بخش ۳۱
جهاندار شد پیش برتر خدای
همی خواست تا باشدش رهنمای
همی گفت کای کردگار سپهر
فروزندهٔ نیکی و داد و مهر
از این شهریاری مرا سود نیست
گر از من خداوند خشنود نیست
ز من نیکوی گر پذیرفت و زشت
نشستن مرا جای ده در بهشت
چنین پنج هفته خروشان به پای
همی بود بر پیش گیهان خدای
شب تیره از رنج نغنود شاه
بدانگه که برزد سر از برج ماه
بخفت او و روشن روانش نخفت
که اندر جهان با خرد بود جفت
چنان دید در خواب کاو را به گوش
نهفته بگفتی خجسته سروش
که ای شاه نیکاختر و نیکبخت
بسودی بسی یاره و تاج و تخت
اگر ز این جهان تیز بشتافتی
کنون آنچه جستی همه یافتی
به همسیایگی داور پاک جای
بیابی بدین تیرگی در مپای
چو بخشی به ارزانیان بخش گنج
کسی را سپار این سرای سپنج
توانگر شوی گر تو درویش را
کنی شادمان مردم خویش را
کسی گردد ایمن ز چنگ بلا
که یابد رها ز این دم اژدها
هرآنکس که از بهر تو رنج برد
چنان دان که آن از پی گنج برد
چو بخشی به ارزانیان بخش چیز
که ایدر نمانی تو بسیار نیز
سر تخت را پادشاهی گزین
که ایمن بود مور از او بر زمین
چو گیتی ببخشی میاسای هیچ
که آمد ترا روزگار بسیچ
چو بیدار شد رنج دیده ز خواب
ز خوی دید جای پرستش پر آب
همی بود گریان و رخ بر زمین
همی خواند بر کردگار آفرین
همی گفت گر تیز بشتافتم
ز یزدان همه کام دل یافتم
بیامد بر تخت شاهی نشست
یکی جامهٔ نابسوده به دست
بپوشید و بنشست بر تخت عاج
جهاندار بییاره و گرز و تاج
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهاندار شد پیش برتر خدای
همی خواست تا باشدش رهنمای
هوش مصنوعی: پادشاه جهان نزد خدای بزرگ رفت و از او خواست که راهنمایش باشد.
همی گفت کای کردگار سپهر
فروزندهٔ نیکی و داد و مهر
هوش مصنوعی: او میگفت: ای خدای آسمان، روشنکنندهٔ نیکی، عدالت و محبت.
از این شهریاری مرا سود نیست
گر از من خداوند خشنود نیست
هوش مصنوعی: اگر چه من در مقام پادشاهی هستم، اما این مقام برایم فایدهای ندارد، اگر خداوند از من راضی نباشد.
ز من نیکوی گر پذیرفت و زشت
نشستن مرا جای ده در بهشت
هوش مصنوعی: اگر او زیباییهای مرا پذیرا باشد و از زشتیهای من غفلت کند، مرا در بهشت خود جای ده.
چنین پنج هفته خروشان به پای
همی بود بر پیش گیهان خدای
هوش مصنوعی: پنج هفته پرهیاهو به هم به پای خداوندی ادامه داشت.
شب تیره از رنج نغنود شاه
بدانگه که برزد سر از برج ماه
هوش مصنوعی: در شب تاریک و سختی که درد و زحمت شعر میسراید، ناگهان ماه از لابهلای ابرها نمایان میشود.
بخفت او و روشن روانش نخفت
که اندر جهان با خرد بود جفت
هوش مصنوعی: او خوابش برد، اما روح روشنش خوابش نبرد؛ زیرا در جهان، خرد همواره همدم او بود.
چنان دید در خواب کاو را به گوش
نهفته بگفتی خجسته سروش
هوش مصنوعی: در خواب او صدایی خوش را شنید که به گوشش رسیده بود.
