؟ چه بگوییم و چه کسی می‌تواند این را بشنود؟
بدان نامداران چنین گفت گیو
که هرگز چنین نشنود گوش نیو
هوش مصنوعی: گیو به نامداران می‌گوید که هرگز چیزی شبیه این، نشنیده‌اند و گوش انسان قادر به شنیدنش نیست.
به مردی و بخشش به داد و هنر
به دیدار و بالا و فر و گهر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگی‌ها و فضائل انسانی می‌پردازد. می‌گوید که مردی و بخشش از صفات admirable است، و هنری که در ملاقات و ارتباط با دیگران به نمایش گذاشته می‌شود، نشان‌دهنده‌ی منزلت و ارزش انسانی فرد می‌باشد. به طور کلی، این ویژگی‌ها به بالا بردن جایگاه اجتماعی و افتخار شخص کمک می‌کند.
به رزم اندرون پیل بد با سپاه
به بزم اندرون ماه بد با کلاه
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، فیل قوی و ترسناک با ارتش حضور دارد و در میهمانی، ماه زیبا و خوش‌قد و قامتی با کلاه خودنمایی می‌کند.