که ای شاه نیکاختر و نیکبخت
بسودی بسی یاره و تاج و تخت
هوش مصنوعی: ای پادشاه خوشطالع و خوشاقبال، بر تو باد که بسیاری از زیباییها و جواهرات و مقامهای بلند نصیبت شده است.
اگر ز این جهان تیز بشتافتی
کنون آنچه جستی همه یافتی
هوش مصنوعی: اگر از این دنیا سریع رفته باشی، اکنون هر چه را که جستجو کردی، پیدا کردهای.
به همسیایگی داور پاک جای
بیابی بدین تیرگی در مپای
هوش مصنوعی: اگر به همسایگی خداوند پاک برسی، در این تاریکیهای زندگی مپرس.
چو بخشی به ارزانیان بخش گنج
کسی را سپار این سرای سپنج
هوش مصنوعی: وقتی به کسانی که نیازمندند چیزی میدهی، نباید گنجی را به کسی بسپاری که در این دنیا تنها برای خود ذخیره کرده است.
توانگر شوی گر تو درویش را
کنی شادمان مردم خویش را
هوش مصنوعی: اگر بخواهی ثروتمند شوی، باید درویش را شاد کنی و به مردم خودت کمک کنی.
کسی گردد ایمن ز چنگ بلا
که یابد رها ز این دم اژدها
هوش مصنوعی: کسی میتواند از دست مصیبت و سختی رهایی یابد که به آرامی و بدون ترس از مشکلات زندگی، بتواند خود را از چنگال آنها نجات دهد.
هرآنکس که از بهر تو رنج برد
چنان دان که آن از پی گنج برد
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر تو دچار زحمت و رنج میشود، بدان که این سختیها برای رسیدن به یک هدف ارزشمند است.
چو بخشی به ارزانیان بخش چیز
که ایدر نمانی تو بسیار نیز
هوش مصنوعی: اگر به افراد نیازمند کمک کنی و به آنها چیزی ببخشی، دیگر نگران نباش که تو چیزی برای خودت بر جای گذاشتی یا نه، زیرا این عمل خیر و نیکو به تو برکت و بهره خواهد داد.
سر تخت را پادشاهی گزین
که ایمن بود مور از او بر زمین
هوش مصنوعی: برگزین بر بالای تخت کسی را که پادشاهی کند و بر زمین، مور از او در امان باشد.
چو گیتی ببخشی میاسای هیچ
که آمد ترا روزگار بسیچ
هوش مصنوعی: وقتی که دنیا را به تو هدیه دادند، نباید درنگ کنی، زیرا روزگار بسیار کوتاه است.
چو بیدار شد رنج دیده ز خواب
ز خوی دید جای پرستش پر آب
هوش مصنوعی: زمانی که فردی که رنجها را متحمل شده و خوابیده بود، بیدار میشود، در مییابد که مکان عبادت و پرستش او، جایی پر از آب و زندگی است.
همی بود گریان و رخ بر زمین
همی خواند بر کردگار آفرین
هوش مصنوعی: او همیشه در حال گریه بود و رویش را به زمین نهاده بود و در حال ستایش خالق خود بود.
همی گفت گر تیز بشتافتم
ز یزدان همه کام دل یافتم
هوش مصنوعی: او میگفت اگر با سرعت و شجاعت از خداوند فاصله بگیرم، همه خواستهها و آرزوهایم را به دست میآورم.
بیامد بر تخت شاهی نشست
یکی جامهٔ نابسوده به دست
هوش مصنوعی: یک نفر به تخت شاهی آمد و نشسته شد، در حالی که لباسی تازه و بینقص در دست داشت.
بپوشید و بنشست بر تخت عاج
جهاندار بییاره و گرز و تاج
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصی اشاره شده که بر تختی زیبا و با شکوه نشسته است، بدون اینکه به سراغ ابزارهای قدرت و زور مثل یاران، چماق یا تاج برود. او در موقعیتی بلندمرتبه قرار دارد و به نظر میرسد که به راحتی و بدون نیاز به نمادهای قدرت به مقام خود دست یافته است.